Репост из: A.khodadadi
سلام چند رباعی بهاری ناخوش احوال؛
در خانه بهار جور دیگر شده است
چشمان همه یکی یکی تَر شده است
بی سبزه و سکه و سماق و سمنو
این سفره ما خجالت آور شده است
............
از سال گذشته پیشه ام فریاد است
در سال جدید تکیه گاهم باد است
افسوس دعای ما اثربخش نبود
چون کعبه ما کمیته امداد است
...................
باد است که با شیشه کنار آمده است
انگار که پاییز دوبار آمده است
ما خود نشنیدیم و ندیدیم اما
همسایه به ما گفت ؛بهار آمده است
.................
دی رفته و اندوه جدید آمده است
انگار نه انگار که عید آمده است
می ترسم از این کوه غم و می پرسم
برف آمده یا دیو سپید آمده است؟!
.....................
لعنت به زمستان و بهارم ای زن
کو دانه گندم که بکارم ای زن؟
-من خواب نبودم و شنیدم که پدر
می گفت به مادرم ندارم ای زن
.....
سرماست که با کمال میل آمده است
پروانه نه ! انگار رتیل آمده است
این خانه خراب است خدا رحم کند
در چشم پدر دوباره سیل آمده است
ع.اکبر خدادادی
در خانه بهار جور دیگر شده است
چشمان همه یکی یکی تَر شده است
بی سبزه و سکه و سماق و سمنو
این سفره ما خجالت آور شده است
............
از سال گذشته پیشه ام فریاد است
در سال جدید تکیه گاهم باد است
افسوس دعای ما اثربخش نبود
چون کعبه ما کمیته امداد است
...................
باد است که با شیشه کنار آمده است
انگار که پاییز دوبار آمده است
ما خود نشنیدیم و ندیدیم اما
همسایه به ما گفت ؛بهار آمده است
.................
دی رفته و اندوه جدید آمده است
انگار نه انگار که عید آمده است
می ترسم از این کوه غم و می پرسم
برف آمده یا دیو سپید آمده است؟!
.....................
لعنت به زمستان و بهارم ای زن
کو دانه گندم که بکارم ای زن؟
-من خواب نبودم و شنیدم که پدر
می گفت به مادرم ندارم ای زن
.....
سرماست که با کمال میل آمده است
پروانه نه ! انگار رتیل آمده است
این خانه خراب است خدا رحم کند
در چشم پدر دوباره سیل آمده است
ع.اکبر خدادادی