Akskhaneh - عکسخانه


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


Akskhaneh.com

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций



اندر حکایت کَره گرفتن از آب... - محمدرضا طهماسب‌پور


در خبری آمده بود که شنبه 25 آذر سال جاری ... "روز عکس تاریخی در ایران" در مقر [دفتر] یونسکو در تهران برگزار می شود. در این مراسم داگریوتیپی از دوره قاجار که نزد موزه اورسی پاریس است و توسط خانم مهندس منیعی (ملک قاسمی) با همکاری نسرین ترابی پژوهشگر تاریخ عکاسی ایران پیدا شده [!!!] رونمایی می گردد... خانم مهندس منیعی و نسرین ترابی در ارتباط با نحوۀ دستیابی[!!!] به این تصویر و تاریخ آن سخن می گویند..." حقیر افتخار حضور در این مجلس رونمایی را نداشتم اما با دیدن تصویر رونمایی! شده چند نکته عرض میکنم. تصویر این داگروتیپ، دستکم 10 سال است که بر روی سایت موزۀ اورسی در پاریس با مشخصات زیر منتشر شده است: Jules Richard Portrait d'un dignitaire persan (?) en 1848 daguerréotype H. 0.069 ; L. 0.087 musée d'Orsay, Paris, France ©photo musée d'Orsay / rmn http://www.musee-orsay.fr/en/collections/index-of-works/resultat-collection.html?no_cache=1 و حدود ده سال است که دربارۀ این داگریوتیپ در میان اهل پژوهش در تاریخ عکاسی ایران بحث و گفتگو در میان است. چند منبع معتبر پژوهشی دربارۀ عکاسی دوران قاجار نیز از این تصویر یاد کرده و با انتشار آن، چندین سال است که این تصویر، مورد توجه اهل پژوهش در تاریخ عکاسی بوده است. از جمله به این کتاب ها و نشریات می توان اشاره کرد: Maria Francesca Bonetti & Alberto Prandi (eds), La Persia Qajar, Fotografi italiani in Iran (1848-1864) Roma: Peliti Associati 2010. Maria Francesca Bonetti, “Geli esordi della fotografia in Persia:contribute italiani”; in La Persia Qajar Fotografi italiani in Iran 1848-1864 (ed). Maria Francesca Bonetti and Alberto Prandi, Roma: Peliti Associati 2010. 23-8 and 175-215 پرسش این است که چگونه تصویری با این حد از معروفیت، پس از سال ها توسط افراد یاد شده به عنوان یک کشف! عنوان می شود و چگونه است که دفتر یونسکو در تهران با حضور مقامات ایرانی یونسکو از این کشف رونمایی می کند؟ آیا معنای رونمایی نه آن است که چیزی یا مطلبی برای نخستین بار در برابر آگاهی همگانی قرار میگیرد و درباره آن آگاهی رسانی می شود؟ با این تفصیل، نباید تعجب کرد مثلاً فردا روزی، وزارت راه؛ از اختراع چرخ و ماشین بخار و وزارت نیرو از الکتریسیته! رونمایی کند و کشف آن ها را به کارشناسان و پژوهشگران خود منتسب کند!


--
منبع:
⁣http://bit.ly/2Byz0QN


⁣⁣پادکست: عکاسی مستند، کنشی هنری - بهنام صدیقی
۲۲ آذرماه سمینار «عکاسی مستند، کنشی هنری» توسط کانون عکس انجمن سینمای جوانان اصفهان برگزار شد. در ادامه پادکست سخنرانی بهنام صدیقی در این نشست در دسترس است.

