Репост из: ? معالم فی الطریق ?
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅الرحمن الرحیم...
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾
و شمایان؛ ای موسی و ای هارون! به سوی فرعون بروید که همانا او طغیان کرده است. هان! با او به نرمی سخن گویید، باشد که پند گیرد و یا بهراسد.
✍دو امرِ نازک در همین بدایتِ ماجرا پنهان است. نخست اینکه می گوید: «بروید»؛ نمی گوید «بیایید»، مگر نه آنکه پروردگار در همه جا حاضر است؟! و دیگر آنکه «پند» با «تذکّر» مترادف است. یعنی پند، از سنخ تذکر و یادآوری است نه از جنس آموختن و آموزاندن. گویا پندِ راستین در نهادِ خود فرعون هم ساکن است؛ هرچند راکد و ته نشین! اندرزی که رحمتِ رحمانی و فیضِ منبسطِ خداوندی در فطرتِ انسانی اش به ودیعت نهاده است. هان! پس کار شما دو برادر، تنها این است که پندِ نهفته در ژرفنایِ فطرتِ فرعون را به او یادآور شوید. به راستی که اندرزِ اصیل، همجنسِ دانایی و دانستگی نیست که کسی را بیاموزید؛ تنها می توانید آنرا از ژرفای نهادش استخراج نمایید و فرایادش آورید...
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى ﴿۴۵﴾
📝اینجاست که ترس بر موسی و هارون چیره می گردد. آن دو پاسخ می دهند «ای پرورندهٔ ما، هراس از آن داریم که او بر ما دست یازد و یا سرکشی نماید.»
این ترس، پاسخی است انسانی به همان «بروید»ِ خداوندگار. گویا بر جانِ دو برادر، بیمِ رها شدگی چیره گشته است. شاید چیزی شبیه همان احساسِ رها شدن که مسیحِ مسیحیان در آخرین لحظاتِ پیش از صلیب داشت. آیا خدا می گوید من اینجا می مانم، شما دو نفر به تنهایی و بی من، به خطرگاه بروید؟ همین پرسش است که هراس را در موسی و هارون بر می انگیزاند. و پروردگارِ آگاه به هراسِ هراسناکان، سخنی دیگرگون می گوید:
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴿۴۶﴾ فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ...
☑️اینجاست که نکته ای عمیق و اعجازی لطیف رخ می نماید. خدواند به نیکی آگاه است که آنچه هراس در دل موسی و هارون نهاد، لفظِ «إذهَبا» است و بدینسان «فَأْتِيَاهُ» را جایگزین می کند؛ یعنی «بیایید». و آنگاه می گوید: نهراسید که من با شمایان همپا و همراهم، من پیش از شما آنجایم، من آن دلبرِ هرجاییِ رخساره به کس ننموده ام؛ که می شنوم و میبینم. «فَأْتِيَاهُ»: پس به سوی او بیایید؛ به همانجایی که من نیز آنجایم و فرعون را بگویید ما قاصدانِ پروردگارِ توییم...
بدینسان دو برادر را آرام و قراری ژرف در بر می گیرد.
هراس موسی و هارون زمانی رخت برمیبندد که خدای بدرقه گر و ناظر، با پروردگاری منتظر و مداخله گر یکی می شود. به راستی که خدای خاموش و ناظر که از پشت یا فراز سر، همهٔ رنج ها و خطرها را تماشاگر باشد و بیرون از معرکه بنشیند، هراس از دل نمی روبد. رحمانیتِ عام و بخشایندگیِ پهناورِ خداوند، زمانی قرار در دل می افکند که با رحیمیت و مهربانی خاصِ او همراه شود وگرنه موسی و هارون هم اگر باشی، بیمِ فرعون در دلت خواهد افتاد و شاید همین باشد سبب قرینی و مرافقت دائمیِ «رحمن» و «رحیم»... دل رحمن همیشه و همه جا جاریست؛ حتی در رگ های انکارگرِ فرعون! اما دل رحیم اش را ایمان می باید و انتظار و امید، تا شاید عزم یاری کند.
🌸آیات 43 تا 47 سوره طه🌸
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@neshanehay_1rah
✅الرحمن الرحیم...
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۴۳﴾ فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿۴۴﴾
و شمایان؛ ای موسی و ای هارون! به سوی فرعون بروید که همانا او طغیان کرده است. هان! با او به نرمی سخن گویید، باشد که پند گیرد و یا بهراسد.
✍دو امرِ نازک در همین بدایتِ ماجرا پنهان است. نخست اینکه می گوید: «بروید»؛ نمی گوید «بیایید»، مگر نه آنکه پروردگار در همه جا حاضر است؟! و دیگر آنکه «پند» با «تذکّر» مترادف است. یعنی پند، از سنخ تذکر و یادآوری است نه از جنس آموختن و آموزاندن. گویا پندِ راستین در نهادِ خود فرعون هم ساکن است؛ هرچند راکد و ته نشین! اندرزی که رحمتِ رحمانی و فیضِ منبسطِ خداوندی در فطرتِ انسانی اش به ودیعت نهاده است. هان! پس کار شما دو برادر، تنها این است که پندِ نهفته در ژرفنایِ فطرتِ فرعون را به او یادآور شوید. به راستی که اندرزِ اصیل، همجنسِ دانایی و دانستگی نیست که کسی را بیاموزید؛ تنها می توانید آنرا از ژرفای نهادش استخراج نمایید و فرایادش آورید...
قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَى ﴿۴۵﴾
📝اینجاست که ترس بر موسی و هارون چیره می گردد. آن دو پاسخ می دهند «ای پرورندهٔ ما، هراس از آن داریم که او بر ما دست یازد و یا سرکشی نماید.»
این ترس، پاسخی است انسانی به همان «بروید»ِ خداوندگار. گویا بر جانِ دو برادر، بیمِ رها شدگی چیره گشته است. شاید چیزی شبیه همان احساسِ رها شدن که مسیحِ مسیحیان در آخرین لحظاتِ پیش از صلیب داشت. آیا خدا می گوید من اینجا می مانم، شما دو نفر به تنهایی و بی من، به خطرگاه بروید؟ همین پرسش است که هراس را در موسی و هارون بر می انگیزاند. و پروردگارِ آگاه به هراسِ هراسناکان، سخنی دیگرگون می گوید:
قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴿۴۶﴾ فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ...
☑️اینجاست که نکته ای عمیق و اعجازی لطیف رخ می نماید. خدواند به نیکی آگاه است که آنچه هراس در دل موسی و هارون نهاد، لفظِ «إذهَبا» است و بدینسان «فَأْتِيَاهُ» را جایگزین می کند؛ یعنی «بیایید». و آنگاه می گوید: نهراسید که من با شمایان همپا و همراهم، من پیش از شما آنجایم، من آن دلبرِ هرجاییِ رخساره به کس ننموده ام؛ که می شنوم و میبینم. «فَأْتِيَاهُ»: پس به سوی او بیایید؛ به همانجایی که من نیز آنجایم و فرعون را بگویید ما قاصدانِ پروردگارِ توییم...
بدینسان دو برادر را آرام و قراری ژرف در بر می گیرد.
هراس موسی و هارون زمانی رخت برمیبندد که خدای بدرقه گر و ناظر، با پروردگاری منتظر و مداخله گر یکی می شود. به راستی که خدای خاموش و ناظر که از پشت یا فراز سر، همهٔ رنج ها و خطرها را تماشاگر باشد و بیرون از معرکه بنشیند، هراس از دل نمی روبد. رحمانیتِ عام و بخشایندگیِ پهناورِ خداوند، زمانی قرار در دل می افکند که با رحیمیت و مهربانی خاصِ او همراه شود وگرنه موسی و هارون هم اگر باشی، بیمِ فرعون در دلت خواهد افتاد و شاید همین باشد سبب قرینی و مرافقت دائمیِ «رحمن» و «رحیم»... دل رحمن همیشه و همه جا جاریست؛ حتی در رگ های انکارگرِ فرعون! اما دل رحیم اش را ایمان می باید و انتظار و امید، تا شاید عزم یاری کند.
🌸آیات 43 تا 47 سوره طه🌸
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@neshanehay_1rah