درنگ‌های فلسفی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


دیدگاه‌ها و نوشته‌های
محمدمهدی اردبیلی
@MMArdebili

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


بازخوانی و شرح پیشگفتار و مقدمه پدیدارشناسی روح

▪️ محمدمهدی اردبیلی
آغاز دوره: ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۶
انجمن جامعه‌شناسی ایران

دورۀ «بازخوانی و شرح پیشگفتار و مقدمه پدیدارشناسی روح»، همان‌گونه که از عنوانش هویداست به تفسیرِ بند به بند پیشگفتار و مقدمۀ کتاب پدیدارشناسی روح هگل اختصاص خواهد داشت. مارتین هایدگر این پیشگفتار را «پیشگفتار اعظم» نامیده است و هربرت مارکوزه آن را «یکی از بزرگ‌ترین آثار فلسفیِ همۀ اعصار» می‌داند و بسیاری از مفسرین نیز آن را عصاره یا دفترچۀ رمزی از کل فلسفۀ معرفی کرده‌اند. سیر پیشبرد مباحث این دوره، با سیر استدلالیِ خود پیشگفتار و مقدمه متناظر خواهد بود و تلاش خواهد شد تا طرح مفهومی منسجمی از این دو متن کلیدیِ مقدماتیِ کتاب به دست داده شود. لازم به ذکر است که این دوره، بخشی از دورۀ طولانی شرح پدیدارشناسی روح است که بناست از ترم آینده (سال ۱۳۹۷) وارد بدنۀ اصلی پدیدارشناسی شده و کل فرایند تکوین روح، از نخستین دقایق آن در مقام «یقین حسی» تا نقطۀ اوج آن در «دانش مطلق» را بازخوانی کرده و شرح دهد؛ لذا ترم حاضر، بناست دوره‌ای مقدماتی باشد برای ترم‌های آینده. منبع اصلی این دوره ترجمۀ انگلیسی تری پینکارد از پدیدارشناسی است، اما مفسر تلاش خواهد کرد تا جهت تسهیل فهم و بهبود انتقال مطالب، پیش از هر جلسه ترجمۀ فارسی بخش منتخبی از متن را در اختیار مخاطبان قرار دهد.
@philosophicalhalt




در نقدِ هر شکلی از یکجانبه‌نگری

به بهانۀ اعتراضات سیاسی-اقتصادیِ اخیر
@philosophicalhalt
✍محمدمهدی اردبیلی و احمدرضاآزمون

دربارۀ اعتراضات اخیر، تاکنون تحلیل‌های متعدد و متنوعی منتشر شده است. آنچه در این بحبوحه، و مشخصاً در این دقیقه از بحران، نگارش یادداشت حاضر را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد، دقیقاً به همین تعدد و تنوع بازمی‌گردد. متن حاضر نقطۀ عزیمت خود را دسته‌بندی و نقد تحلیل‌های موجود قرار می‌دهد و خواهد کوشید تلاشی باشد برای بازصورتبندیِ انتقادی، و رفعِ تحلیل‌های موجود. در این صورتبندی، می‌توان تمرکز تحلیل‌های موجود را از چندین لحاظ بررسی کرد: اقتصادی، اجتماعی و سیاسی.

👈 برای مشاهده ی متن کامل، روی دکمه INSTANT VIEW ⚡️ بزنید.

goo.gl/2f9G6g


هگل و تاریخ-م.م.اردبیلی.pdf
6.8Мб
هگل و تاریخ
✍️محمدمهدی اردبیلی
@philosophicalhalt
منبع: مجله دال، شماره ۲و۳، پاییز ۱۳۹۶، صص ۱۰۰-۱۰۴


روزنامه اعتماد-سیاستنامه.pdf
2.1Мб
فایل PDF
زلزله و حقیقت
نقدی بر نگرش اگزیستانسیالیستی
@philosophicalhalt
✍️محمدمهدی اردبیلی
منبع: روزنامه اعتماد، ۲ دیماه ۱۳۹۶


زلزله و حقیقت
(نقدی بر نگرش اگزیستانسیالیستی در سه سطح)
@philosophicalhalt
✍️محمدمهدی اردبیلی
منبع: روزنامه اعتماد، ۲ دیماه ۱۳۹۶

(بخش دوم:)

*سطح سوم: حقیقتِ ایجابی*

قالب راستینی که حقیقت در آن وجود می‌یابد تنها می‌تواند نظام علمیِ چنین حقیقتی باشد.
(هگل، پدیدارشناسی روح، بند ۵)

