Репост из: CIƏŁO
از نردبان بالا رفت و بعد از اینکه خودش رو روی سقف پهن کرد،به ماه زل زد..
همینطور که مشغول نگاه کردن به دایره سفید رنگ بین ابرهای تیره بود..با لرزش گوشیش به خودش اومد و دستش را برای برداشتنش دراز کرد..
قفلش رو باز کرد و با تعجب به بازی ای که منتظر یه لمس برای استارت داشت نگاه کرد..
انگشت هاشو روی صفحه حرکت داد و منتظر موند تا لود بشه..
To the sweetness of strawberries and the beauty of the sky🌌🍓
نام بازی: Lies like the moon
توضیح:بازیکن به آینده سفر میکند..طوری که چیزی به یاد ندارد جز آنکه میداند برای بازگشت به خانه و يادآوری خاطراتش،به برنده شدن در این بازی احتیاج دارد..
او در این بازی میکوشد به هرکسی اعتماد نکند و به سوالات جنایی مربوط به سال 2041 پاسخ دهد..
مرگ بازیکن=مرگ حتمی او
https://t.me/yanyu_mist
همینطور که مشغول نگاه کردن به دایره سفید رنگ بین ابرهای تیره بود..با لرزش گوشیش به خودش اومد و دستش را برای برداشتنش دراز کرد..
قفلش رو باز کرد و با تعجب به بازی ای که منتظر یه لمس برای استارت داشت نگاه کرد..
انگشت هاشو روی صفحه حرکت داد و منتظر موند تا لود بشه..
To the sweetness of strawberries and the beauty of the sky🌌🍓
نام بازی: Lies like the moon
توضیح:بازیکن به آینده سفر میکند..طوری که چیزی به یاد ندارد جز آنکه میداند برای بازگشت به خانه و يادآوری خاطراتش،به برنده شدن در این بازی احتیاج دارد..
او در این بازی میکوشد به هرکسی اعتماد نکند و به سوالات جنایی مربوط به سال 2041 پاسخ دهد..
مرگ بازیکن=مرگ حتمی او
https://t.me/yanyu_mist