نامهی سوم
تنهایی... فرو ریختنی آرام و تدریجی ست
چنان در سکوت به عمق میروی که چیزی نمیشنوی، جز صدای نفسهای آدمهایی که بیهیچ بهتی غرق شدن لحظهای تورا مینگرند .
آدمهایی که نمیدانند شانههای خستهی تو چقدر نیازمندِ آغوشِ بیقضاوت یک دوست است.
آدمهایی که نمیدانند تنهایی، شاید پشتِ پیچ بعدی در انتظار آنها باشد .
آدمهایی که نمیدانند تردید و انزوا، انتخابِ هیچکس نیست .
آدمهایی که نمیدانند تنهایی، فروریختنی آرام و تدریجیست .
تنهایی... فرو ریختنی آرام و تدریجی ست
چنان در سکوت به عمق میروی که چیزی نمیشنوی، جز صدای نفسهای آدمهایی که بیهیچ بهتی غرق شدن لحظهای تورا مینگرند .
آدمهایی که نمیدانند شانههای خستهی تو چقدر نیازمندِ آغوشِ بیقضاوت یک دوست است.
آدمهایی که نمیدانند تنهایی، شاید پشتِ پیچ بعدی در انتظار آنها باشد .
آدمهایی که نمیدانند تردید و انزوا، انتخابِ هیچکس نیست .
آدمهایی که نمیدانند تنهایی، فروریختنی آرام و تدریجیست .