هرچند به نظر می‌رسد، رویکرد اگزیستانسیالیستیِ فوق (در سطح دوم)، تصوری صرفاً منفی از حقیقت را به دست می‌دهد، اما ناگزیر برداشتی ایجابی از حقیقت را پنهان ساخته است، احتمالاً به این دلیل که حاضر به پرداخت هزینۀ ایجابیت آن نیست. این برداشت از حقیقت با برداشتی کاملاً ارتجاعی از اصالت پیوند خورده است که لنگرگاه خود را در اعماق نوعی منِ ناشناخته (به ظاهر در ادامۀ سنت منِ اندیشندۀ دکارتی-منِ استعلایی کانتی، اما عملاً وارث ایدۀ نفس افلاطونی) جای داده است. گویی انسان دارای ذاتی قائم به ذات و خودآئین است که می‌تواند در برابر فرهنگ بایستد و بناست مواجهۀ حقیقی با آن، یا مواجهۀ حقیقیِ آن با جهان، به عنوان بدیلی در برابر فریبکاری فرهنگِ حاکم نقش ایفا کند. دو خطر اصلی این رویکرد، اولاً ارائۀ برداشتی صرفاً منفی از حقیقت در مقام امری مخرب و ابزاری احتمالی برای نوع دیگری از سرکوب، و ثانیاً ارائۀ برداشتی از نوعی خودِ خیالی در مقام منشاء و معدنِ کنشِ حقیقی و آزادی راستین است.
در مقابل باید همواره تاکید کرد که اولاً فرد دارای ذاتی خودایستا و مستقل نیست، بلکه ذاتاً برساختۀ فرهنگ است و ثانیاً، تاکید بر وجه منفی حقیقت و خودارضاییِ با آن در مقام یک لحظۀ نفی‌کننده (مانند لحظۀ رخداد یا انقلاب)، به تجاهل زدنِ خود نسبت به ایجابیتِ ناگزیرِ کنشِ منفی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتِ نتایج مستمر حاصل از آن (مانند خشونت فردای انقلاب و الزاماتِ تحقق نظام ایجابی) است.
دل بستن به زلزله در مقام امکانی برای مختل کردنِ ساختار روزمره و فرهنگِ فریب و در نتیجه، امید بستن به آن به منزلۀ امکانی برای گشایش اصیلِ حقیقت، نه تنها عملاً و ایجاباً به تحکیم ساختار منجر می‌شود، بلکه به واسطۀ خوش خیالیِ رمانتیک و مبانیِ آنارشیستی و نظام‌ستیزانۀ نهفته در پس آن، و اولویت بخشیدنِ فرار بر قرار، امکان‌های عینی و عملیِ تحقق ایجابی و نظام‌مند حقیقت را ملغی خواهد ساخت.
اضطرابِ ناشی از زلزله، هرچند مختل‌کنندۀ نظم ساختگی و کاذب موجود است، اما به دلیل ماهیتِ غیرخودآگاهانۀ آن، راهی به حقیقت ندارد. حقیقت از بطن بازاندیشی افراد در وضعیتِ خود و جهان‌شان حاصل می‌شود. برخلاف تصور حاکم بر جریاناتِ به‌اصطلاح رادیکال و نیز بر اساس تجربۀ تاریخی، ایجاد وضعیتِ اضطراری در فضای روزمرۀ جاری منجر به تحققِ حقیقت نخواهد شد، بلکه از قضا، درک خودآگاهانۀ وضعیت اضطراریِ مستمرِ روزمره است که می‌تواند این وضعیت را افشا کرده و امکان تغییرش را فراهم سازد. تاکید بر وجه منفی حقیقت، بدون توجه به نتایج ایجابیِ آن، سر در برف کردنی است بر ضد حقیقت. حقیقت از بطن خلق نهادهای ایجابی برمی‌خیزد. حقیقت فقط نفیِ دروغ نیست و ساختاری نظام‌مند دارد که نفی را درون خود هضم و رفع کرده است. این ساختار تنها در صورتی حقیقی است که واجد همین پویایی و رفع‌شوندگیِ خودآگاهانه‌ای باشد که در لحظۀ تحقق‌اش مرز نفی و ایجاب، نظر و عمل، فرد و جمع، را رفع کرده و به پراکسیسی روحانی بدل می‌شود.
از زلزله نه باید محافظه‌کارانه دشمن ساخت و نه خوش‌خیالانه فرشتۀ نجات. زلزله بیش از آنکه زنگ خطری از سوی جهان، برای ما خفتگانِ میان‌مایه و غرق در ابتذال باشد، بازگوکنندۀ ساختارِ ایجابیِ پویایی است که تنها با اندیشیدنِ درونی به آن از رهگذر نوعی فرارویِ درونماندگار، می‌توان در راه آزادی و حقیقت ایجابی، یعنی خودآگاه شدنِ انسان، زمین و زمان گام برداشت.
@philosophicalhalt


زلزله و حقیقت
(نقدی بر نگرش اگزیستانسیالیستی در سه سطح)
@philosophicalhalt
✍️محمدمهدی اردبیلی
منبع: روزنامه اعتماد، ۲ دیماه ۱۳۹۶

(بخش نخست:)

يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا
آن روز است كه [زمين] خبرهاى خود را بازگويد.
(سورۀ زلزال، آیۀ چهارم)

*سطح نخست: اضطراب*
همه چیز آشنا به نظر می‌رسد. زیست روزمره جریان دارد. انسان‌ها در خانۀ امنی که برای خویش ساخته‌اند، مشغول گذران امور روزمره‌اند: تماشای تلویزیون، صرفِ غذا، آرمیدن در بستر و غیره. در یک لحظه به ناگهان همه چیز به هم می‌ریزد. امور آشنا ناآشنا می‌شوند، مناطق امن ناامن می‌شوند، و همۀ خواست‌ها به یک چیز تبدیل می‌شوند: میل به فرار. فرار از امن‌ترین و آشناترین و گرم‌ونرم‌ترین مکان (خانه) به خیابانِ ناامن، آشفته و سرد و تاریک. گویی انسان تمام داشته‌هایش را پشت سر جا گذارده و به بدویت خود بازمی‌گردد. هرچه شدت این زلزله بیشتر باشد، مامن‌های برساختۀ تمدن ناکارآمدتر جلوه می‌کنند. انسانِ شهرنشین با ساختن خانه، بر اساس دو عنصر «سقف» و «دیوار»، خود را از بلایای آسمانی و مخاطرات زمینی حفظ کرده است، اما به ناگاه سخنگوی ستاد مدیریت بحران پیشنهاد می‌کند که «مردم زیر سقف نخوابند». سقف‌های سیمانی و سنگی و فلزی که سفت‌وسختی‌شان تضمین‌کنندۀ امنیت بود، اکنون خود به بزرگترین مخاطره برای جان انسان‌ها بدل می‌شوند. این فراتر از ترسی است که بارها در زندگی روزمره تجربه کرده‌ایم. تجربۀ ترس منوط به وجود چیزی ترسناک و تهدیدکننده (مثلاً حیوانی وحشی) است، اما وقتی ترس ابژه‌ای معین ندارد، تمام وجود فرد را فرامی‌گیرد و به کل جهان تعمیم می یابد؛ در این لحظه است که یکی از دهشتناک‌ترین و کهن‌ترین احساساتِ انسانی سربرمی‌آورد: اضطراب.

