روی خط گسل
خاطرات مهندس علیرضا سعیدی
زلزله ازگله _ سرپل ذهاب 96
قسمت هفدهم
این قسمت
همکاری موج پیشرو و ارتش به قلم ستوان سوم محمد حسینی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسمه الله الرحمن الرحیم
اینجانب ستوانسوم سید محمد حسینی از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران شاغل در گردان توپخانه تیپ ۱۸۱ می باشم در خصوص نحوه اشنایی با آقای سعیدی باید عرض کنم حسب دستور داده شده از رده های بالا گردان ما بعد از اتمام ماموریت آوار برداری ماموریت محافظت ازچادرها و پخش اقلام اهدایی مردم ایران به مردم زلزله زده در میدان ورودی سرپل ذهاب را بر عهده گرفت یک روز غروب که ما مشغول انجام ماموریت بودیم یک دفعه دیدم که یک آقای میانسالی نزدیک من آمد و گفت ما یک وانت اقلام داریم می خواهیم مطمئن باشیم که بین نیاز مندان واقعی تقسیم بشه و من هم چون از قبل نیازمندان واقعی منطقه مسؤلیت خودم را شناسایی کرده بودم با خوشحالی پیشنهاد ایشان را قبول کردم و با هم گروه های ایشان شبانه اقلام را تقسیم کردیم واین شروع رابطه من و آقای سعیدی شد واز آن شب به بعد هم با رد و بدل کردن شماره تلفن ؛من در سطح مناطق تحت پوششمان چادر به چادر نیازمندان راشناسایی می کردم و به آقای سعیدی زنگ میزدم که چه اقلامی نیازمندیم وایشان هم با گشاده رویی وصحه صدر بلا فاصله اقلام را توسط گروه کاریش می فرستاد من با وجود اینکه هیچ گونه آشنایی قبلی با آ قایی سعیدی نداشتم اما درهمین مدت کوتاه ارادت خاصی به ایشان پیدا کردم چرا که می دیدم بدون هیچ گونه چشم داشتی وبه صورت کاملا ناشناس از جان ودل خودش واعضا گروهش به مردم خدمت رسانی می کردند من هنوز هم باتوجه به اتمام ماموریتمان در سرپل ذهاب و با پیگیری فضای مجازی و پستهای آقای سعیدی می بینم که هنوز هم مشغول خدمت رسانی هستند لذا از طریق همین پیام بر خودم واجب می دانم که از طرف خودم وکلیه هم استانی هایم از ایشان و گروهش و همه ملت ایران که طی این مدت با ما هم دردی وکمک رسانی کردندکمال تشکر و قدر دانی داشته باشم انشاالله همیشه موفق و سر فراز باشند
(سید محمد حسینی .۱۳۹۶/۱۰/۹)
https://t.me/Irandisaster
خاطرات مهندس علیرضا سعیدی
زلزله ازگله _ سرپل ذهاب 96
قسمت هفدهم
این قسمت
همکاری موج پیشرو و ارتش به قلم ستوان سوم محمد حسینی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بسمه الله الرحمن الرحیم
اینجانب ستوانسوم سید محمد حسینی از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران شاغل در گردان توپخانه تیپ ۱۸۱ می باشم در خصوص نحوه اشنایی با آقای سعیدی باید عرض کنم حسب دستور داده شده از رده های بالا گردان ما بعد از اتمام ماموریت آوار برداری ماموریت محافظت ازچادرها و پخش اقلام اهدایی مردم ایران به مردم زلزله زده در میدان ورودی سرپل ذهاب را بر عهده گرفت یک روز غروب که ما مشغول انجام ماموریت بودیم یک دفعه دیدم که یک آقای میانسالی نزدیک من آمد و گفت ما یک وانت اقلام داریم می خواهیم مطمئن باشیم که بین نیاز مندان واقعی تقسیم بشه و من هم چون از قبل نیازمندان واقعی منطقه مسؤلیت خودم را شناسایی کرده بودم با خوشحالی پیشنهاد ایشان را قبول کردم و با هم گروه های ایشان شبانه اقلام را تقسیم کردیم واین شروع رابطه من و آقای سعیدی شد واز آن شب به بعد هم با رد و بدل کردن شماره تلفن ؛من در سطح مناطق تحت پوششمان چادر به چادر نیازمندان راشناسایی می کردم و به آقای سعیدی زنگ میزدم که چه اقلامی نیازمندیم وایشان هم با گشاده رویی وصحه صدر بلا فاصله اقلام را توسط گروه کاریش می فرستاد من با وجود اینکه هیچ گونه آشنایی قبلی با آ قایی سعیدی نداشتم اما درهمین مدت کوتاه ارادت خاصی به ایشان پیدا کردم چرا که می دیدم بدون هیچ گونه چشم داشتی وبه صورت کاملا ناشناس از جان ودل خودش واعضا گروهش به مردم خدمت رسانی می کردند من هنوز هم باتوجه به اتمام ماموریتمان در سرپل ذهاب و با پیگیری فضای مجازی و پستهای آقای سعیدی می بینم که هنوز هم مشغول خدمت رسانی هستند لذا از طریق همین پیام بر خودم واجب می دانم که از طرف خودم وکلیه هم استانی هایم از ایشان و گروهش و همه ملت ایران که طی این مدت با ما هم دردی وکمک رسانی کردندکمال تشکر و قدر دانی داشته باشم انشاالله همیشه موفق و سر فراز باشند
(سید محمد حسینی .۱۳۹۶/۱۰/۹)
https://t.me/Irandisaster