آدم رویاپردازی بود. همیشه کلی نقشه و ایده داشت برای روز هایی که نمی دونست میرسن یا نه ... برای اتفاقاتی که تو ذهن ش تصور می کرد. انقدر رویاهاش جذاب بود که برای هر کسی تعریف می کرد پر از حس زندگی می شد. یه بار برای من از آینده ش گفت. از آینده ی رویایی که برای زندگی ش تصور می کرد. صداش ، جمله هاش ، شوق و هیجان ش مرده رو زنده می کرد. انقدر از رسیدن به رویاهاش مطمئن بود که انگار داشت خاطراتش رو تعریف می کرد. خیره شده بودم به چشم هاش... چشم هایی که می گفت من به رویاهام می رسم. حرفاش که تموم شد با همون لبخند و ذوق بهم گفت حالا تو بگو... تو چه رویاهایی داری؟ یه پوزخند زدم و گفتم نمی دونم. تا ببینیم چی پیش میاد. نمی تونم چیزی رو تصور کنم که ازش مطمئن نیستم! دستم رو گرفت تو دستاش و گفت مگه میشه آدم برای آینده ش رویا پردازی نکنه.مهم نیست که به همه ی رویاهات برسی یا نه... ولی باید فکر کنی که می رسی تا برای این رسیدن تلاش کنی. آدمِ بدونِ رویا یه مرده ست. رویا تنها چیزیه که باعث میشه آدم زنده بمونه. پس به رویاهات فکر کن... به خاطر من... به خاطر من زنده بمون.
#حسین_حائریان
@Yaakamoooz
#حسین_حائریان
@Yaakamoooz