*سطح دوم: اضطراب و حقیقت*

آنچه اضطراب در برابر آن مضطرب است خودِ در-جهان-هستن است.
(هایدگر، هستی و زمان، بند ۴۰)

حفظ یک تمدن نیازمندِ روزمره‌سازی و عادی‌سازیِ امور غیرعادی است. وظیفۀ تمدن، نفی اضطراب و بدل ساختن آن به ترس‌های خُردِ متعین است و در نتیجه، معنابخشی به امور ناشناخته است. تمدن این مهم را هم در سطح فیزیکی، با ابزارهای حفاظتی (مانند دیوار، سقف یا سلاح) و نهادهای تضمین‌کنندۀ امنیت (مانند پلیس) و هم درسطح بین‌الاذهانی، با نیروگذاری‌های اجتماعی و روانی (در یک کلام، فرهنگ‌سازی) محقق می‌سازد. در این معنا، فرهنگ‌سازی، اساساً نوعی سرگرم‌سازی و در نتیجه پنهان‌سازی است. فرد باید از خودِ حقیقی‌اش دور شود، تا در کلیتیِ جمعی و عمومی هویت یابد و در نتیجه، قابل تعریف، قابل شناخت و نهایتاً قابل کنترل باشد. هر شکلی از مواجهۀ اصیلِ فرد با خودش، نوعی برون ایستادن از صف طویل افرادی است که علی‌رغم شکل و ظاهر و لباس متفاوت، در ژرف‌ترین لایه‌های شناختی و رفتاری از اصول واحدی تبعیت می‌کنند و کثرتِ ظاهری‌شان ابزاری است برای پنهان‌سازی این همشکل‌سازی. اکنون که فریب همۀ ارکان و اعیان حیات روزمره را دربرگرفته و به واسطۀ فرآیندهای دیرینه و ریشه‌دارِ روزمره‌سازی این فریب، اسطوره‌های برسازندۀ فرهنگش بدیهی و عادی نشان داده شده‌اند، شاید تنها راه برون‌رفت از این فریب و مقابله با آن مختل کردن کارکردهای آن در همۀ ابعاد و سطوح باشد. این ایجاد اختلال در دو سطح امکان بروز دارد: یکی سطح کنش سیاسی-اجتماعی از سوی فرد یا افرادی که چه در سطح عملی چه در سطح نظری، می‌کوشند تا اغراض و کارکردهای نظامِ حاکم را برملا و مختل سازند؛ اما در سطح دیگر، خودِ جهان به واسطۀ ایجاد اختلال در فرآیند عادی‌سازی و روزمره‌سازی، امنیت کاذب وعده‌داده‌شده از سوی نهادهای حاکم را به چالش می‌کشد و با ایجاد وضعیت اضطراری نقابِ فرهنگ را پس می‌زند و عدم امنیت حقیقیِ انسان‌ها را عیان می‌سازد. پس اضطراب ناشی از زلزله راهی به نفی است و امکانِ گشودگیِ حقیقت را فراهم می‌آورد. در این معنا، لحظۀ زلزله، اضطراب ناشی از آن، اختلال در تمام نهادها و متولیان اجتماعی و فرهنگی، آشنایی‌زدایی از امور آشنای روزمره، همه و همه راهی هستند برای گشودگی حقیقت و امکان مواجهۀ اصیل انسان با خویش و جهانش.
@philosophicalhalt
(ادامه در بخش دوم👇)


Репост из: Arian Shabgard


Репост из: نشریه «لوگوس»
🔶اطلاعیه مهم 📣📣

«لوگوس»
"پرچم برافراشته خرد"

🔴 فراخوان همکاری

فصلنامه علمی تخصصی فلسفه «لوگوس» در نظر دارد در راستای تحقق ایده‌ی همفکری و مشارکت جمعی از بین دانشجویان فعال در عرصه فلسفه اقدام به جذب نیروی فکری کرده و از قلم و ایده‌ی این عزیزان در پیشبرد و توسعه فعالیت‌های علمی این نشریه دانشجویی و فعال در عرصه ملّی بهره ببرد.
علاقه‌مندان به تمامی حوزه‌های فلسفه مخاطب این فراخوان هستند و می‌توانند در سرویس‌های مختلف با نظر موافق به دغدغه و تخصص‌شان با «لوگوس» همکاری کنند.

سرویس‌های نشریه:

📌 متافیزیک غربی

📌 فلسفه‌ دین

📌 فلسفه هنر

📌 فلسفه اخلاق

📌 فلسفه‌های تحلیلی-زبانی و منطق

📌 حکمت اسلامی

📌 فلسفه تطبیقی و اندیشه خاور دور

📌 گزارش
(نشست‌ها، کارگاه‌های آموزشی، سخنرانی‌ها و ... به صورت تفصیلی یا اجمالی )

📌 معرفی و نقد
(معرفی و نقد کتاب‌ها و مقالات تازه منتشر‌ شده و آثار هنری از قبیل: فیلم، تئاتر، هنر‌های تجسمی و غیره/ معرفی مجلات و موسسات معتبر فلسفه بین‌المللی)

📌 متدولوژی و پداگوژی
(روش‌های استاندارد و بین‌المللی تدریس و تحقیق در فلسفه)

📌 چکیده و گزارش پایان ‌نامه‌ها و مقالات برگزیده
(چکیده پایان ‌نامه‌های برگزیده فصل، ارائه گزارش از جلسات دفاع، بازنشر یا انتشار مقالات ارزشمند در حیطه‌ی فلسفه اما خارج از موضوع سرویس‌ها)


دانشجویان محترم می‌توانند آثار خود را مطابق شیوه‌نامه معین نشریه در قالب‌های متنوع یادداشت، مقاله، ترجمه، معرفی و نقد برای ما ارسال نموده یا در قالب‌های تعریف شده در زمینه تهیه گزارش، مصاحبه و ... با ما همکاری نمایند.

