زمانی که من بودم و تو؛ ما
با شمردن نفس هات به خواب میرفتم و با برخورد نفس هات به گردنم بیدار میشدم
سیگارت پیشم جا مانده عزیزِ من
همان سیگاری که شبانه روز بر لبش بوسه میزدی
گفته بودم بجای بوسه بر سیگارت، مرا ببوس
تو نیز گفته بودی ترک نمیکنی سیگارت را
حال چرا هم آن را ترک کردی، هم من را؟!
با شمردن نفس هات به خواب میرفتم و با برخورد نفس هات به گردنم بیدار میشدم
سیگارت پیشم جا مانده عزیزِ من
همان سیگاری که شبانه روز بر لبش بوسه میزدی
گفته بودم بجای بوسه بر سیگارت، مرا ببوس
تو نیز گفته بودی ترک نمیکنی سیگارت را
حال چرا هم آن را ترک کردی، هم من را؟!