ساعت دو نیم صبح
داشتم به این فکر میکردم که تهیونگ تولفث نمیتونه با کوکی ازدواج کنه. چون رابطه ی فرمانده کارآموزی دارن.
پس تهیونگ کنار میکشه تا جانشینش یعنی کوکی فرمانده ای بشه که با یک فرمانده ی سابق ازدواج میکنه.
و یه روزی، با یه لباس معمولی، میشینه روی صندلی راحتی و کوکیشو نگاه میکنه که چطوری با عجله داره کت زرشکی فرماندهیش رو میپوشه... و با خودش مطمئن میشه که فرم فرماندهی توی تن کوک خیلی خوشگل تره.
و با لبخند شکلات داغشو میخوره...
باشه...
الان من غمگین ترینم😭 🦄
داشتم به این فکر میکردم که تهیونگ تولفث نمیتونه با کوکی ازدواج کنه. چون رابطه ی فرمانده کارآموزی دارن.
پس تهیونگ کنار میکشه تا جانشینش یعنی کوکی فرمانده ای بشه که با یک فرمانده ی سابق ازدواج میکنه.
و یه روزی، با یه لباس معمولی، میشینه روی صندلی راحتی و کوکیشو نگاه میکنه که چطوری با عجله داره کت زرشکی فرماندهیش رو میپوشه... و با خودش مطمئن میشه که فرم فرماندهی توی تن کوک خیلی خوشگل تره.
و با لبخند شکلات داغشو میخوره...
باشه...
الان من غمگین ترینم😭 🦄