انچه که از نیچه میشنویم مخالفت با اخلاق بردگی که مسیحیت انرا نمایندگی میکند وتوپیدن بر دستاوردهای عصر روشنگری است
فرض را براین بگیریم که مخالفت نیچه درست است تا بحث گسترده نباشد
نیچه برای جایگزین ساختن ارزشهای خود
بجای ارزشهای نفی شده چه چیزی را مطرح میسازد؟
نیچه باورمنداست که انسان میباید هرانچه تا کنون
بعنوان ارزش مطرح بوده را بزاله دانی انداخت
وانسان باید افریننده ارزشهای خودباشد
سوال این است:
انسان چگونه ارزشهای نوین خودرا میتواند بیافریند؟
برای رسیدن به جواب میباید ازخودسوال کرد:
ارزش چیست؟ و منشاء ارزشها چیست؟
ارزش معانی متعددی دارد:
ارزش به معنی اقتصادی ـ سیاسی (تئوری ارزش کار)
ارزش به معنی ارزش مصرفی
ارزش به معنی عمدتا اخلاقی آن
انچه که نیچه ازان دم میزندارزش به معنی عمدتا اخلاقی آن است
واکاوی ارزش به معنی اقتصادی ـ سیاسی و ارزش به معنی ارزش مصرفی برای نیچه خط قرمز است اساسا ورود مستقیم به مناسبات اقتصادی
توسط نیچه اورا محبوب ومعشوق امپریالیستها نمی کرد
چرا؟
زیرا پرداختن به عین وعینیت (مناسبات اقتصادی)ونقد ان اگاهمندی را سبب میشود
اما پرسه زدن در وادی اخلاق که خود تابعی از مناسبات اجتماعی است
و امری ذهنی وسوبژکتیف است هیچ ضرر وزیانی به منافع طبقات حاکم ندارد
ظاهرا ما با شخصیتی سروکارداریم که اخلاق دینی را که تاکنون نتوانسته دردی از دردهای اجتماعی را درمان سازد اما ضداخلاق نیچه ای خواهد توانست گرهی از معضلات اجتماعی را بازکند
نیچه معتقد است که انسان ارزش های خودرا باید بیافریند وبا تولیدات ارزشی(ذهنی) خود باجهان پیرامون مواجه شود
ارزشگذاری عبارت است از تعیین ارزش ذهنی معینی برای کسی و یا چیزی.
بنابراین مثل متولیان دین که درعرصه ذهن و ذهنیت ارزشهای خودرا دارند نیچه نیز در همین وادی سوبژکتیف شنا میکند
جهان عینی میباید توسط ارزشهای نیچه ای اداره شود
پر ارزش ترین ارزش نیچه ساختن«ابرمرد»است
ویژگی این ابرمرد کذایی چیست؟
همانا خواست«قدرت» است
حال این قدرت قراراست چکارکند؟
اول میباید حقیقت عینی را بزباله دانی بیاندازد..چرا؟
چون بزعم نیچه حقیقت چیزی عینی نیست چیزی نیست که دربیرون است ابرمرد قدرقدرت میباید حقیقت ذهنی خود را بیافریند
وانرا محقق سازد تحقق ان چگونه میسر میشود؟
همانا چیره شدن مقتدرانه بر همه انچه که تا بحال رایج بوده است
بنابراین حقیقت میباید جای خودرابقدرت دهد
نیچه چنین قدرتی را برای«انسان» میخواهد
حال سوالی حالگیر مطرح میشود
انسان که مفهومی نوعی وعام است
انسان در مفهوم عام ان وقتی درمناسبات اجتماعی معینی قرارمیگیرد
تبدیل به انسان«مشخص»ی میشود
مثلا یکی کارگر..یکی کارمند..دیگری فابریکاتور ان دیگری تاجر وپزشک والخ.
قراراست این اقشار وطبقات بتوصیه نیچه بمقام ابرمردی خودرا ارتقاء دهند
سوال:
چگونه؟
دین بکنار..مناسبات(طبقات اجتماعی) بکنار.. راه ورسم ابرمردی چگونه است؟
بی تردید انهایی که انحصارات مالی وصنعتی را دراختیار دارند مساعد برای «ابرمردی»اند...