⁣https://akskhaneh.com/podcast/behnam-sadighi-podcast

---

@akskhaneh


⁣تهران – پوشه اول ولیعصر؛ فراخوان کارگاه ایده تا اجرا «عکس و ویدیو»
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریان‌های اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دوره‌های کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دوره‌ها برگزار خواهد شد.
تهران، به عنوان پایتخت ایران، یکی از بزرگ‌ترین کلان‌شهرهای جهان از لحاظ مساحت و جمعیت است. ابرشهری با مجموعه‌ متناقض از فرهنگ‌ها و قواعد اجتماعی، معماری مشخص، و مرکزیت سیاسی-اقتصادی که به کل آن را از سایر شهرهای کشور مجزا ساخته است.
تهران، کلافی پیچیده در هم از خیابان‌های بلند و کوتاه و کوچه‌های تودرتوست. بستری وسیع از خرده فرهنگ‌های متفاوت که از شمال تا جنوب، میزبان کار و زندگی مردم است.
در دل این شهر، شاه‌راه‌هایی وجود دارد که بی‌تردید بخش مهمی از هویت آن را تشکیل داده است. خیایان‌هایی که در طول تاریخ، اتفاقات ریز و درشت فراوانی را به خود دیده‌اند. نوستالژی‌ها و خاطرات به جا مانده در ذهن جمعی، همه و همه در بستر آن شکل گرفته‌اند.
نگارخانه آریا در نظر دارد با همکاری هنرمندان در حوزه عکس و ویدیو شریان‌های اصلی و مهم شهر تهران را بر اساس اهمیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن در سه پوشه و در سه دوره زمانی مختلف، در قالب برگزاری دوره‌های کارگاهی معرفی و بازنمایی کند. در پایان این دوره، نمایشگاهی از آثار منتخب شرکت کنندگان در این دوره‌ها برگزار خواهد شد.

پوشه اول : خیابان ولیعصر از میدان راه آهن تا تجریش
پوشه دوم : خیابان شریعتی از پیچ شمیران تا میدان قدس
پوشه سوم : خیابان آزادی و انقلاب حدفاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین


⁣خیابان ولیعصر، شاه‌راه حیاتی برای عبور و مرور از شمال به جنوب تهران است. خطی عمود بر تهران با حد فاصل 18 کیلومتری که میدان قدس را به میدان راه‌آهن وصل می‌کند. خیابانی با چنارهای بلند در‌هم‌فرورفته فراوان که مراکز خرید بزرگ، پارک‌های عمومی، رستوران‌های معروف، موزه‌ها، مراکز فرهنگی و شرکت‌های متفاوتی را از دیرباز تا‌کنون در خود جای داده است. این خیابان در دوران پهلوی اول با عنوان خیابان پهلوی، با شروع انقلاب با عنوان مصدق و امروزه به نام ولیعصر شناخته شده است و در طول تاریخ یکصد ساله‌ی خود میزبان اتفاقات مهمی بوده و سند به‌جای مانده از دوران معاصر شهرنشینی در تهران است.
این دوره‌ی کارگاهی تلاش دارد تا هربار بخش مهمی از مناظر شهری تهران را به عنوان بستری جذاب برای خلق آثار هنری معاصر در قالب عکاسی و ویدئوآرت فراهم کند.
این دوره از کارگاه در دو ترم مجزا برگزار می گردد. در ترم اول پس از گزینش هنرمندان با‌توجه به استیتمنت آنها (موضوع انتخابی) دوره‌ای ده جلسه‌ای با مدیریت و کیوریتوری رامیار منوچهرزاده برگزار خواهد شد. هر جلسه با حضور و همراهی اساتید و هنرمندان شاخص که به نوعی پیوندی با موضوع مشخص شده (از منظر معماری و شهرسازی، تاریخ، ادبیات، هنر و گرافیک) دارند، خواهد بود و ضمن طرح موضوع و به چالش کشیدن آن امکان بسط و دریافت درستی از آن داده خواهد شد. هم‌زمان با این دوره، بررسی آثار شرکت کنندگان انجام خواهد گرفت و بهترین آثار خلق شده در طول دوره انتخاب و امکان ورود هنرمند به ترم دوم فراهم خواهد شد.

اساتید مدعو:
خسرو سینایی – فیلمساز
یحیی دهقان‌پور – عکاس
ترانه یلدا – معمار و شهرساز
حمید خاکی – معمار
سینا دادخواه – نویسنده
فرهاد فزونی – گرافیست
هادی آفریده – فیلمساز مستند
فرزانه ابراهیم‌زاده – تاریخ‌‌پژوه
علیرضا محمودی – روزنامه‌نگار
رامیار منوچهرزاده – هنرمند
علاقمندان می توانند در اولین مرحله از شکل گیری این پروژه در این فراخوان شرکت کنند.


