احساس پوچی میکنم، پوچیِ بسیار زیاد
ذهنم خالیه و با وجود تمامی تلاش هایی که میکنم نمیتونم قدم از قدم بردارم
هر چند ساعت یک بار به خودم میگم بسه، باید این وضعیت رو تمومش کنی
به کارات برس این چه وضعشه
ولی بعد از زمان نه خیلی طولانی ای داخل خلا فکری فرو میرم، خوابم میگیره، یادم میره داشتم چیکار میکردم و دوباره خیره به نقطه نامعلومی به فکر فرو میرم
ذهنم خالیه و با وجود تمامی تلاش هایی که میکنم نمیتونم قدم از قدم بردارم
هر چند ساعت یک بار به خودم میگم بسه، باید این وضعیت رو تمومش کنی
به کارات برس این چه وضعشه
ولی بعد از زمان نه خیلی طولانی ای داخل خلا فکری فرو میرم، خوابم میگیره، یادم میره داشتم چیکار میکردم و دوباره خیره به نقطه نامعلومی به فکر فرو میرم