عآلِمه


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


زندگی من، بدون سانسور 🌙✨
از ۱۳۷۱ تا به امروز 🍹
رشت 🌧️☔
ساخت ایران 🇮🇷

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


اوا قربون شما 🤗❤️




دلم باغ محتشم رو می‌خواد. خیلی وقته که نرفتم 🥲 الانم که کمی آفتاب دراومده. باید قشنگ شده باشه ☀️✨

#روزمره


توی خونه علاوه بر چای سبز (برا خودم) و چای سیاه (برا کسایی که چای سبز دوس ندارن)، دو بسته چای کیسه‌ای هم دارم؛ یکیش چای سبز با دارچین و اون یکی چای سیاه سنتی انگلیسی؛ واسه مواقعی که حوصله و یا وقت ندارم که چای دم کنم. امروز؟ حوصله نداشتم.

پ.ن: این توپم رو زمانی که همراه با کل دنیا قرنطینه بودیم خریدم. رفته بودم برا خونه خرید کنم و دیدم که مغازه‌ی اسباب‌بازی فروشی بازه و این توپ هم اون جلو آویزون بود.

#روزمره
#چای
#عکس
#عکاسی
#ماگ
#گل


دیشب بعد از پست آخر، رفتم یوتوب و چندتا ویدیوی آموزشی بافت مکرومه نگاه کردم. نیاز داشتم که استراحت کنم. رفتم روی تخت و بالشتم رو بغل کردم. چند باری خوابم برد. آخرین بار که بیدار شدم حس کردم خیلی دیروقته. ساعت نزدیک ۱ بود. بچه‌ی واحد بالایی مدام از این طرف می‌دوید به اون طرف. لپ‌تاپ رو خاموش کردم. درب بالکن رو قفل کردم. آباژور رو خاموش کردم. قرصام رو خوردم. مسواک زدم. چراغ آکواریوم رو خاموش کردم. حوصله نداشتم به ماهیا غذا بدم. به دستام کرم زدم و به لبام نرم‌کننده. رفتم زیر پتو. آلارم گذاشتم. کانال ریحانه رو چک کردم. چشم‌بند زدم تا بخوابم. حس کردم خوابم یکم پریده. رفتم توی اپلیکیشن Calm و یکی از جلسات مدیتیشن‌ش رو انتخاب کردم. آروم‌تر شدم. خوابم برد. امروز که بیدار شدم حس می‌کنم یکم سبک‌ترم. به خواب دیروز نیاز داشتم.

#روزمره


اوا! تولد پسرم Zaynـه امروز! 😍🥳 ننه قربونت بره با اون صدای جادوویت ❤️

#زین
#دیرکشنر


ساعت تقریبا 12 شب بود که نزدیک کوچه بودم و داشتم با خودم فکر می‌کردم چقدر خوبه که دیگه با خانواده زندگی نمی‌کنم. با همه‌ی بی‌پولیا، آشپزی کردنا و سختیاش واقعا می‌ارزه. بین ما واقعا اختلاف سلیقه بود؛ توی همه‌چیز. اونا می‌خواستن بخوابن، من تازه داشتم شام می‌پختم. من می‌خواستم 90 تماشا کنم، اونا می‌خواستن سریال ببینن. من می‌خواستم موهامو سشوار بکشم، اونا خواب بودن. من دلم سر و صدا و موزیک می‌خواست، اونا داشتن نماز می‌خوندن. چه روزها و شب‌هایی که باید می‌گفتم کجا میرم و کِی برمی‌گردم. بابا زنگ می‌زد و به بهونه‌ی اینکه نگرانمه می‌گفت دیره، برگرد خونه. خدایا! واقعا راحت شدم! چقدر استرس کشیدم که بابا ناراحت نشه، بابا نگران نشه! پوف. چقدر سر هیچ و پوچ اذیت شدم. حالا اینایی که گفتم واسه همین سال‌های اخیر بود. وگرنه نوجوونی و اوایل جوونیم که جهنم خالص بود؛ بس که بابا نگران حجاب من و آبروی خودش بود. تف به دین. واقعا تف.

#زندگی_مجردی
#خانواده
#بابا
#حجاب
#یک_نفس_راحت


از آسانسور به عنوان آینه‌ی قدی خود استفاده کنیم.

#عکس
#عکاسی
#آسانسور
#سلفی


۱. از این گردنبندا درست می‌کردم وقتی که از این گردنبندا مد نبود 😌
۲. گفتم که با پاییز آشتی کردم؟ دیگه ازش بدم نمیاد. حالا عاشق رنگاشم 🥲🍁🍂

#عکس
#عکاسی
#برگ
#گردنبند
#دست‌سازه


پیاده‌روی پریروز؛
رنگ‌ها
دیوارهای شهر
درب خونه‌ها و مغازه‌ها
فونت دهه‌ی ۶۰
و در نهایت، غروب رشت ✨