توضیحات بیشتر:
⁣https://akskhaneh.com/story/tehran-pooshe-avval

---


@akskhaneh


مجموعه عکس‌های شاهرخ زمانی را از این آدرس مرور کنید:
http://www.shahrokhhatami.com/


شاهرخ حاتمی درگذشت


⁣شاهرخ حاتمی درگذشت
شاهرخ حاتمی که از او به عنوان پدر فتوژرنالیسم ايران نام برده می‌شود، بعد از ۵۷ سال ثبت وقایع بزرگ ایران و جهان، امروز در ۹۱ سالگی در پاريس درگذشت.
​آلفرد یعقوب‌زاده فتوژورنالیست ساکن پاریس درباره‌ی شاهرخ حاتمی به عکسخانه چنین گفت: «شاهرخ عکاسی از جنس مصدق بود، آرام ، مصمم و پر تلاش. عكاسی خبری را در نخستين روزهاي جوانی، از کودتای 28 مرداد آغاز کرد و پس از آن بسيار حوادث مهم ايران و جهان را ثبت كرد و با هنرمندان بزرگی همچون کوکو شانل، بیتلز، استیو مک کوئین، شارون تیت، فای دوونا بیگیت باردو، کاترین دانو، الیزابت تیلور، رومی اشنایدر و بسیاری دیگر از بزرگان هالیود و همچنين با مجلاتي همچون لايف، پاری ماچ و ال سال‌ها همکاری داشت. حاتمی در جریان انقلاب ایران با آيت الله خمینی و یارانش در نوفلوشاتو آشنا شد و همراه وی در ۱۲ بهمن ۵۷ به ایران آمد اما پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و تا پايان عمر، وطن خود را نديد. در عکاسی بسيار خلاق و صاحب سبك بود و به حق بايد او را پدر فتوژورنالیسم ایران دانست.»
می‌توانید عکس‌های شاهرخ حاتمی را در ⁣http://www.shahrokhhatami.com مرور کنید.


--

⁣https://akskhaneh.com/story/shahrokh-hatami

@akskhaneh


⁣⁠⁣امروز روز سیاه رسانه های ایرانی در داخل و خارج هم بود، بسیاری در زمینه «فکت چکینگ» مردود شدند، میگوییم در زمان بحران و شایعه به روزنامه نگاران حرفه ای و رسانه های رسمی توجه کنید، حالا روزنامه‌نگاران و رسانه‌های رسمی شدن عامل انتشار تصاویر دروغ @IrnaEnglish زلزله_کرمانشاه
⁣اساتید و بزرگوران این عکس هم مال #زلزله_کرمانشاه نیست، این عکس چند سال پیش در زلزله‌ای در ایتالیا گرفته شده. برای گفتن واقعیات ما حق نداریم از تصاویر غیرواقعی یا غیرمرتبط استفاده کنیم. به این هم میگن شایعه
https://www.nu.nl/dvn/4311756/we-weten-zware-aardbeving-in-italie.html


از توییتر ارشاد علیجانی
⁣https://twitter.com/ErshadAlijani/status/930045186880823298



---
@akskhaneh


انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران طی ماه‌های اخیر با تغییراتی که در مدیریت آن به‌وجودآمده توانسته است ضمن فاصله‌گرفتن از مدیریت مغشوش پیشین این انجمن، گام‌هایی در راستای ایجاد فضایی در شأن یک انجمن صنفی بردارد.
برای پیوستن به کانال خبری انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران روی لینک زیر کلیک کنید:
https://telegram.me/ipjassociation


⁣نقدی بر نمایشگاه «این ما هستیم؛ نه آن‌ها»
علیه یک تاریخ جعلی
هادی آذری
بدون تردید برگزاری هر نمایشگاهی با مشکلات، مرارت‌ها و سختی‌های خاص خود همراه هست اما کار منتقد پرداختن به این‌ها نیست و او تنها با نتیجه کار روبروست. با این‌حال، شاید اگر این نمایشگاه داعیه یافتن پیوندها و گسست‌ها و ارائه موضعی انتقادی و تاریخ‌مند از سوی عکس‌ها به وضعیت موجود را نداشت، هیچ‌گاه در مقام نوشتن برنمی‌آمدم و آن را به خیل نمایشگاه‌هایی که ماهانه و سالانه بدون افزودن چیزی به عکاسی و هنر برگزار می‌شوند، می‌سپردم. اما دقیقا همان دعاوی و این وظیفه برای جلوگیری از تثبیت یک روند اشتباه، مرا به پاسخ گفتن مجاب می‌کند. بنابراین بدون تعارفات معمول به سراغ پرسش‌های اصلی می‌روم. چرا نمایشگاه؟ کدام مستند؟ کدام جریان و گسست؟ شانیت عکاسان؟ و کارکرد متن‌ها.

