انگار متولد شده بود که نردبان باشد برای خوشبختی آدمها. و خودش را که نگاه میکردی ، اندوه انقراض هشت گونهی نخستین انسان را در نگاهش به وضوح میدیدی. انگار متولد شده بود که پناه باشد ، وقتی خودش در دل اندوه و درد ، دست و پا میزد ، و امید ببخشد وقتی خودش ذرهی ناچیزی هم امید نداشت. او همیشه به پایان فکر میکرد و برای دیگران از آغاز میگفت ، انگار این دیگران بودند که مستحق زیستن و لذت بردن بودند و سهم او از جهان ، نجات دادن و نگاه کردن بود.
- نرگس صرافیان
- نرگس صرافیان