میدونست من اهل این کتابا هستم
برای همین پیشنهاد داد
سریع گفتم
- نه مرسی...
علامت تعجب زد
سری بحثو عوض کردمو بعد چت با اون سعی کردم دوباره ذهنمو منحرف کنم
اما نمیشد
نمیتونستم
اصلا نفهمیدم چیشد که دوباره فیلم مهردادو پلی کردم
هندزفریم تو گوشم بود و اینبار صداشو کم نکردم
صدای مرد از شهوت مهرداد
صدای ناله های دختره
دیبا گفتن مهرداد و ...
لعنتی...
به خودم اومدم دیدم دستم کامل تو شورتمه و خیس خیسم
عصبی شده بودم
خیلی عصبی
زدم به سیم آخر
فردا کلاسم تشکیل نمیشد
برای همین به مهرداد پیام دادم
- فردا میخوام ببینمت...
( آرام)