تعریفِ بی تعریفی

پیش از هر چیز و قبل از پرداختن به سوالاتی چون چگونگی تحقق رویکرد انتقادی-پژوهشی به عکاسی مستند، باید پرسید اساسا عکاسی مستند چیست؟ در واقع این پرسش بسیار بنیادین که از قضا شاید بدیهی نیز فرض می شود، در شرایط فعلی راهگشاترین سوال است؛ چرا که بدون پاسخ گفتن به این پرسش عملا هرگونه تلاش برای یافتن جریان یا گسست بی فایده و عقیم خواهد ماند. زانیار بلوری در نوشته‌ی خود تقریبا بر همین مشکل اساسی نمایشگاه انگشت گذاشته است اما با بیان این که کیوریتور با آغوش باز این اغتشاش را پذیرفته به نوعی صورت مساله را پاک می‌کند. این استدلال تقریبا شبیه این است که بگوییم «من می‌دانم دارم اشتباه می‌کنم ولی با آغوش باز اشتباه می‌کنم». در واقع مشکل بنیادین نمایشگاهِ «این ما هستیم؛ نه آن‌ها»، در درجه‌ی اول نه حضور فلان عکاس یا عدم حضور بهمان عکاس، بلکه دقیقا فقدان یک تعریف مشخص از عکاسی مستند است. گمان نمی‌کنم که حتی نمایشگاه «خانواده‌ی بشر» به عنوان یکی از عظیم‌ترین نمایشگاه‌های تاریخ عکاسی نیز با چنین تعریف گسترده و نامشخصی به سراغ عکاسی مستند رفته باشد. در واقع، مشخص نیست چگونه کار نیوشا توکلیان و ابراهیم نوروزی را باید به عنوان جریانی در عکاسی به حساب آورد و یا به عبارتی، جریان فتوژورنالیستی ایران را به این دو نفر تقلیل داد. به عبارت دیگر، اگر قرار باشد عکس‌های خبری و فتوژورنالیستی (آن هم در این سطح) را در زمره‌ی عکاسی مستند بیاوریم، چرا نباید عکس‌های ده ها عکاس خبری پیگیرتر از جمله عباس عطار، رضا دقتی، کاوه کاظمی، مجید سعیدی، حسن سربخشیان، بهروز مهری، لاله شرکت، فاطمه تعمیدی قص علی هذا در این نمایشگاه آورده نشود.(۱) آیا با سه، چهار عکاس، آن هم از نسل متاخر از جریان عکاسی فتوژورنالیستی، به‌نظر هرگونه تلاش برای شناسایی جریان، پیوندی یا گسست ناکام می‌ماند و تنها با یک جریان ساختگی مواجه می‌شویم. تقریبا همین قضیه درباره‌ی دیگر رویکردها نیز صادق است. تقریبا در دیگر دسته بندی‌ها نیز ما به جای پیوند، شاهد نوعی شباهت‌های صرف هستیم بدون این که بده‌بستان یا تفاوت معناداری میان مجموعه‌ها ایجاد شود.

از دیگر سو، وقتی تعریف ما از عکاسی مستند آن قدر وسیع و گل گشاد است که عکس‌های خبری و فتوژورنالیستی توکلیان، نوروزی، یغمائیان تا عکس‌های به اصطلاح «مستند هنری» مهدی مرادی و محسن شاهمردی و عکس‌های اندکی دست کاری شده محسن راستانی را در خود جای می‌دهد، دو سوال به ذهن خطور می‌کند. اساسا چه نیازی است به این دسته بندی‌ها و قائل شدن به عکاسی مستند(۲)؛ با چنین تعریف فراگیری به نظر می‌توان حتی عکس‌های صحنه‌آرایی‌شده را نیز در این مجموعه جای داد؛ چرا که هر چیز در نهایت امر سندی از چیزی است که زمانی پیش روی دوربین بوده است. حتی اگر به این نیز قائل نباشیم، چگونه می‌توان چنین حجم وسیعی از سبک‌ها و رویکردهای موجود در عکاسی مستند(در تعریف عام و کلاسیک‌اش) را در بیست عکاس خلاصه کرد. تقریبا می‌توان گفت که در اینجا معجزه‌ای رخ داده است. از دیگر سو، وقتی برخی مجموعه‌ها با این کیفیت نازل در این جمع حضور دارند تقریبا هر عکاسی را می‌توان بخشی از جریان عکاسی ایران و حائز اهمیت دانست.


