امروز با یه انرژی عجیب غریب خوب پاشدم؛ یادمه پارسال اینموقعها افسردهترین موجود روی زمین بودم.
شب عیدی که حسابی زده بود به سرم داشتم با آنو حرف میزدم؛ گفت طنین شیشماه، فقط شیش ماه صبر کن، اگه اون موقع همهچی درست نشده بود دوتایی میریم روانشناس.
بهش گفتم بدم میاد از روانشناس، قبولشون ندارم.
گفت خب باشه، الان میخوای خودکشی کنی؟ شیش ماه، فقط شیش ماه صبر کن اگه همهچی درست نشد دوتایی خودکشی میکنیم-.-
گفتم قول؟
گفت قول.
من مطمئن بودم هیچی درست نمیشه.
همهچی درست شد ولی دیگه آنو نیست.
چیکارکردی آنو؟ چجوری؟!
شب عیدی که حسابی زده بود به سرم داشتم با آنو حرف میزدم؛ گفت طنین شیشماه، فقط شیش ماه صبر کن، اگه اون موقع همهچی درست نشده بود دوتایی میریم روانشناس.
بهش گفتم بدم میاد از روانشناس، قبولشون ندارم.
گفت خب باشه، الان میخوای خودکشی کنی؟ شیش ماه، فقط شیش ماه صبر کن اگه همهچی درست نشد دوتایی خودکشی میکنیم-.-
گفتم قول؟
گفت قول.
من مطمئن بودم هیچی درست نمیشه.
همهچی درست شد ولی دیگه آنو نیست.
چیکارکردی آنو؟ چجوری؟!