🔹علاوه بر ارائه مقاله و همکاری مشترک، در صورت توافق، امکان همکاری به عنوان عضو «هیئت‌ تحریریه» نیز بالاخص برای دانشجویان محترم تحصیلات تکمیلی وجود خواهد داشت.
برای اعلام و درخواست همکاری و توضیحات تفصیلی برای این بخش با دبیر هیئت‌ تحریریه و ویراستار نشریه آقای خانی به شماره ۰۹۳۳۳۹۰۷۲۲۳📞 تماس حاصل فرمائید.


🔹همچنین برای امور اجرایی و دبیر‌خانه نیز تیم نشریه آماده همکاری با دانشجویان و علاقه‌مندان در شاخه‌های ذیل می‌باشد:

📎 روابط عمومی
📎 نمونه خوانی و ویراستاری
📎 واحد گزارش
📎 واحد فیلم و عکس
📎 گرافیک و صفحه آرایی
📎 توزیع و تبلیغات
📎 دبیرخانه

برای توضیح تفصیلی یا اعلام آمادگی جهت عضویت و همکاری در این بخش با مدیر اجرایی و بازرگانی، خانم یزدانی به شماره ۰۹۱۹۶۱۴۳۱۸۶ 📞 تماس حاصل فرمائید.
نکته: علاقه‌مندانی که تمایل به همکاری در این بخش دارند اما سابقه‌ی کار اجرایی نداشته و یا آموزش‌های لازم را ندیده‌اند، می‌توانند جهت کسب تجربه و با شیوه آموختن حین کار به این جمع دانشجویی بپیوندند.

فصلنامه علمی-تخصصی فلسفه «لوگوس» مشتاق به جذب حداکثری همکاری از سوی شما عزیزان می‌باشد و همواره پذیرای ایده‌ها، پیشنهادات و انتقادات شما دوست داران خرد و آگاهی خواهد بود و همچنین دریافت نقطه نظرات و راهنمایی‌های اساتید محترم فلسفه مورد امتنان است و همکاری و همفکری حرفه‌ای با ایشان باعث افتخار و اعتلای روح علمی نشریه خواهد بود.

شماره‌ مستقیم صاحب امتیاز،
مدیر مسئول و سردبیر:
آریان شبگرد ۰۹۲۲۶۷۶۶۸۲۵📞

@logos_philosophymag👈 👈 به کانال تلگرام ما بپیوندید
..........................................
@logosphilosophy👈 جهت تماس با دبیرخانه و ارتباط با ما


Репост из: نشریه «لوگوس»
🔴 معرفی

«لوگوس»
پرچم برافراشته خرد

@logos_philosophymag

«لوگوس» نشریه‌ای است علمی- تخصصی در حوزه‌ی فلسفه که توسط دانشجویان از تمامی ایران اداره می‌گردد و هر اهل فلسفه‌ای می‌تواند لوگوس را محلی برای انتشار افکار، ایده‌ها و تحلیل‌های فلسفیِ خود بداند.
«لوگوس» نشریه‌ای است مستقل که با مجوز از معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی فعالیت می‌نماید و وابسته به هیچ انجمن یا تشکل خاصی نیست اما مایل است تا با آنان به صورت مشترک همکاری نماید.
لوگوس میزبان قلم تمامی اساتید، دانشجویان، پژوهشگران و مترجمان فعال در حوزه‌ی فلسفه خواهد بود و عرصه فعالیت خود را ملی و دامنه‌ی مخاطب خود را در تمام سطح کشور و در درون دانشگاه‌ها می‌داند.
حکماً رسالت «لوگوس» با نشریات علمی-پژوهشی متفاوت است و نویسندگان می‌توانند در قالب‌های متنوع ارائه مقاله، یادداشت، ترجمه، معرفی و نقد، مصاحبه و گزارش با «لوگوس» همکاری نمایند.
دوستداران خرد در هر منطقه‌ی جغرافیایی و با هر سطح تحصیلات، می‌توانند با لوگوس همکاری کنند.
شما می‌توانید عضوی از این اجتماع فلسفی در دانشکده خودتان باشید تا با بزرگ‌تر شدن این جمع، امکان وسعت بخشیدن به ایده‌ها و تحقق آنان ممکن تر گردد.
«جای یک مجله علمی-تخصصی فلسفه در فضای آکادمیک فلسفه ایران خالی است و ما بنا داریم به رفع این خلأ بپردازیم.»