ادامه‌ی مطلب:
⁣https://akskhaneh.com/story/hadi-azari-note-on-it-is-us-not-them-exhibition

-

@akskhaneh


Репост из: کتاب‌های حرفه هنرمند
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
جیمی لیوینگستون عکاس نیویورکی‌ای بود که از ۳۱ مارس ۱۹۷۹ تا ۲۵ اکتبر ۱۹۹۷ (روز مرگش) هر روز یک عکس پولاروید گرفت.
این ویدیو داستان اوست.

@herfehhonarmandbooks


⁣آیا مدِ لباس، مدرن است؟ - ⁣پائلو آنتونلی - میشل میلر فیشر


موزه هنرهای مدرن نیویورک اولین نمایشگاه مد لباس خود را پس از ۷ دهه با تمرکز بر نمادها، افزونه‌های تزیینی (Accessories) و جذابیت‌های پنهان برگزار می‌کند.




برنارد رودوفسکی سال ۱۹۴۴ در خبر رسمی افتتاح نمایشگاه مد لباس موزه هنرهای مدرن نوشته‌بود: «قرار نیست این نمایشگاه، مد لباس عرضه کند. قرار نیست لباسی در آن عرضه شود یا اصلاحات خاصی برای نوع پوشش پیشنهاد شود. هدف این نمایشگاه نگرشی کاملاً نو و تازه به موضوع لباس است.» این دیدگاه به نمایشگاه مد، شاید هدف غایی همه مجموعه‌دارانی بود که بعد از برگزاری نمایشگاه سال ۱۹۴۴ اقدام به برپایی نمایشگاه کردند؛ با این حال همه متفق‌القولند که رودوفسکی با نمایشگاه و مجموعه بی‌نظیری که سال ۱۹۴۴ عرضه کرد، جامعه دوران خودش را وادار کرد که در رابطه‌شان با لباسی که می‌پوشند، طراحانی که لباس را طراحی می‌کنند و نظام‌هایی که آنها را تولید کرده‌اند، تجدید نظر کنند.
حال بعد از گذشت بیش از ۷ دهه دومین تلاش موزه هنرهای مدرن برای نمایش طراحی مد با عنوان «قطعات: آیا مدِ لباس، مدرن است؟» سعی کرده‌است که قطعات، شامل افزونه‌های تزیینی، نمادها، جذابیت‌های پنهان و مواد اولیه تولید انبوهی را که در یک قرن گذشته بر جهان تأثیر به سزایی داشته‌اند به نمایش بگذارد.


⁣ادامه مطلب:
⁣https://akskhaneh.com/story/fashion-modern

---





@akskhaneh


⁣روایت‌های شبه‌رمانتیک از حسن جنگجو
کوهیار گودرزی



عکس از مشهورترین عکس‌های جنگ هشت‌ ساله‌ی ایران و عراق است. نوجوان ۱۳ ساله‌ای که در قاب تصویر جای گرفته حسن جنگجو نام داشت. وی کمی بعد از عملیات خیبر مفقودالاثر شد و پیکرش در روزهای اخیر به وطن بازگشت و در تبریز تشییع شد.

هم‌زمان روایتی از رسانه‌ها منتشر و توسط بسیاری تکرار شد که مادر شهید پس از ۳۴ سال انتظار و هم‌زمان با تشییع پسرش چشم از جهان فرو بسته. تمامی اجزای روایت در کنار هم نشسته تا تراژدی را برای مخاطب تکمیل کند: نوجوانی که برای دفاع از وطن گل و لای مرداب را به جان خریده، جانش را به پای خاک ایران نهاده و مادری که ۳۴ سال در انتظار جگرگوشه‌اش نشسته تا عاقبت با بازگشت پیکر فرزندش نفس آخر را بکشد. در این میان اما دو نکته هست که صورت کلی روایت را تغییر می‌دهد:

مادر نه هم‌زمان با تشییع پیکر فرزندش، بلکه چند ساعت بعد از تشییع درگذشته و اساساً خبر را نشنیده،‌ برادر شهید در مصاحبه گفته: هیجده روز منتظر بودیم تا حال مادر بهتر شود. در تمام این مدت مادر در آی سی یو بود و هوشیاری نداشت.

