@Philosophieu
What is political Philosophy?
از فیلوسوفیا تا دولت(از عشق به دانایی تا جبر به زندگی جمعی)
فلسفه چیست؟
فلسفه سیاسی چیست؟ و مسئله فلسفی دولت در شرق ؟
پرسش از فلسفه چیست، یک پرسش از معنی نهفته در خودِ کلمه فلسفه است. فیلو(love) یعنی عشق و سوفی wisdom یعنی دانایی، پس عشق جمع دانایی فلسفه را تشکیل می دهند. حالا ببینیم که چگونه عشق جمع دانایی فلسفه را توضیح می دهند، و چگونه در گذرِ تاریخ درخت معرف و علوم اجتماعی و بخصوص فلسفه سیاسی از آنها بیرون می آید. فعلا با عشق کاری نداریم و بپردازیم به دانایی. در بحث دانایی مهم ترین پرسش این است که knowing what to do دانستن انجام چیزی، یعنی دانستن یا همان knowing جمع عمل یا همان to do. به عبارتی ساده دانایی یعنی اینکه بدانیم چه کنیم. تا اینجا از دورن کلمه سوفی یا wisdom عمل یا همان action را دریافتیم، پس در نتیجه می رسیم به دو کلمه جدید یعنی Knowlege یا همان علم(معرفت، شناخت) و action یا عمل، بازهم از یکی از این دو یعنی عمل را کنار عشق می گذاریم و به علم یا همان Knowlege می پردازیم و آن را می شکافیم. وقتی knowlege را بشکافیم به دو اصطلاح جدید می رسیم که هر کدام یک حوزه جدا و پرسش خاصِ مربوط به خود را فرمول بندی می کند. اولی که از چگونگی کسب علم می پرسد epistemology یا همان معرف شناسی است که پرسش آن با کمله پرسشی how یا "چگونه" آغاز می شود. حوزه دوم مربوط می شود به پرسش از what یا "چی" که آن را Methaphysics می نامند. پس علم را به دو بخش میتافزیک و معرفت شناسی تقسم کردیم. متافزیک از هستی می پرسد، یعنی چه چیزی هست و چیست؟ و معرفت شناسی از چگونگی دانستن و کسب معرفت(آن چیز) می پرسد که خود به تجربه گرایی و عقل گرایی و شکاکیت و دیگر بخش ها تقسیم می شود. در متافزیک با بخشهایی مثل مونیسم و دوالیسم و ماتریالسیم و ایدهآلیسم و غیره برمی خوریم.
حالا می رویم سراغ دو کله ای که قبلا کنار گذاشته بودیم، عشق و عمل، love and action، در بحث عمل پرسش اساسی با کلمه "می باید" یا به آلمانی sollen که کانت فلسفه اخلاق خود را براساس پرسش چه می باید کرد بنا کرد. کانت گفت: ?Was soll ich tun. پرسش این حوزه این که: چه باید کرد؟ در واقع در حوزه عمل مهم ترین اصطلاح و بحث که فلسفه سیاسی و اجتماعی و اساس علوم انسانی بر این اصطلاح استوار است، اصطلاح Etnics یا همان اخلاق است(اخلاق شامل علمی می شود که Moral را مطالعه و بررسی می کند که در زبان یونانی شامل اخلاق فردی یا همان مورال و نیز شامل معنی علم شناخت مورال می شد).
اما حوزه مهم و اساسی زیر ستون etnics فلسفه سیاسی political Philosophy است. در فلسفه سیاسی مطالعه توجیح و طبیعت نهادهای جبر است، که مهمترین این نهادها دولت است. به عبارتی political philosophy is the study of the nature and justification of coercive institutions.