@logos_philosophymag


درباره "لوگوس"

یکی از کمبودهایی که اهالی فلسفه در ایران با آن مواجهند، فقدان یک مجله مستقل فلسفی است که نه وابستگی دولتی داشته باشد نه خود را به پادوی فکری فلان پدرخوانده یا بهمان فیلسوفِ خودخوانده بدل کرده باشد. این امر در حوزه نشریات دانشگاهی البته وجه دیگری می‌یابد. هر چند ماهیت دانشجویی این نشریات ‌و آزادی عمل متولیان آنها به واسطه فقدان دغدغه فروش و بازگشت سرمایه، تا حدی بیشتر است، اما بحران مخاطب (که در بهترین حالت تنها به دانشجویان یک دانشگاه خاص محدود است) و نیز دانشجو بودن متولیان آن، به عدم پایداری و استمرار این نشریات می‌انجامد. چه بسیار نشریات دانشجویی‌ای که آمدند و رفتند و نه نامی از آنها مانده و نه حتی یادی.
یکی از معدود تجربه‌های موفقی که من در این عرصه به یاد دارم، مجله "فلسفه نو" با مدیریت آقای فرشاد نوروزی بود که نه تنها در پایگاه اصلی‌اش، یعنی دانشگاه علامه‌طباطبایی، بلکه در سراسر کشور توزیع می‌شد.
به هر حال، اکنون نشریه تازه‌ای در دانشگاه علامه‌طباطبایی پا به عرصه گذاشته است که بنا دارد نه تنها در خود دانشگاه، بلکه در سطح گروه‌های فلسفه دانشگاه‌های سراسر کشور و حتی در عرصه‌های عمومی‌تر فعالیت کند. من به واسطه حضور چند تن از دانشجویان دغدغه‌مند، فعال و پیگیرم در تیم تحریریه، در چند ماه اخیر دورادور با فرایند شکل‌گیری و پیشبرد فعالیت‌های این نشریه آشنا بوده‌ام و مطالبی هم درشماره نخست از من منتشر خواهد شد که امیدوارم به زودی در دسترس علاقه‌مندان قرار گیرد. با توجه به شناختی که از اعضای تحریریه این نشریه دارم، امیدوارم این دغدغه و پیگیری همچنان مستمر و پرثمر باشد و به سرنوشت نشریات بی‌دوام و امیدهای یک‌شبه دچار نشود.
متن زیر، شامل معرفی مجله "لوگوس" و فراخوان مشارکت در آن است که توسط تیم تحریریه منتشر شده است و مخاطب آن تمام دانشجویان، اساتید، نویسندگان، مترجمان و علاقه‌مندانی هستند که توانایی و تمایل مشارکت در تهیه و انتشار چنین نشریه‌ای را دارند.
من نیز به سهم خودم دعوتِ لوگوس را بازنشر می‌کنم و امیدوارم این تیم بتواند رفته‌رفته به نشریه‌ای سراسری و موثر در عرصه‌هایی گسترده‌تر بدل شود.
@philosophicalhalt
@logos_philosophymag
👇


تاریخ و هگل
آیا همه‌چیز تاریخی است؟

محمدمهدی اردبیلی
فصلنامه تحلیلی-انتقادی دال، شماره ۲ و ۳
👇


پرونده ضرورتِ نگاهِ تاریخی
فصلنامه تحلیلی-انتقادیِ دال


فصلنامه تحلیلی-انتقادی معماری و شهرسازیِ دال
سال اول، شماره ۲ و ۳ منتشر شد.


ترامپ؛ حماقت‌های یک دشمن
✍️محمدمهدی اردبیلی
@philosophicalhalt
«این‌که همه‌چیز همانگونه که هست پیش می‌رود، خود فاجعه است»
والتر بنیامین