در واقع رسانه‌ بخش مفقوده‌ی عناصر درام داستان را با بی‌اخلاقی یا بی‌دقتی به روایت افزوده و مخاطب هم از عادی تا روزنامه‌نگار با کمال میل پذیرفته و بازنشرش داده‌اند.

نکته‌ی دوم و به مراتب مهم‌تر واقعیت حضور حسن جنگجو در جبهه‌ است. نوجوانی که در ۱۳ سالگی به خط مقدم راه یافته و کمی بعد هم شهید/قربانی واقعیت تلخ جنگ می‌شود. روایت رسمی می‌گوید: حسن جنگجو عضو لشکر عاشورا بود. در اعزام اول به غرب با ضمانت مصطفی چمران از آشپزخانه به خط مقدم راه یافت و به گروه جنگ‌های نامنظم پیوست.

حتی به فرض پذیرفتن رضایت نوجوانی در این اصل حضورش در خط مقدم و آن هم گروه جنگ‌های نامنظم غیرقابل پذیرش است. این که چطور آدمی با خلقیات و منش فکری چمران نه تنها چنین اجازه‌ای داده که حتی ضمانت هم کرده که کودکی را از آشپزخانه‌ به وسط میدان جنگ بکشد. اصلی‌ترین حلقه‌ی مفقوده‌ی ماجرا اما روایت عکاس عکس مشهور حسن جنگجوست. آلفرد یعقوب‌زاده در مصاحبه با بی‌بی‌سی در موردش گفته: «یه مقداری ترسیده بود، لحظه‌ای که به جبهه آمده بود آموزش نظامی نداشت، بمباران شروع شد و دیدم این پسر خیلی ترسیده، رفتم طرفش، و منو بغل کرد، تقریباً داشت گریه می‌کرد. گفتم جنگه دیگه و اومدی. گفت: بابام منو آورده.»

در این میان هیچ مصاحبه‌ای از پدر موجود نیست و هیچ روزنامه‌نگاری به دنبال ماجرای حضور حسن در جبهه‌ها نرفته است.

چهره‌ی مهیب جنگ با روایت‌های رمانتیک دوست‌داشتنی نمی‌شود. جنگ مرگ است و ویرانی و تلاشی پوست و گوشت و استخوان. در داستان اخیر بزرگ‌ترین تراژدی نه بازگشت حسن فهمیده‌ی آذربایجان به وطن و نه پرواز مادر ۳۴ سال پس از دوری فرزند که همین نفس حضور و مرگ تلخ نوجوانی ۱۳ ساله در میدان مین و گلوله و ترکش خمپاره‌هاست.

مصاحبه‌ی آلفرد یعقوب زاده با برنامه تماشا، دقیقه ۵:۵۲
https://youtu.be/5_YDnQjCxNk?t=5m52s

مصاحبه‌ی برادرش با خبرگزاری تسنیم
https://goo.gl/BbEjZU

تماشا: آلفرد یعقوب زاده، عکاس جنگ
آلفرد یعقوب زاده در بیست سالگی عازم جبهه های جنگ ایران و عراق شد. گلاره اسدی در گفتگو با او بعضی از خاطراتش را مرور می‌کند.


