او در تاریکی معلق بود.
نور برای نجات او اقدام نمیکرد.
رها شده بود..امیدی به دیدار دوباره روشنایی نداشت.
روشنایی از او روی برگردانده بود.
او فقط میخواست دوباره گردش زندگی را در رگهایش حس کند.
اما همه او را در تاریکی رها کرده بودند.
نور برای نجات او اقدام نمیکرد.
رها شده بود..امیدی به دیدار دوباره روشنایی نداشت.
روشنایی از او روی برگردانده بود.
او فقط میخواست دوباره گردش زندگی را در رگهایش حس کند.
اما همه او را در تاریکی رها کرده بودند.