مثل يك كودك بد خواب كه بازيچه شده
خسته ام خسته تر از انكه بگويم چه شده
در خيالات بهم ريخته ى دور و برم
خيره بر هر چه شدم خاطره اى زد به سرم
مى روم چشم ترم را به زيارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شكايت ببرم
ناممان منتسبش بود نميدانستيم
جانمان در طلبش بود نميدانستيم
خبر آمد همه جا شعر تو را ميخواند
شعرمان ورد لبش بود نميدانستيم
قول دادم برود از غزل آتى من
لطف كن حرف نزن قلب خيالاتى من
مشكلت با من و احوال پريشانم چيست ؟
قلب من تند نرو صبركن آرام بايست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگير
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگير
بخدا هيچ كسى مثل من آزرده نشد
مثل لب هاى تو انقدر ترك خورده نشد
هيچ كس مثل من از دست خودش شاكى نيست
از همين فاصله برگرد تو هم باكى نيست
فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمى گويمشان
به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان كه همه فرياد زدند از غم شان
پشت وابستگى ام هست دليلى كه نپرس
منم و تجربه ى طعم اصيلى كه نپرس
حرف دل را كه نبايد بگذارى آخر
اين چه چشمان شروريست كه دارى آخر ؟
چشم تو روى من غم زده شمشير كشيد
قلب من ياد تو افتاد فقط تير كشيد
حمله ى قرنيه ها را نپذيرم چه كنم ؟
من اگر دست تو را سخت نگيرم چه كنم ؟
هر چه من مى كشم از اين دل نامرد من است
اين غزل ها همگى گوشه اى از درد من است
#سيد_تقى_سيدى
❤️ sh&m ❤️
خسته ام خسته تر از انكه بگويم چه شده
در خيالات بهم ريخته ى دور و برم
خيره بر هر چه شدم خاطره اى زد به سرم
مى روم چشم ترم را به زيارت ببرم
تا از آن چشم نظر باز شكايت ببرم
ناممان منتسبش بود نميدانستيم
جانمان در طلبش بود نميدانستيم
خبر آمد همه جا شعر تو را ميخواند
شعرمان ورد لبش بود نميدانستيم
قول دادم برود از غزل آتى من
لطف كن حرف نزن قلب خيالاتى من
مشكلت با من و احوال پريشانم چيست ؟
قلب من تند نرو صبركن آرام بايست
نفسم را به هواى نفسى تازه بگير
قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگير
بخدا هيچ كسى مثل من آزرده نشد
مثل لب هاى تو انقدر ترك خورده نشد
هيچ كس مثل من از دست خودش شاكى نيست
از همين فاصله برگرد تو هم باكى نيست
فرق دارد دل من با دل تو عالمشان
در دهانم پر حرف است نمى گويمشان
به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم
آن زمان كه همه فرياد زدند از غم شان
پشت وابستگى ام هست دليلى كه نپرس
منم و تجربه ى طعم اصيلى كه نپرس
حرف دل را كه نبايد بگذارى آخر
اين چه چشمان شروريست كه دارى آخر ؟
چشم تو روى من غم زده شمشير كشيد
قلب من ياد تو افتاد فقط تير كشيد
حمله ى قرنيه ها را نپذيرم چه كنم ؟
من اگر دست تو را سخت نگيرم چه كنم ؟
هر چه من مى كشم از اين دل نامرد من است
اين غزل ها همگى گوشه اى از درد من است
#سيد_تقى_سيدى
❤️ sh&m ❤️