تصمیم ترامپ در انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس واکنش‌های فراوانی به همراه داشت، برای نمونه:
۱. امانوئل مکرون با تفرقه‌برانگیز توصیف کردن این تصمیم، از طرفین اسرائیلی وفلسطینی خواست آرامش خود را حفظ کنند.(بی‌بی‌سی)
۲. سخنگوی کرملین اعلام کرد که مسکو از این اقدام به‌شدت نگران است.(العالم)
۳. کویت هشدار داد: «این تصمیم روند مذاکرات صلح خاورمیانه را تهدید می‌کند. علاوه بر این، منطقه وارد تنش و بی‌ثباتی خواهد شد»(ایلنا)
شاید در وهلۀ اول تصور شود که همگان بر حقوق حقۀ ملت فلسطین صحه گذاشته‌اند. متأسفانه امّا چنین نیست. در یک نشانه‌شناسی ساده می‌توان دریافت که هیچ‌کس بر حقوق ملت فلسطین تأکید نکرده است. کلیدواژۀ اصلی ابراز «نگرانی عمیق» از «به هم ریختن اوضاع»، «ایجاد تنش و بی‌ثباتی»، و دعوت طرفین به «حفظ آرامش» است. در حقیقت، همه به شکلی متأثرکننده و تأمل‌برانگیز طرفدار حفظ وضع موجودند، و اینچنین می‌نماید که صرفاً با این تبصره از ترامپ ناراضی‌اند که چرا وضع موجود را بر هم زده است و یا «مذاکرات صلح را با خطر مواجه کرده» و قسمی تفرقه‌افکنی(!) به‌راه انداخته است. در این میان امّا با اندک تاملی در باب وضع موجود، درخواهیم یافت که اساساً چیزی به اسم «مذاکرات صلح» وجود خارجی ندارد. واقعیت این است که اسرائیل برخلاف تمام معاهدات عمل می‌کند، قطعنامه‌های بین‌المللی علیه اسرائیل (به جز نمونه تاریخی روزهای آخر دولت اوباما) از سوی امریکا وتو می‌شوند، تشکیلات خودگردان با ژستِ فلسطینی، اما به نمایندگی از اسرائیل در حالی برکرانۀ باختری حاکم است که فساد اقتصادی و اخلاقی صدر تا ذیلش را فراگرفته است، و حتی حماس نیز تحت فشار از مواضع خود عقب‌نشینی کرده است. در این وضعیتِ مشکوک و پیچیده، یقیناً هیچ دورنمایی برای صلح و حتی همان طرح ظالمانۀ «دو دولت مستقل» نیز وجود ندارد. اسرائیل به بهانۀ «تضمین امنیت» از هیچ موضعی کوتاه نمی‌آید و هیچ نیروی واقعی‌ای نیز او را مجبور به این کار نمی‌کند. هرچند آزادیخواهان و عدالت‌طلبان جهان همواره بر مواضع ضداسرائیلی خود تأکید می‌ورزند، اما این اعتراضات چنان ناکارامدند که عملاً خللی بر عزم راسخ اسرائیل برای «تصفیه نژادی، قومی و مذهبی فلسطین، تغییر آرایش جمعیتیِ مناطقِ اشغالی، شهرک‌سازی‌های غیرقانونی، کوچاندن فلسطینیان به خارج از کشور» و ... وارد نمی‌کند. از سوی دیگر اما، شوربختی مضاعف آنجاست که در این چندسالۀ اخیر، اولویت اصلی عدالت‌خواهان منطقه از مبارزه با اسرائیل به نزاع کاذب و ساختگیِ شیعه و سنی بدل شده است. حاصل نیز چیزی نیست جز این حقیقتِ تلخ، که اسرائیل دستکم روی کاغذ، تاکنون هیچ‌گاه، تا این حد در موضع قدرت نبوده است. این پیشگامی در حالی رخ داده است که، فلسطینیان نیز، متقابلاً آنچنان ضعیف و درمانده‌اند که رادیکال‌ترین عمل ضداسرائیلی‌شان در این سال‌ها به «حمله با چاقو به سربازان یا رهگذران اسرائیلی» محدود شده است، که دست بر قضا آن هم عملاً به نفع تبلیغاتِ رسانه‌ای و مظلوم‌نماییِ اسرائیل تمام می‌شود. حال، سوال این است که آنچه حقیقتاً جای نگرانی دارد، تغییر در چنین وضعیت اسفناکی است یا تداوم آن؟
دولت‌های به‌اصطلاح ابرقدرت، نقشه آینده فلسطین را تدوین کرده‌اند و به غلبه روزافزون اسرائیل تن داده‌اند. در این میان تنها مردم‌اند که می‌توانند این همدستی را بر هم بزنند و توطئه‌ها را برچینند. اینکه نتیجه چه خواهد شد فقط به تعهد و خلاقیت‌ مردم بستگی دارد. در این وانفسا، اگر همه ساکت بمانند و اعتراضات فروکش کند، اگر حکام فاسد منطقه به خیانتشان ادامه دهند، اگر فلسطینیان امید واهی‌شان به مذاکراتِ از موضع ضعف را از دست ندهند و محکوم‌سازی‌های صوری و دروغین سازمان ملل یا دولت‌های اروپایی را باور کنند، آنگاه در کمال تلخ‌کامی می‌توان امروز را به مثابۀ آغازِ پایانِ کشور فلسطین دانست و نیز به نتانیاهو حق داد که براستی «اتفاقی تاریخی رخ داده است». اما خوشبختانه تاریخ، لزوماً با برنامه‌ریزی پشت پرده صاحبان ثروت و قدرت‌ به پیش نمی‌رود، چنانکه این بار نیز می‌توان تاریخ را برخلاف رویاهای سلاطینِ تصمیم‌سازِ بین‌المللی رقم زد، اگر:
انتفاضه‌ای تازه و همه‌جانبه رقم بخورد، اگر مردم جهان (شامل وضعیت پارادوکسیکال و پیچیده ما در ایران) اعتراضات گسترده‌ای تدارک ببینند، اگر فلسطینیان مقاومت را رها نکنند، اگر مردم منطقه حکّام‌شان را وادار به واکنش کنند، و البته اگر حق‌جویان و عدالت‌طلبان برخیزند و در این مورد نیز، راهکارها و ایده‌هایشان را خلاقانه تدوین و اجرا کنند، آنگاه و فقط آنگاه است که می‌توان به غلبه بر انسداد امید بست و در پایفشاری بر آرمان آزادی فلسطین گامی تازه برداشت و راهی تازه گشود.
@philosophicalhalt


سخنان محمدمهدی اردبیلی با عنوان "رسالت دیالکتیکی هنرمند" در نشست دیالکتیک و هنر،
عمارت روبرو، آذرماه ۱۳۹۶
@philosophicalhalt


Репост из: انجمن علمی جامعه شناسی
♦️فایل صوتی نشست دیالکتیک وهنر
🔺باحضورِ
خشایار حضرتی‌وند
محمدمهدی اردبیلی
حسام سلامت
🕒دوشنبه۱۳ آذرماه ۱۳۹۶،ساعت۱۸ الی۲۰
📍 عمارت روبرو
@sociologyatu95
@PhilosophicalHalt
@prolegomena


فایل صوتی کامل نشست "هنر و دیالکتیک" که با حضور خشایار حضرتی‌وند، حسام سلامت و محمدمهدی اردبیلی ۱۳ آذرماه درعمارت روبرو برگزار شد، همراه با پرسش وپاسخ‌ها درلینک زیر قابل دریافت است.
@philosophicalhalt


