بعضیچیزها رو من هم میدونم که عادت هستن و آدم هیچ دوست نداره تغییرشون بده و یا ذائقه هستن، علاقه هستن: من چای دوست دارم، تو نداری. من سیگار نمیکشم تو میکشی. از اینجور چیزها. هیچ عیبی هم نداره که وقتی یکی بهمون تعارف میکنه که مثلاً بفرما چای، بگیم نهخیر! تشکر! من چای نمیخورم اصلاً!
ولی از من میشنوید بعضیوقتها برای بعضی آدمها کوتاه بیایید و دستکم تعارف یک لیوان چای را رد نکنید!
به قدر همان چای که روی میز یا فرش، سرد میشود، خاطرهای میسازید که بعدها یادآوریاش تبدیل به لبخند میشود. اما حالا در این حد است که چای میخوری؟
نه!
عی بابا!
ولی از من میشنوید بعضیوقتها برای بعضی آدمها کوتاه بیایید و دستکم تعارف یک لیوان چای را رد نکنید!
به قدر همان چای که روی میز یا فرش، سرد میشود، خاطرهای میسازید که بعدها یادآوریاش تبدیل به لبخند میشود. اما حالا در این حد است که چای میخوری؟
نه!
عی بابا!