مابعدالطبیعه (۱)- ادامه
♦️حال بیایید به سوی دیگر دعوا نگاهی بیندازیم. گفتیم که تامس نیگل در مقالهی مشهور خویش زیر عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» کوشید تا به فروکاستگرایی فیزیکباوران در معضل ذهن- تن یورش ببرد. در نگاه نخست بهنظر میرسد حملات نیگل موفقیتآمیز بوده است. از سوی دیگر یکی از فیلسوفانی که تلاش داشت تا از موقف فیزیکباوران دفاع نماید، دنیل دِنِت بود. دنت نیز مانند نیگل، یک فیلسوف آمریکایی معاصر است که در کتاب مشهور تبیین آگاهی به نقادی نقدهای نیگل پرداخته است. دنت برآن است که نیگل در گزینش خفاشها بسیار هوشمندانه عمل کرده زیرا این جانوران جذاب به نتیجهگیری مدنظر وی سخت یاری خواهند رساند. توضیح آنکه بهزعم دنت میان ما آدمیان و خفاشان از یکسو شباهتهای مهمی وجود دارد از جمله اینکه هردو در جرگهی پستانداران هستیم لیک از دیگر سوی هر شخصی با اندک دانش جانورشناختی میداند که خفاش با چشم نمیبیند و اگر این تعبیر درست باشد باید بگوییم که «با گوشهایش میبیند» لذا شکافی بزرگ میان ما و خفاش دهان میگشاید. بدین ترتیب نیگل با توسل به خفاش میتواند به مخاطب خویش بقبولاند که گرچه خفاش شبیه ماست اما ویژگی خاصی در اوست که هرگز برای ما آدمیان، در مقام ناظران سوم شخص، قابل درک نیست زیرا ما جهان را از بیخ و بن به شیوهای دیگر تجربه میکنیم. دنت معتقد است که اگر نیگل به جای پرداختن به خفاشان، مقالهای زیر عنوان «عنکبوت بودن چگونه است؟» مینوشت آنگاه بسیاری حیران و پریشان با خود میگفتند که اساساً چیزی بهنام عنکبوتبودگی وجود هم دارد؟! یا اگر مقالهای به عنوان «شامپانزه بودن یا گربه بودن چگونه هستند؟» نوشته بود آنگاه بسیاری میگفتند که به خوبی میتوانند از کیفیات درونی یک گربه یا شامپانزه باخبر باشند؛ بهدیگرسخن مراد دنت این است که نیگل نه سراغ جانوری بسیار متفاوت با ما رفته است و نه به دنبال جانورانی شبیه به ما بلکه موجودی توامان همانند و ناهمانند با آدمی را برگزیده است (Dennet, 1992, p.441). دنت در ادامه میافزاید که وارون دعاوی نیگل، ما از رهگذر دانشهای تجربی قادر هستیم تا کثیری از حقایق را درباب خفاش بودن بدانیم و نه نیگل و نه هیچ کس دیگری تاکنون به ما دلایل خردپسندی عرضه نکردهاند تا بپذیریم که «چیز جذاب یا از حیث نظری پراهمیتی وجود دارد که برای ما دسترسناپذیر است» (ibid, p.442). آنچه باعث توجه ما به سخنان دنت میشود همانا دانستههای حیرتانگیزیست که دانشهای نوین درباب زیست خفاشان در اختیار آدمی گذاشتهاند. دانشمندان نه تنها سازوکار پژواکیابی (Echolocation) خفاش را تحلیل کردهاند بلکه با جزییات حیرتآوری شیوهی ارتزاق خفاش را نیز تشریح نمودهاند. برای نمونه میدانیم خفاش، حشرات و از جمله پروانهها را شکار میکند اما پروانگان نیز از سازوکار دفاعی مخصوص خود برخوردار هستند و شکار برای خفاش کاری سهل و ساده نیست. به بیان دقیقتر خفاش برای دیدن به پراکندن امواج صوتی مشغول است و این امواج برای پروانه قابل تشخیص است لذا خفاش