🔴 با چالش چهارماهه کسی که خیلی دوستش داشتم خودش به رابطه برگشت و خیلی معجزهوار با اصرار خانوادش ازدواج کردیم.. تونستیم خونه بخریم و این رویاییترین اتفاق بود.. همسرم خونه رو به نام من زد.. ارتقا گرفتم و درآمدم بیشتر شد.. هر دو از محل کارمون پاداش و وامهای مختلف دریافت میکردیم و اتفاقات مالی خوبی برامون افتاد و مراسم عروسی ما به شکلی که میخواستیم پیش رفت.. تخمدان پلیکیستیک من تا حد زیادی بهبود پیدا کرد و باردار شدم
🔺از شهریور سال ۹۹ با شما آشنا شدم.. توی یک جدایی بدی بودم و علیرغم همه تلاشها نتونستیم ازدواج بکنیم.. توی ادارهای استخدام بودم اونم به هم خورده بود..
وقتی با شما آشنا شدم سعی کردم حال خودمو خوب کنم..
🔺ارتقا شغلی گرفتم.. حال بهتری رو تجربه کردم، درآمدم بیشتر شد.. تمرینات عزت نفس تا اعتماد به نفس رو انجام میدادم و آینهای روبه روی من میگرفت سخت بود ولی منو سبک کرد..
🔺۶ ماه بعد از جدایی اون شخص به رابطه برگشت، این بار تغییر کرده بود.. دیگه بلاتکلیف نبود و متوجه شدم این بلاتکلیفی قبلی از طرف خودم بود و الان ایشون مشتاقتر شده بود به این ارتباط..
رابطه رو جدیتر کردیم و تصمیم گرفتیم خودمون روند رابطه رو تعیین کنیم.. اسفند ۱۴۰۰ با همسرم نامزد کردم و روز خیلی شیرینی بود..
🔺خیلی معجزهوار خانواده همسرم خودشون اصرار کردن که مدتی بعد عقد کنیم و ما فروردین ۱۴۰۱ عقد کردیم..
همسرم دوست داشتن قبل از رفتن سر زندگیمون خونه داشته باشیم..
🔺به طرز معجزهآسایی دیدیم که میتونیم خونه بخریم و این رویاییترین اتفاقی بود که میتونست بیفته.. تونستیم خونه بگیریم جای خوبیه و ویوی خوبی داره.. همسرم خونه رو به نام من زد..
اینو توی چالش چهارماهه نوشته بودم و فکر نمیکردم اینقدر سریع اتفاق بیفته..
به مناسبتهای مختلف برای ما پاداش، هدیههای ازدواج و وامهایی جور شد و خودمون باورمون نمیشد..
🔺هر بار یک اتفاق به اتفاقهای خوب زندگیمون اضافه میشد.. هر مراسمی که میخواستیم با استانداردهایی که میخواستیم پیش رفت.. یک کمکها و درآمدهایی میرسید و اتفاقهای مالی خوبی میفتاد و الان به خودمون میگیم یادته چقدر میترسیدیم!؟ بهترین امکانات رفاهی برامون اتفاق میفتاد و اینم نتیجه چالش چهارماهه بود..
🔺در زمان مجردیم با بیماری تخمدان پلیکیستیک مواجه بودم.. خیلی جدی تو بدنم وجود داشت این بیماری.. با دورهها وقتی فهمیدم زنانگیمو انکار کردم شدت بیماری تخمدان پلی کیستیکم خیلی کمتر شد..خیلیها با این بیماری فرایند باردار شدنشدن با مشکل مواجه میشد..
ریزش موی شدید داشتم، انداممو دوست نداشتم.. زن بودن رو منفعل بودن میدونستم..
🔺وقتی ازدواج کردم فکر میکردم وقتی این بیماری رو دارم حالاحالاها بچهدار نمیشم.. ولی ۳ ماه بعد ازدواج فهمیدم باردار شدم و خانوادم رو خیلی خوشحال کرد این اتفاق و نیازی به اون مراحل و درمانهای مختلف نبود و هر لحظه خدا رو شاکر هستیم و حالا با نینی داریم چالش چهارماهه و ۲۱ روزه رو گوش میکنیم..
🔺از شهریور سال ۹۹ با شما آشنا شدم.. توی یک جدایی بدی بودم و علیرغم همه تلاشها نتونستیم ازدواج بکنیم.. توی ادارهای استخدام بودم اونم به هم خورده بود..
وقتی با شما آشنا شدم سعی کردم حال خودمو خوب کنم..
🔺ارتقا شغلی گرفتم.. حال بهتری رو تجربه کردم، درآمدم بیشتر شد.. تمرینات عزت نفس تا اعتماد به نفس رو انجام میدادم و آینهای روبه روی من میگرفت سخت بود ولی منو سبک کرد..
🔺۶ ماه بعد از جدایی اون شخص به رابطه برگشت، این بار تغییر کرده بود.. دیگه بلاتکلیف نبود و متوجه شدم این بلاتکلیفی قبلی از طرف خودم بود و الان ایشون مشتاقتر شده بود به این ارتباط..
رابطه رو جدیتر کردیم و تصمیم گرفتیم خودمون روند رابطه رو تعیین کنیم.. اسفند ۱۴۰۰ با همسرم نامزد کردم و روز خیلی شیرینی بود..
🔺خیلی معجزهوار خانواده همسرم خودشون اصرار کردن که مدتی بعد عقد کنیم و ما فروردین ۱۴۰۱ عقد کردیم..
همسرم دوست داشتن قبل از رفتن سر زندگیمون خونه داشته باشیم..
🔺به طرز معجزهآسایی دیدیم که میتونیم خونه بخریم و این رویاییترین اتفاقی بود که میتونست بیفته.. تونستیم خونه بگیریم جای خوبیه و ویوی خوبی داره.. همسرم خونه رو به نام من زد..
اینو توی چالش چهارماهه نوشته بودم و فکر نمیکردم اینقدر سریع اتفاق بیفته..
به مناسبتهای مختلف برای ما پاداش، هدیههای ازدواج و وامهایی جور شد و خودمون باورمون نمیشد..
🔺هر بار یک اتفاق به اتفاقهای خوب زندگیمون اضافه میشد.. هر مراسمی که میخواستیم با استانداردهایی که میخواستیم پیش رفت.. یک کمکها و درآمدهایی میرسید و اتفاقهای مالی خوبی میفتاد و الان به خودمون میگیم یادته چقدر میترسیدیم!؟ بهترین امکانات رفاهی برامون اتفاق میفتاد و اینم نتیجه چالش چهارماهه بود..
🔺در زمان مجردیم با بیماری تخمدان پلیکیستیک مواجه بودم.. خیلی جدی تو بدنم وجود داشت این بیماری.. با دورهها وقتی فهمیدم زنانگیمو انکار کردم شدت بیماری تخمدان پلی کیستیکم خیلی کمتر شد..خیلیها با این بیماری فرایند باردار شدنشدن با مشکل مواجه میشد..
ریزش موی شدید داشتم، انداممو دوست نداشتم.. زن بودن رو منفعل بودن میدونستم..
🔺وقتی ازدواج کردم فکر میکردم وقتی این بیماری رو دارم حالاحالاها بچهدار نمیشم.. ولی ۳ ماه بعد ازدواج فهمیدم باردار شدم و خانوادم رو خیلی خوشحال کرد این اتفاق و نیازی به اون مراحل و درمانهای مختلف نبود و هر لحظه خدا رو شاکر هستیم و حالا با نینی داریم چالش چهارماهه و ۲۱ روزه رو گوش میکنیم..