یه وقتایی شدیداً دلتنگ کرکترای داستانای موردعلاقم میشم.. با خودم فک میکنم ینی آخر اون کتاب پایان زندگیشون بود؟ یا الان دارن تو دنیای موازی زندگیشونو پیش میبرن؟ چه حسی داره اینکه تو خالقشون باشی؟ یکی از بزرگترین حسرتای زندگیم اینه که اونقدری که باید توی نویسندگی استعداد ندارم.. باید حس جالبی باشه که قلب یه نفر تحت کنترل کلمات تو بتپه نه؟