برای فریب دادن طعمه، اقدام به پروازهای مارپیچی مینماید. از سوی دیگر پروانه به محض حصول اطلاع از نزدیکی خفاش خود را مانند حشرهای مرده با حالت سقوط آزاد به زمین میاندازد. خفاشان قادر هستند مسیر سقوط پروانه را در لحظه محاسبه کنند و لذا در ۶۰ درصد مواقع موفق به شکار پروانه میشوند اما در باقی موارد ناکام میمانند (بهقول مولانا جلالالدین بلخی: «این جهان جنگ است چون کل بنگری / ذره با ذره چو دین با کافری / آن یکی ذره همی پرد به چپ / وآن دگر سوی یمین اندر طلب!»). این نمونه را بدین منظور ذکر کردیم تا وسعت معلومات بشر درباب خفاش را نشان دهیم هرچند هستهی اصلی نزاع میان نیگل و دنت کماکان باقی میماند. آیا جزییات دانستههای ما درباب خفاش بیانگر تمامی واقعیات در مورد این موجود هستند یا ما هرچقدر هم بدانیم درنهایت ناظری سوم شخص هستیم که درکی اول شخص از احوال درونی خفاش نداریم؟ و باز میپرسیم: آیا ذهن و کیفیات ذهنی چیزی مگر کارکرد مغز نیستند و از رهگذر تحلیل فیزیکی- شیمیایی مغز تبیین خواهند شد یا بهسان سایه چنان گریزپایاند که هماره از چنگ قدرت تبیینی علوم دقیقه خواهند رست؟ هدف ما تشویق شما به اندیشیدن است زیرا بهقول ایمانوئل کانت فقید: «فلسفه تعلیم اندیشهها نیست، فلسفه تعلیم اندیشیدن است!»
نقد دنت برگرفته از این منبع:
⚫️ Dennet, Daniel C. (1992). Consciousness Explained
⚫️ مثال خفاش و پروانه برگرفته از این منبع در صفحات ۲۹ و ۳۰:
تعلیمات ادیان الهی و اخلاق (۱) (بخش مشترک) به سال ۱۳۹۶.
♦️حال بیایید به سوی دیگر دعوا نگاهی بیندازیم. گفتیم که تامس نیگل در مقالهی مشهور خویش زیر عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» کوشید تا به فروکاستگرایی فیزیکباوران در معضل ذهن- تن یورش ببرد. در نگاه نخست بهنظر میرسد حملات نیگل موفقیتآمیز بوده است. از سوی دیگر یکی از فیلسوفانی که تلاش داشت تا از موقف فیزیکباوران دفاع نماید، دنیل دِنِت بود. دنت نیز مانند نیگل، یک فیلسوف آمریکایی معاصر است که در کتاب مشهور تبیین آگاهی به نقادی نقدهای نیگل پرداخته است. دنت برآن است که نیگل در گزینش خفاشها بسیار هوشمندانه عمل کرده زیرا این جانوران جذاب به نتیجهگیری مدنظر وی سخت یاری خواهند رساند. توضیح آنکه بهزعم دنت میان ما آدمیان و خفاشان از یکسو شباهتهای مهمی وجود دارد از جمله اینکه هردو در جرگهی پستانداران هستیم لیک از دیگر سوی هر شخصی با اندک دانش جانورشناختی میداند که خفاش با چشم نمیبیند و اگر این تعبیر درست باشد باید بگوییم که «با گوشهایش میبیند» لذا شکافی بزرگ میان ما و خفاش دهان میگشاید. بدین ترتیب نیگل با توسل به خفاش میتواند به مخاطب خویش بقبولاند که گرچه خفاش شبیه ماست اما ویژگی خاصی در اوست که هرگز برای ما آدمیان، در مقام ناظران سوم شخص، قابل درک نیست زیرا ما جهان را از بیخ و بن به شیوهای دیگر تجربه میکنیم. دنت معتقد است که اگر نیگل به جای پرداختن به خفاشان، مقالهای زیر عنوان «عنکبوت بودن چگونه است؟» مینوشت آنگاه بسیاری حیران و