عزیزِ نازنینم.. از اینجا که من خوابیدم، دریا پیداست. روی دریا قایقها هستند و انتهای آن، معلوم نیست. اگر میشد جزئی از این بیانتهایی باشم، اون وقت میتونستم هرجا که میخواهم بروم. بالای خانهی تو... جلوی شیشهی ماشینت بایستم و نگاهت کنم. از درختها پایین بریزم و زیر پایت آرام بگیرم.
فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد