باز شب شد...
باز هم شب شد من ماندم و غصه هایم،
من ماندم و بغض گلویم،
من ماندم و درد که در دلم است.
من خیلی ثروت مندم،خیلی ثروت مند،
نه از نگاه پول....
از نگاه غم، از نگاه درد،خیلی ثروت مندم،
من که مینگرم در این زندگی،نه شب هایش شب است برای خوابیدن،
و نه روز هایش روز است برای زیستن.
در حیرتم من..
زنده هستیم،اما زندگی نمیکنیم،
همه در شکایت اند،یکی از درد مینالد،
یکی از غم،یکی از بی پولی،یکی از عشق، و یکی هم مثل من از همه چیز...
باید از سوی خدا معجزه بشود...
تا دلم...باز دلم...دل بشود.
#ناگفته_هایم
#ارسالی_شما
باز هم شب شد من ماندم و غصه هایم،
من ماندم و بغض گلویم،
من ماندم و درد که در دلم است.
من خیلی ثروت مندم،خیلی ثروت مند،
نه از نگاه پول....
از نگاه غم، از نگاه درد،خیلی ثروت مندم،
من که مینگرم در این زندگی،نه شب هایش شب است برای خوابیدن،
و نه روز هایش روز است برای زیستن.
در حیرتم من..
زنده هستیم،اما زندگی نمیکنیم،
همه در شکایت اند،یکی از درد مینالد،
یکی از غم،یکی از بی پولی،یکی از عشق، و یکی هم مثل من از همه چیز...
باید از سوی خدا معجزه بشود...
تا دلم...باز دلم...دل بشود.
#ناگفته_هایم
#ارسالی_شما