در طول تاریخ فلاسفه سیاسی با دو نوع نهاد جبر (دولت) روبرو شده اند که کلاسیک آن را پلیس polis , و مدرن آن را nation-state می نامند. یعنی دولت شهر و دولت -ملت. نهادهای دیگری نیز وجود دارند مانند خانواده و روستا و نهاد اقتصادی و... . بنابراین سیاست عبارت است از: در سیاست بحث از توجیه اجبار است. politic is abuot justufication of coercion. به زبان ساده سیاست در پی پاسخ به این پرسش است، که چرا باید دولت وجود داشته باشد؟ و چرا باید از فرامین آن را فرمان برد و قوانین آن را رعایت کرد؟ در واقع ایجاد دولت پاسخ به پرسشِ چه باید کرد است. اگویسم و فایده گرایی و هیدونیسم و غیره نیز به آن پاسخ دادهاند. که هرکدام به نوعی وجود و تاسیس دولت را توجیح می کنند. اما مهمترن سیستم و یا مکتبی که امروز ادعای دارد که می داند که چه باید کرد، لیبرالیسم است. لیبرالیسم نیز به انواع مختلف تقسیم می شود مانند: Liberalism, Libertarianism and welfare liberalism and etc.
اگرچه عشق هنوز در جای خود باقیست، اما پرسش مهم در پایان این است که: آیا در شرق به پرسش چه باید کرد، پاسخ داده شده است؟ اگر شده است پس چرا هنوز نهادهای جبر و بخصوص دولت که زندگی جمعی را نظم ببخشند بی رمق اند؟ طوری که دولت ها تقریبا مشروعیت ندارند، و فاقد ثبات هستند. اگرچه عدم مشروعیت دولت ها به درجات مختل مشکل تمام دولت های موجود می باشد، اما در شرق بیشتر است.
برای پاسخ بد نیست به آغاز بحث مراجعه شود که حرف ما در مورد etnics چیست؟ و برای رسیدن به پاسخ فلسفه چه نقشی دارد؟
در جهان بعدِ کانت فلسفه قبل از کم رنگ شده و کانت و سه نقد او مانند ماده جادوییِ الهام بخش برای عقل غریبان بود، طوریکه هر کس با آو سروکار یافت دست به خلق یک فلسفه جدید زد. از هگل تا روالز و نوزیک، در بحث دولت. و کسانی مثل هایدگر در اگزستنسیالیسم.
به راستی چرا در شرق خبری از فلسفه نیست؟
سید حکیم کمال، آلمان. 01.02.19
What is political Philosophy?
از فیلوسوفیا تا دولت(از عشق به دانایی تا جبر به زندگی جمعی)
فلسفه چیست؟
فلسفه سیاسی چیست؟ و مسئله فلسفی دولت در شرق ؟
پرسش از فلسفه چیست، یک پرسش از معنی نهفته در خودِ کلمه فلسفه است. فیلو(love) یعنی عشق و سوفی wisdom یعنی دانایی، پس عشق جمع دانایی فلسفه را تشکیل می دهند. حالا ببینیم که چگونه عشق جمع دانایی فلسفه را توضیح می دهند، و چگونه در گذرِ تاریخ درخت معرف و علوم اجتماعی و بخصوص فلسفه سیاسی از آنها بیرون می آید. فعلا با عشق کاری نداریم و بپردازیم به دانایی. در بحث دانایی مهم ترین پرسش این است که knowing what to do دانستن انجام چیزی، یعنی دانستن یا همان knowing جمع عمل یا همان to do. به عبارتی ساده دانایی یعنی اینکه بدانیم چه کنیم. تا اینجا از دورن کلمه سوفی یا wisdom عمل یا همان action را دریافتیم، پس در نتیجه می رسیم به دو کلمه جدید یعنی Knowlege یا همان علم(معرفت، شناخت) و action یا عمل، بازهم از یکی از این دو یعنی عمل را کنار عشق می گذاریم و به علم یا همان Knowlege می پردازیم و آن را می شکافیم. وقتی knowlege را بشکافیم به دو اصطلاح جدید می رسیم که هر کدام یک حوزه جدا و پرسش خاصِ مربوط به خود را فرمول بندی می کند. اولی که از چگونگی کسب علم می پرسد epistemology یا همان معرف شناسی است که پرسش آن با کمله پرسشی how یا "چگونه" آغاز می شود. حوزه دوم مربوط می شود به پرسش از what یا "چی" که آن را Methaphysics می نامند. پس علم را به دو بخش میتافزیک و معرفت شناسی تقسم کردیم. متافزیک از هستی می پرسد، یعنی چه چیزی هست و چیست؟ و معرفت شناسی از چگونگی دانستن و کسب معرفت(آن چیز) می پرسد که خود به تجربه گرایی و عقل گرایی و شکاکیت و دیگر بخش ها تقسیم می شود. در متافزیک با بخشهایی مثل مونیسم و دوالیسم و ماتریالسیم و ایدهآلیسم و غیره برمی خوریم.