" نه "به همه چیز گفتن
واراده خودرا بکرس نشاندن ازان قدرقدرتان سرمایه(جهانی) است
نتیجتاً جامعه متصورشده نیچه باز ترکیبی از «احقرمرد» وابرمرد خواهد شد
بدین ترفند حکومت سروران باز بنا خواهدشد
بیخودنیست که نیچه را اخرین فیلسوف امپریالیسم می دانند
فرض را براین بگیریم که مخالفت نیچه درست است تا بحث گسترده نباشد
نیچه برای جایگزین ساختن ارزشهای خود
بجای ارزشهای نفی شده چه چیزی را مطرح میسازد؟
نیچه باورمنداست که انسان میباید هرانچه تا کنون
بعنوان ارزش مطرح بوده را بزاله دانی انداخت
وانسان باید افریننده ارزشهای خودباشد
سوال این است:
انسان چگونه ارزشهای نوین خودرا میتواند بیافریند؟
برای رسیدن به جواب میباید ازخودسوال کرد:
ارزش چیست؟ و منشاء ارزشها چیست؟
ارزش معانی متعددی دارد:
ارزش به معنی اقتصادی ـ سیاسی (تئوری ارزش کار)
ارزش به معنی ارزش مصرفی
ارزش به معنی عمدتا اخلاقی آن
انچه که نیچه ازان دم میزندارزش به معنی عمدتا اخلاقی آن است
واکاوی ارزش به معنی اقتصادی ـ سیاسی و ارزش به معنی ارزش مصرفی برای نیچه خط قرمز است اساسا ورود مستقیم به مناسبات اقتصادی
توسط نیچه اورا محبوب ومعشوق امپریالیستها نمی کرد
چرا؟
زیرا پرداختن به عین وعینیت (مناسبات اقتصادی)ونقد ان اگاهمندی را سبب میشود
اما پرسه زدن در وادی اخلاق که خود تابعی از مناسبات اجتماعی است
و امری ذهنی وسوبژکتیف است هیچ ضرر وزیانی به منافع طبقات حاکم ندارد
ظاهرا ما با شخصیتی سروکارداریم که اخلاق دینی را که تاکنون نتوانسته دردی از دردهای اجتماعی را درمان سازد اما ضداخلاق نیچه ای خواهد توانست گرهی از معضلات اجتماعی را بازکند
نیچه معتقد است که انسان ارزش های خودرا باید بیافریند وبا تولیدات ارزشی(ذهنی) خود باجهان پیرامون مواجه شود
ارزشگذاری عبارت است از تعیین ارزش ذهنی معینی برای کسی و یا چیزی.
بنابراین مثل متولیان دین که درعرصه ذهن و ذهنیت ارزشهای خودرا دارند نیچه نیز در همین وادی سوبژکتیف شنا میکند
جهان عینی میباید توسط ارزشهای نیچه ای اداره شود
پر ارزش ترین ارزش نیچه ساختن«ابرمرد»است
ویژگی این ابرمرد کذایی چیست؟
همانا خواست«قدرت» است
حال این قدرت قراراست چکارکند؟
اول میباید حقیقت عینی را بزباله دانی بیاندازد..چرا؟
چون بزعم نیچه حقیقت چیزی عینی نیست چیزی نیست که دربیرون است ابرمرد قدرقدرت میباید حقیقت ذهنی خود را بیافریند
وانرا محقق سازد تحقق ان چگونه میسر میشود؟
همانا چیره شدن مقتدرانه بر همه انچه که تا بحال رایج بوده است
بنابراین حقیقت میباید جای خودرابقدرت دهد
نیچه چنین قدرتی را برای«انسان» میخواهد
حال سوالی حالگیر مطرح میشود
انسان که مفهومی نوعی وعام است
انسان در مفهوم عام ان وقتی درمناسبات اجتماعی معینی قرارمیگیرد
تبدیل به انسان«مشخص»ی میشود
مثلا یکی کارگر..یکی کارمند..دیگری فابریکاتور ان دیگری تاجر وپزشک والخ.
قراراست این اقشار وطبقات بتوصیه نیچه بمقام ابرمردی خودرا ارتقاء دهند
سوال:
چگونه؟
دین بکنار..مناسبات(طبقات اجتماعی) بکنار.. راه ورسم ابرمردی چگونه است؟
بی تردید انهایی که انحصارات مالی وصنعتی را دراختیار دارند مساعد برای «ابرمردی»اند...
" نه "به همه چیز گفتن
واراده خودرا بکرس نشاندن ازان قدرقدرتان سرمایه(جهانی) است
نتیجتاً جامعه متصورشده نیچه باز ترکیبی از «احقرمرد» وابرمرد خواهد شد
بدین ترفند حکومت سروران باز بنا خواهدشد
بیخودنیست که نیچه را اخرین فیلسوف امپریالیسم می دانند