این روایت زندگی منه .من کنکوری ۹۸ نظام جدید بودم.اذرماه ۹۷بود که متوجه شدیم مادرم دچار سرطان خون شده.بعداز مدتی تحمل فشار های سنگین ،دچار نوعی آریتمی قلبی شدم.چون از طرفی مادرم و از طرفی آینده ای که براش خیلی جنگیدم و فداکاری کردم ؛ هردوشون درحال از دست دادن بودم.وقتی رفتم دکتر،دکتر بهم گفت میدونی مثلث آتش چیه؟ و هدفش چیه؟ ((گفتم : بله ، با ازبین بردن یک ضلع اتیش مهار میشه ویا باوجود هرسه ضلعش اتیش ایجاد میشه)) گفت:باید آتیشی که تو زندگیت خاموش کنی .اولش متوجه نشدم ولی وقتی متوجه منظورش شدم دنیا روسرم خراببب شددد.
مثلث زندگی من : مادرم(راسش) و سلامتی من و آیندم.مجبور بودم یکیو حذف کنم.و اون چیزی جز آیندم نبود.دکترم گفت اگه خوب پیش بری اجازه اینو داری حدود یک ماه مونده به کنکورت درمان تموم کنی.تصمیم خودم گرفتم باید تا لحظه اخر میجنگیدم، برای همین ،هم به مادرم امید میدادم هم خودم.روزا پشت هم رفت و مادرم اردیبهشت کاملا سلامتیش بدست آورد و من هم ۲۱روز کار داشت به کنکور اجازه اینو پیدا کردم تا مثل روز اول به خودم فشار بیارم. بماند که دوری از درس معضلات خودش داشت ولی من از دونه دونه سلولام مایه گذاشتم و از ۲۴ساعت ، 22:30 داشتم درس میخوندم.با وجود یه قرص که باعث خماریت میشه.پاهام میزاشتم تو اب یخ و با لباس زیر پشت میزم مینشستم و میخوندم.
حاصل تلاشم شد ۱۷۰۰ منطقه ۳.
پزشکی پردیس و ازاد میشد ولی رویای من یه دانشگاه دیگه بود و من موندم برای کنکور ۹۹.
یک ماه ونیم کار داشت به کنکور‌استارت خودم زدم‌ چون...

به خودم ثابت کردم من غول بزرگتری نسبت به کنکورم.

#الف

@JangeYekMahe