حالا می رویم سراغ دو کله ای که قبلا کنار گذاشته بودیم، عشق و عمل، love and action، در بحث عمل پرسش اساسی با کلمه "می باید" یا به آلمانی sollen که کانت فلسفه اخلاق خود را براساس پرسش چه می باید کرد بنا کرد. کانت گفت: ?Was soll ich tun. پرسش این حوزه این که: چه باید کرد؟ در واقع در حوزه عمل مهم ترین اصطلاح و بحث که فلسفه سیاسی و اجتماعی و اساس علوم انسانی بر این اصطلاح استوار است، اصطلاح Etnics یا همان اخلاق است(اخلاق شامل علمی می شود که Moral را مطالعه و بررسی می کند که در زبان یونانی شامل اخلاق فردی یا همان مورال و نیز شامل معنی علم شناخت مورال می شد).
اما حوزه مهم و اساسی زیر ستون etnics فلسفه سیاسی political Philosophy است. در فلسفه سیاسی مطالعه توجیح و طبیعت نهادهای جبر است، که مهمترین این نهادها دولت است. به عبارتی political philosophy is the study of the nature and justification of coercive institutions.
در طول تاریخ فلاسفه سیاسی با دو نوع نهاد جبر (دولت) روبرو شده اند که کلاسیک آن را پلیس polis , و مدرن آن را nation-state می نامند. یعنی دولت شهر و دولت -ملت. نهادهای دیگری نیز وجود دارند مانند خانواده و روستا و نهاد اقتصادی و... . بنابراین سیاست عبارت است از: در سیاست بحث از توجیه اجبار است. politic is abuot justufication of coercion. به زبان ساده سیاست در پی پاسخ به این پرسش است، که چرا باید دولت وجود داشته باشد؟ و چرا باید از فرامین آن را فرمان برد و قوانین آن را رعایت کرد؟ در واقع ایجاد دولت پاسخ به پرسشِ چه باید کرد است. اگویسم و فایده گرایی و هیدونیسم و غیره نیز به آن پاسخ دادهاند. که هرکدام به نوعی وجود و تاسیس دولت را توجیح می کنند. اما مهمترن سیستم و یا مکتبی که امروز ادعای دارد که می داند که چه باید کرد، لیبرالیسم است. لیبرالیسم نیز به انواع مختلف تقسیم می شود مانند: Liberalism, Libertarianism and welfare liberalism and etc.
اگرچه عشق هنوز در جای خود باقیست، اما پرسش مهم در پایان این است که: آیا در شرق به پرسش چه باید کرد، پاسخ داده شده است؟ اگر شده است پس چرا هنوز نهادهای جبر و بخصوص دولت که زندگی جمعی را نظم ببخشند بی رمق اند؟ طوری که دولت ها تقریبا مشروعیت ندارند، و فاقد ثبات هستند. اگرچه عدم مشروعیت دولت ها به درجات مختل مشکل تمام دولت های موجود می باشد، اما در شرق بیشتر است.
برای پاسخ بد نیست به آغاز بحث مراجعه شود که حرف ما در مورد etnics چیست؟ و برای رسیدن به پاسخ فلسفه چه نقشی دارد؟
در جهان بعدِ کانت فلسفه قبل از کم رنگ شده و کانت و سه نقد او مانند ماده جادوییِ الهام بخش برای عقل غریبان بود، طوریکه هر کس با آو سروکار یافت دست به خلق یک فلسفه جدید زد. از هگل تا روالز و نوزیک، در بحث دولت. و کسانی مثل هایدگر در اگزستنسیالیسم.
به راستی چرا در شرق خبری از فلسفه نیست؟
سید حکیم کمال، آلمان. 01.02.19