تداومِ تراژیکِ بازندگی
به بهانۀ حذف تلخِ کشتی‌گیر تیم ملّی
(بخش دوم)
✍️محمدمهدی اردبیلی و احمدرضا آزمون
@philosophicalhalt
۵. حرکات آرمانگرایانه، صرف نظر از محتوایشان، ضرورتاً باید درونزا باشند، وگرنه چیزی جز قسمی دستور و فرمان اجرایی نخواهند بود. اگر یک آرمان جهانشمول و مقبول را، نه به نحوی درونزا، خودانگیخته و از بطن جامعه، بلکه به نحوی دستوری، فرمایشی یا آیین‌نامه‌ای اعمال کنیم، نه تنها تأثیر معکوس خواهد گذاشت، بلکه حتی خود آرمان را زیر سوال خواهد بود و عملاً بر ضد تحقق آن عمل خواهد کرد. شیوه‌های مناسبتی و آیین‌نامه‌ای، همان بلایی را که بر سر سایر مناسبتهای مردمی آورد‌ه‌اند، بر سر آرمان فلسطین نیز آورده‌‌اند.
مضافاً اینکه شتر سواری دولا دولا نمی‌شود. اگر بناست با مسابقه ندادن با حریف اسرائیلی، صراحتاً به تمام جهان اعلام کنیم که ما این کشور نامشروع را به رسمیت نمی‌شناسیم، این دیگر پنهان‌کاری ندارد. می‌توان به جای باختنِ مخفیانه، با سینۀ ستبر از حضور در برابر حریف اسرائیلی سرباز زد، دلایلش را اعلام کرد و هزینه‌اش را هم، هر چه که باشد، نه از جیب یک فرد بلکه از جیب کل دولت یا جامعه پرداخت کرد. اما مشکل اینجاست که شاید خود مسئولینِ امر نیز امروز دیگر نه با اعتقاد راسخ، بلکه بر اساس همان دستورالعمل‌های آیین‌نامه‌ای می‌خواهند نه سیخ بسوزد و نه کباب، و نتیجۀ آن هم این خواهد شد که نه تنها نتایج و ثمرات این به‌رسمیت نشناختن محقق نخواهد شد، بلکه به واسطۀ ضربه به غرور ملی، این خود اسرائیل و حامیانش هستند که در موج‌سواری رسانه‌ای دست بالا را می‌گیرند. فقدان استراتژی مشخص، راهبردی و آینده‌نگرانه آشکارا برملا شده است. سطح و عمق و نوع مبارزه باید در سطوح مختلف، با رویکردهای پیشرو، خلاقانه و غیرقابل پیش‌بینی برای رقیب سامان یابد و مسئله به صرفِ تکانه‌هایی اینک دیگر حساسیت‌برانگیز، از جمله همین عدم حضور قهرمانان در پیکارهای جهانی، تقلیل نیابد. تجربۀ تلخ شعار «نه غزه، نه لبنان» در میانۀ یک جنبش اعتراضی که موضوع انتقادش اصلاً ربطی به فلسطین نداشت، نشان دهندۀ همین فرادستیِ رسانه‌ای است. و اما امروز، شاید یگانه رسالت ما در خصوص آرمان فلسطین، بازپس‌گیری آن از نهادهای ریز و درشت و از آنِ خودسازی درونزای مجدد آن، در مقام یک آرمان روشنگرانه، حق‌طلبانه و آزادیخواهانه و در یک کلام "مردمی" است. در چنین شرایطی است که مردم هزینۀ اعتقادات خویش را می‌پردازند، و به جای آنکه با احساس ناکامی بر اساس فرمانِ «ببازِ» صادره از پشت تشک، «ببازند»، خود، به نحوی خودانگیخته و درونزا و آگاهانه، آرمان خود را تعریف و اعلام می‌کنند و «پیروز» می‌شوند. ارجاعِ استراتژی منفعلانه در مقابل دشمن، به قسمی مبارزۀ حماسی نمی‌تواند دستکم با منطق امروز بسنده بنماید. بدون تردید باید چشم در چشم ایدۀ اسرائیل، در انحاء مختلف، از سیاست تا ورزش، خلّاقانه و فعّالانه، ایستاد و جنگید و به بدیلی خیالی و دستوری و توهّمی دلخوش نبود که می‌تواند از این انفعالِ حماسی صادر شود.

فرجام کشتی‌گیر وطنی، تقدیم پیش‌دستانۀ «جایگاه» به یک حکومت نامشروع و «بی‌جایگاه» است. به نظر می‌رسد یک جای این منطق می لنگد که «ما»، بازندۀ همیشگی چنین نبردی هستیم. ما در صورت تداوم غیرانتقادیِ این منطق که شاید پیش از این درست به نظر می‌رسیده است، چیزی جز یک همیشه‌باخته نخواهیم بود اگر انفعال حماسی را به فعالیتی در سطوح مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، بین‌المللی و ورزشی بدل نسازیم. بر زمین کوفتن «ایدۀ اسرائیل»، نه با آیین نامه‌های فرمایشی فلان وزارتخانه یا نهاد، بلکه با رسواسازی تعارضات، پلشتی‌ها و عفونت‌های درونیِ خود این ایده در معرض همگان و تکیه به تصمیم‌های خود مردم بر اساس تعهد و تحلیلشان امکان‌پذیر است.
@philosophicalhalt


تداومِ تراژیکِ بازندگی
به بهانۀ حذف تلخِ کشتی‌گیر تیم ملّی
(بخش اول)
✍️محمدمهدی اردبیلی و احمدرضا آزمون
@philosophicalhalt
۱. پس از انقلاب ۵۷، و روی کار آمدن حکومتی مردمی و ضدامپریالیستی، انقلابیون تصمیم به قطع تمامی روابط با دو کشور اسرائیل و آفریقای جنوبی گرفتند. حکومت انقلابیِ تازه استقرار یافته، به پشتگرمی مردم، با این کار، خود را نه صرفاً حکومتی با دغدغه‌هایی محدود به ایران یا جهان شیعه یا حتی امت اسلامی، بلکه منادی آزادی و حق‌طلبی در کل جهان معرفی می‌کرد. رژیم آپارتاید افریقای جنوبی چند سال بعد سرنگون شد، اما داستان اسرائیل همچنان ادامه دارد. اسرائیل همچنان رژیمی آپارتاید، ستمگر و واجد تاریخی مملو از جنایات جنگی است که هویت خود را بر برداشتی نژادپرستانه از حکومت و اشغال زمینِ ملتی دیگر استوار ساخته است.

