یکم) عشق و سخن عشق
از عشق سخنها گفتهاند؛ از سخنهای فلسفی - علمی تا سخنهای مردمی که از دلها برمیآید و - بنا به قول معروف - بر دلها مینشنید. میخواهم در این یادداشت حرف دیگری بزنم، متفاوت با حرفهایی که گفتهاند و میگویند.
حرف من در اینجا این است که: عشق پدیدهای فراتجربی و به تعبیر ساده، غیرطبیعی و متناسب و سودمند و حتی حیاتی برای عرفان و معرفت و برای هنر است، که این هر دو نیز بهگونهای پدیدههایی فراطبیعی یا غیرطبیعی است؛ یعنی عشق است که دل را تزکیه و تصفیه میکند و معرفت به بار می آورد و هنر میآفریند:
سخن بیرون مگوی از عشق سعدی
سخن عشق است و دیگر قال و قیل است...
در اینها تردیدی نیست، اما عشق به درد زندگی عادی و طبیعی نمیخورد که زندگی، امری طبیعی است و با هرآنچه غیرطبیعی است نسبتی ندارد. آنچه به کار زندگی میآید تفاهمی محبتآمیز است. زندگیهای مشترکی که با عشق آغاز میشود به یکی از این دو فرجام میانجامد: جدایی همراه با نفرت؛ استمرار زندگی آشفته همراه با جدال و ناآرامی، به نسبتهای مختلف، تا پایان عمر... والسلام.
@a_daadbeh
از عشق سخنها گفتهاند؛ از سخنهای فلسفی - علمی تا سخنهای مردمی که از دلها برمیآید و - بنا به قول معروف - بر دلها مینشنید. میخواهم در این یادداشت حرف دیگری بزنم، متفاوت با حرفهایی که گفتهاند و میگویند.
حرف من در اینجا این است که: عشق پدیدهای فراتجربی و به تعبیر ساده، غیرطبیعی و متناسب و سودمند و حتی حیاتی برای عرفان و معرفت و برای هنر است، که این هر دو نیز بهگونهای پدیدههایی فراطبیعی یا غیرطبیعی است؛ یعنی عشق است که دل را تزکیه و تصفیه میکند و معرفت به بار می آورد و هنر میآفریند:
سخن بیرون مگوی از عشق سعدی
سخن عشق است و دیگر قال و قیل است...
در اینها تردیدی نیست، اما عشق به درد زندگی عادی و طبیعی نمیخورد که زندگی، امری طبیعی است و با هرآنچه غیرطبیعی است نسبتی ندارد. آنچه به کار زندگی میآید تفاهمی محبتآمیز است. زندگیهای مشترکی که با عشق آغاز میشود به یکی از این دو فرجام میانجامد: جدایی همراه با نفرت؛ استمرار زندگی آشفته همراه با جدال و ناآرامی، به نسبتهای مختلف، تا پایان عمر... والسلام.
@a_daadbeh