اینکه وقتی تنهایی،نیاز داری یکی دستت و بگیره و بهت بگه که برای تو هست،برگردی و ببینی که هیچ کس نیست عمیقا ناراحت کنندست.مثل بچه ای تازه راه رفتن و یاد گرفته اولاش همش منتظره که یکی دستش و بگیره و هواش و داشته باشه،ولی وقتی کسی نیست هی میوفته ،زانوهاش زخم میشه اما در نهایت یاد میگیره که دستش و رو زانوی خودش بذاره و بلند شه.میفهمه تنها کسی که دست اون و میگیره و بلندش میکنه خودشه.