۲. فیلمی از رقابت کشتی‌گیر ایرانی در مصاف با حریفی روس‌ منتشر شده است که علی‌رغم برتری وی، مربی‌اش در میانۀ مسابقه، فرمانِ باختن می‌دهد تا در مرحله بعد با حریف اسرائیلی روبرو نشود. بلافاصله این خبر در تمام شبکه‌های فارسی‌زبان منتشر شد؛ تا جایی که تلویزیون فارسی‌زبان بی‌بی‌سی کل اخبار اصلی‌اش در سطح جهان را رها کرده و باختِ کشتی‌گیر ایرانی را در صدر خبرهایش می‌نشاند. رسانۀ دولتی اسرائیل نیز با تأکید بر «غرور ملی ایرانی!» کوشید تا به میانجیِ همدستی با ناسیونالیسمِ این روزها در غلیانِ ایرانی، در این نبرد برای خود یارکشی کند. در شبکه‌های مجازی نیز مواضع انتقادی مختلفی مطرح شد.

۳. امروز با عمیق‌تر شدنِ شکاف دولت/ملت، حاکمیت حوزۀ نفوذ گفتمانی خودش را تا حد زیادی از دست داده است. لازم نیست برای راستی‌آزماییِ این ادعا تلاش زیادی انجام دهیم. اگر بخواهیم کسی در فلان انتخابات رأی بیاورد، فقط کافی است مثلا رسانۀ ملی (به عنوان بزرگترین ابزار رسانه‌ای حاکمیت) از مردم بخواهد به آن فرد رأی ندهند. اگر بخواهیم یک تصمیم (حتی تصمیمی درست، مانند تلاش‌ها برای افزایش جمعیت) در جامعه مورد اقبال واقع نشود، فقط کافی است آن را به صورت دستوری از بالا بیان کنیم تا بخش قابل توجهی از جامعه نسبت به آن بدگمان شوند. اگر بخواهیم محبوبیت فردی را افزایش دهیم، فقط کافی است که او را چند صباحی در زندان یا حصر نگاه داریم. این نمونه‌ها که می‌توان فهرست آنها را بی‌وقفه ادامه داد، همه نشان‌دهندۀ از دست رفتن تأثیر گفتمانی حاکمیت بر مردم است. این دافعۀ اجتماعی، از قضا در همۀ سطوح دافعه‌ای آگاهانه نیست و در سطح توده‌ای به نوعی لجبازی با حاکمیت بدل شده است. صرف نظر از فرصت‌ها و نیز خطرات ناشی این وضعیت که موضوع نوشتار حاضر نیست، یکی از تبعاتِ این رویداد از دست رفتن، لوث شدن و به ضد خود بدل شدنِ تمام آرمان‌ها و شعارهای حاکمیت، نه به دلیل نقد درونی و اصیل، بلکه صرفاً به دلیل حاکمیتی بودنشان است. نمونۀ اعلای این امر، مسئلۀ فلسطین است. حذف تلخ آن کشتی‌گیر که در تراژیک‌ترین شکل ممکن رخ داد، نابسندگیِ عمقِ مواجهۀ ما با «ایده» اسرائیل را نشان می‌دهد. مواجهه‌ای که دستکم در عرصۀ داخلی و رسانه ای پیشاپیش بازنده، از نبردگریخته و جامانده از تاریخ است. اگر قرار است سطح نبرد، سطح ایده‌ها باشد، غوطه‌ور شدن در نوعی حسِ حماسی و پهلوانی و مبارزگونِ کاذب، حاصلی جز این بن‌بست در استراتژی و این فرجامِ تراژیکِ از پیش‌مشخص در بر ندارد.

۴. دفاع از فلسطین امروز به مراتب بیش از ۴۰ سال قبل، مورد اجماع آزادیخواهان و عدالت‌طلبان جهان است. با افزایش ناکارآمدی سازمان ملل و ادامۀ سیاست‌های مخرب اسرائیل، این اجماع جهانی ضدصهیونیستی در حال گسترش است. این امر به ویژه درمنطقۀ خاورمیانه به دلیل همدستیِ خیانتکارانۀ حکام غیردموکراتیکِ منطقه با اسرائیل در حال رشد روزافزون است. هرچه حکام به اسرائیل نزدیک‌تر شوند، دافعه و نفرت مردمی از اسرائیل بیشتر خواهد شد. در این میان اما وضعیت ایران، بسیار پیچیده است. از یکسو حاکمیت در عرصۀ عمومی در مقابل اسرائیل ایستاده است، از سوی دیگر بخش قابل توجهی از روشنفکران و آزادیخواهانِ مذهبی و غیرمذهبی، چپ یا راست، اصلاح‌طلب یا اپوزیسیون، نیز بر آرمان آزادیِ فلسطین تأکید دارند. اما موجی توده‌ای در حال شکل‌گیری است که به دلیل ضعفِ جامعه‌پذیرسازی و توجیهِ مسئلۀ فلسطین، شکاف دولت/ملت، شکاف جبهه‌های توده‌گرا/نخبه‌گرا، و البته در کنار هجمه تبلیغاتی عظیم و همه‌جانبۀ رسانه‌هایِ صریحاً یا تلویحاً صهیونیستی، در ادامۀ همان لجبازی با حاکمیت رفته‌رفته وارد حوزۀ نفوذِ گفتمانی اسرائیل می‌شود. انتشار بسیار گستردۀ تصاویر شکست خوردنِ کشتی‌‌گیر ایرانی با شعارها و چاشنی‌های ناسیونالیستی، ضدفلسطینی، ضد عرب، ضد حاکمیت و غیره، همه در راستای این پروژۀ هدفمند قابل تحلیل است که یک طرفش جاذبۀ رسانه‌ای است و طرف دیگر دافعۀ حکومتی.
...ادامه در بخش دوم👇
@philosophicalhalt

Показано 20 последних публикаций.

3 647

подписчиков
Статистика канала