آنقدر غرق فکر کردن بودم که متوجه نشدم صدایم میزنی...اخم کردی!
لبخند ملیحی زدم ، با چشم های منتظر نگاهت کردم تا شاید زبان به سخن بدهی.
زیر چشمی نگاهی انداختی ؛ نفس صدا داری کشیدی.
- هی تو ، چی ذهنت رو مشغول کرده بود که از من غافل شدی؟
لب هایم را گاز گرفتم تا نخندم...اخم هایت را نسارم کردی.
- جدی هستم !
+ حسودی نکن...
چشم هایت درشت شد ، چینی به پیشانی ات دادی
- یااااااااا فکرت فقط باید مال خودم باشه.
قند توی دلم آب شد ؛ لبخندی زدم با چشم های درخشانت نگاهم میکردی.
+ داشتم فکر میکردم برات چه غذایی درست کنم! پسر حسود...
لحظه ای چشم هایت برق زدند ؛ نزدیک تر آمدی و موهایم را نوازش کردی.
- منم دوستت دارم...
+یاااااا...
به من خندیدی دوست داشتم جوابت را بدهم...یغه لباست را کشیدم سمت خودم و بوسه ایی مهمان لب هایت کردم.
لبخند ملیحی زدم ، با چشم های منتظر نگاهت کردم تا شاید زبان به سخن بدهی.
زیر چشمی نگاهی انداختی ؛ نفس صدا داری کشیدی.
- هی تو ، چی ذهنت رو مشغول کرده بود که از من غافل شدی؟
لب هایم را گاز گرفتم تا نخندم...اخم هایت را نسارم کردی.
- جدی هستم !
+ حسودی نکن...
چشم هایت درشت شد ، چینی به پیشانی ات دادی
- یااااااااا فکرت فقط باید مال خودم باشه.
قند توی دلم آب شد ؛ لبخندی زدم با چشم های درخشانت نگاهم میکردی.
+ داشتم فکر میکردم برات چه غذایی درست کنم! پسر حسود...
لحظه ای چشم هایت برق زدند ؛ نزدیک تر آمدی و موهایم را نوازش کردی.
- منم دوستت دارم...
+یاااااا...
به من خندیدی دوست داشتم جوابت را بدهم...یغه لباست را کشیدم سمت خودم و بوسه ایی مهمان لب هایت کردم.