پریشان با خود میگفتند که اساساً چیزی بهنام عنکبوتبودگی وجود هم دارد؟! یا اگر مقالهای به عنوان «شامپانزه بودن یا گربه بودن چگونه هستند؟» نوشته بود آنگاه بسیاری میگفتند که به خوبی میتوانند از کیفیات درونی یک گربه یا شامپانزه باخبر باشند؛ بهدیگرسخن مراد دنت این است که نیگل نه سراغ جانوری بسیار متفاوت با ما رفته است و نه به دنبال جانورانی شبیه به ما بلکه موجودی توامان همانند و ناهمانند با آدمی را برگزیده است (Dennet, 1992, p.441). دنت در ادامه میافزاید که وارون دعاوی نیگل، ما از رهگذر دانشهای تجربی قادر هستیم تا کثیری از حقایق را درباب خفاش بودن بدانیم و نه نیگل و نه هیچ کس دیگری تاکنون به ما دلایل خردپسندی عرضه نکردهاند تا بپذیریم که «چیز جذاب یا از حیث نظری پراهمیتی وجود دارد که برای ما دسترسناپذیر است» (ibid, p.442). آنچه باعث توجه ما به سخنان دنت میشود همانا دانستههای حیرتانگیزیست که دانشهای نوین درباب زیست خفاشان در اختیار آدمی گذاشتهاند. دانشمندان نه تنها سازوکار پژواکیابی (Echolocation) خفاش را تحلیل کردهاند بلکه با جزییات حیرتآوری شیوهی ارتزاق خفاش را نیز تشریح نمودهاند. برای نمونه میدانیم خفاش، حشرات و از جمله پروانهها را شکار میکند اما پروانگان نیز از سازوکار دفاعی مخصوص خود برخوردار هستند و شکار برای خفاش کاری سهل و ساده نیست. به بیان دقیقتر خفاش برای دیدن به پراکندن امواج صوتی مشغول است و این امواج برای پروانه قابل تشخیص است لذا خفاش برای فریب دادن طعمه، اقدام به پروازهای مارپیچی مینماید. از سوی دیگر پروانه به محض حصول اطلاع از نزدیکی خفاش خود را مانند حشرهای مرده با حالت سقوط آزاد به زمین میاندازد. خفاشان قادر هستند مسیر سقوط پروانه را در لحظه محاسبه کنند و لذا در ۶۰ درصد مواقع موفق به شکار پروانه میشوند اما در باقی موارد ناکام میمانند (بهقول مولانا جلالالدین بلخی: «این جهان جنگ است چون کل بنگری / ذره با ذره چو دین با کافری / آن یکی ذره همی پرد به چپ / وآن دگر سوی یمین اندر طلب!»). این نمونه را بدین منظور ذکر کردیم تا وسعت معلومات بشر درباب خفاش را نشان دهیم هرچند هستهی اصلی نزاع میان نیگل و دنت کماکان باقی میماند. آیا جزییات دانستههای ما درباب خفاش بیانگر تمامی واقعیات در مورد این موجود هستند یا ما هرچقدر هم بدانیم درنهایت ناظری سوم شخص هستیم که درکی اول شخص از احوال درونی خفاش نداریم؟ و باز میپرسیم: آیا ذهن و کیفیات ذهنی چیزی مگر کارکرد مغز نیستند و از رهگذر تحلیل فیزیکی- شیمیایی مغز تبیین خواهند شد یا بهسان سایه چنان گریزپایاند که هماره از چنگ قدرت تبیینی علوم دقیقه خواهند رست؟ هدف ما تشویق شما به اندیشیدن است زیرا بهقول ایمانوئل کانت فقید: «فلسفه تعلیم اندیشهها نیست، فلسفه تعلیم اندیشیدن است!»
نقد دنت برگرفته از این منبع:
⚫️ Dennet, Daniel C. (1992). Consciousness Explained
⚫️ مثال خفاش و پروانه برگرفته از این منبع در صفحات ۲۹ و ۳۰:
تعلیمات ادیان الهی و اخلاق (۱) (بخش مشترک) به سال ۱۳۹۶.