#عکس
#عکاسی
#دیوار
#در
#غروب
#آسمون
#ابر
#رشت


من از تراپیست جدیدم خیلی چیزا یاد گرفته‌م توی همین چند تا جلسه. دیگران وقتی وبلاگم رو می‌خوندن و اینستام رو می‌دیدن، تصورشون این بود که من به دیگران و حرفاشون اهمیت نمیدم که اینقدر راحت می‌نویسم و نودگرافی می‌کنم. اونقدری بهم گفته بودن خوش به حالت که نگران حرف بقیه نیستی و کار خودت رو می‌کنی که منم باورم شده بود جدی دیگران و افکارشون واسم مهم نیستن. اما واقعیت مثل همیشه شوکه‌م کرد! تراپیستم گفت که تو دائما داری به این فکر می‌کنی که بقیه راجع بهت چی فکر می‌کنن و چه برداشتی دارن. و دیدم هولی شت!!! واقعا همینطوره! مثلا من پول اون پسره رو دادم چون نمی‌خواستم فکر کنه من دختری‌ام که دنبال پول بقیه‌م. تمام زندگیم بدون اینکه بدونم تلاش کردم که آدم خوب و قوی و منطقی در نظر دیگران باشم. الان؟ له و خسته‌م. الان باید هر کاری رو برای خودم و به خاطر خودم انجام بدم. الان دیگه باید شادی، رضایت، سلامتی و آرامش خودمو بذارم در اولویت.

#تراپی
#درباره‌ی_من


تباه نیستی. این یه جور راه بروز خشمه. من همسن تو که بودم هدیه‌هاشون رو می‌ریختم دور و یا می‌دادم دخترداییم استفاده کنه. تباه دوست‌پسر سابق منه که کوبید اومد جلوی در خونه‌م و پابندی که هدیه داده بود رو پس گرفت =))))))

#رابطه


Репост из: _چهارخونِه‌ای🌱
من وقتی با دوستان و آشنایان تموم می‌کنم چه حالا رابطه‌ی عاطفی،دوستانه،هرچیزی..
تمامی هدیه‌هایی که برام می‌گیرن رو داخل جعبه می‌ذارم پس می‌دم>.<
من خیلی تباهم.


یادمه چند سال پیش که توی توییتر سر اون رشته‌توییت «پرسیده حجاب چه موانعی برات ایجاد می‌کنه؟» توییت‌هام فیواستار شده بود و در عرض سه روز ۸۰۰ نفر فالوم کردن، با یه پسری از رشت آشنا شدم. بچه‌ی بالاشهر بود. یه روز واسه صبحانه دعوتم کرد به قوه. حالا بماند که دیر اومده بود و چه رفتارهای عجیبی داشت و یه جا توی آسانسور واقعا ترسیده بودم که اینجا کجاست و جدی جدی قراره بهم تجاوز کنه! موقع برگشتن می‌دونستم که دیگه قرار نیست این آدم رو ببینم و حتی دیگه نمی‌خواستم بهش پیام بدم و بعدا آنفالوش کردم. لذا پول قهوه رو گذاشتم روی داشبورد ماشینش، چون نمی‌خواستم بعدا بره بگه آره دخترا فقط میان از آدم پول می‌کَنن. قیافه‌ش هنوز یادمه که برگاش ریخته بود و چقدر بهش برخورده بود که یه دختر داره پول غذای خودش رو حساب می‌کنه 😂😂😂 الان دیگه برام مهم نیست که اون آدم چه فکری می‌کنه. الان حس خودم واسم اولویت داره.

#خاطره
#تجربه
#تراپی


Репост из: Open Your Mind
چطوری از بقیه آیفون میگیرید من یکی برام یدونه شیرکاکائو بخره تا دوتا براش نگیرم ول کن ماجرا نیستم

@open_your_mind


حالا منم یه طوری دائما میگم «پروردگارا! خدای من! یا ابالفضل! یا جد سادات! یا علی!» هرکی ندونه خیال می‌کنه چه آدم معتقدی هستم! 😂 فرهنگ و ادبیات جایی که زندگی می‌کنیم زورش خیلی بیشتر از ماست، حتی اگه آتئیست باشیم 😁

#درباره‌ی_من


پروردگارا! انگار نقاشیه!! 🥲


Репост из: Zeshtaloo
Blue as hell


هر موقع که یکی از دوستام بگه قراره بره پیش روانشناس و یا روانپزشک، زندگی واسم ۵ درصد زیباتر میشه ✨ واقعا خوشحال میشم که قراره برای سلامت روان‌شون از متخصص کمک بگیرن. و بله! خانوم سین واسه فردا نوبت گرفته 🥳

#سلامت_روان
#حس_خوب


اینو به همه‌ی زن‌ها تقدیم می‌کنم که هر موقع حوصله نداشتن و هر موقع که اعصاب‌شون خورد بود ازشون پرسیدن: «چرا عصبانی هستی؟! پریودی؟!» و هیچکس این سوال رو از مردها نمی‌پرسه! چون مردها مجوز این رو دارن که خشم‌شون رو بروز بدن و هیچ ایرادی هم نداره که حوصله نداشته باشن! به هر حال مَردن! اونا فرق دارن! اگه پرخاش کنن هیچ ایرادی نداره!

#مردسالاری

Показано 20 последних публикаций.

84

подписчиков
Статистика канала