⁣منبع: فیس‌بوک کوهیار گودرزی


⁣ﻋﮑﺎﺳﯽ ﺧﺒﺮی ، رﺳﺎﻧﻪ ، ﺑﺤﺮان؛ ﺑﺎ ﻣﺮوري در آﺛﺎر رﺿﺎ دﻗﺘﯽ
⁣ﻫﺎدی ﻟﺰﯾﺮی

⁣سودای اﺻﻼح ﺟﻬﺎن را در ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﭘﺮوراﻧَﺪ، ﺑﻪ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی‌ﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﻋﺘﺮاض دارد، از ﻓﻘﺮ و ﺑﯿﻤﺎری ﻣﻨﺰﺟﺮ اﺳﺖ ، ﺟﻨﮓ را ﻣﻬﻠﮏ ﻣﯽ‌داﻧﺪ، از سیاست ﺑﯿﺰار و ﺳﯿﺎﺳﺘ‌‌‌ﻤﺪاران را شیاد ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪ، اﯾﺪه‌آﻟﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﮓ ﻧﺮم را برای رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آرﻣﺎن‌ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه، او دورﺑﯿﻦ را وسیله‌ای ﺑﺮاي پیشبرد اﻫﺪاﻓش، برای ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن ﺑﺮ موضوعاتی ﮐﻪ آزارش می‌دهند در دست ﮔﺮﻓﺘﻪ، وﻗﺘﯽ درﺑﺎره ﻋﮑﺲ‌ﻫﺎﯾﺶ ﺣﺮف ﻣﯽ‌زﻧﺪ دﻧﯿﺎﯾﯽ از ﺣﺮف‌ﻫﺎی ﺗﮑﺎن‌دﻫﻨﺪه و ﺗﺎﺛﺮﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ در آﺳﺘﯿﻦ دارد ﮐﻪ ﻋﮑﺲ‌ﻫﺎﯾﺶ از رواﯾﺖ‌ﺷﺎن ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪه‌اﻧﺪ، ﻣﺤﺎﮐﺎﺗﯽ از وﻗﺎﯾﻊ ﺗﻠﺦ ﮐﻪ ﻫﺮﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب آزارﺷﺎن ﻣﯽ‌دﻫﺪ اﻣﺎ راه رﺳﺘﮕﺎري را در پایداری ﺑﺮ ﻣﻮاﺿﻊ ﺧﻮد ﻣﯽ‌داﻧﺪ.
اﻏﻠﺐ عکاسان خبری ﺣﺎﯾﺰ اﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ‌ﻫﺎ ﻫﺴـﺘﻨﺪ، اﻣﺎ ﺗﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﺰان اﻫﺪاف ﻋﺎﻟﯿﻪ آﻧﻬﺎ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ و آﯾﺎ ﻋﮑﺎﺳﯽ ﺧﺒﺮي ﺑه‌ﻮﯾﮋه ﺟﻨﮓ، ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺑﺤﺮان‌ﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ را در ﺟﻬﺎن ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ آﺛﺎر ﻣﺨﺮب ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪاران ﺟﻨﮓ‌ﻃﻠﺐ را ﮐﺎﻫﺶ دﻫﺪ؟
دهه‌ی ۵۰ بستری بود ﺑﺮاي دﻣﻮﮐﺮاﺗﯿﺰه‌ﺷﺪن رﺳﺎﻧﻪ ﻋﮑﺎﺳﯽ.ﻋﺮﺻﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺑﻪ ﻣﺤﻠﯽ ﺑﺮای زورآزﻣﺎﯾﯽ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ و ﻣﺮدم ﺑﺪل شده ﺑﻮد و ﮐﻢ ﻧﺒﻮدﻧﺪ ﮐﺴﺎﻧﯽ‌ﮐﻪ ﺑﺎ اﻧﺪك ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻋﮑﺎﺳﯽ و ﺧﻮاﻧﺪن ﺟﺰوه اي در ﺑﺎب آﻣﻮزش ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﻋﮑﺎﺳﯽ، ﺑﺎ دورﺑﯿﻦ و ﭼﻨﺪ ﺣﻠﻘﻪ ﻓﯿﻠﻢ راﻫﯽ ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺷﺪﻧﺪ.
ﻓﻀـﺎي اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺧﺸﻢ و اﻧﺰﺟﺎر از ﺳﺮﮐﻮب ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﺗﻮﺳﻂ ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ و اﺗﻔﺎﻗﺎت ﻧﺎﻣﺘﻌﺎرف و ﻫﯿﺠﺎن‌زا، اﻧﮕﯿﺰه‌ﻫﺎی ﻻزم را ﺑﺮاي ﻋﮑﺎﺳﺎن آﻣﺎﺗﻮر ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﺮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﯿﻮه‌ای ﺧﻮدﺟﻮش و ﺑﺪون اﻧﺪﯾﺸﯿﺪن در ﺑﺎب رﺳﺎﻧﻪ و ﻋﺮﺿﻪ و ﻧﻤﺎﯾﺶ ﻋﮑﺲ‌ﻫﺎ، رﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮد را در ﻣﺴﺘﻨﺪﺳﺎزی ﻇﻠﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺮدم ﮐﺸﻮرﺷﺎن ﻣﯽ‌رود و ﺗﻼش‌های آرﻣﺎن‌ﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﺮای ﺑﺮاﻧﺪازی ﺣﺎﮐﻤﯿﺖ ﻣﺴﺘﺒﺪ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻨﺪ.
اﯾﻦ ﻋﮑﺲ‌ﻫﺎ به‌واسطه ارزش ﺧﺒﺮی دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ‌ﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ اﯾﺮان، ﻧﺎﮔﺎه ﺳﺮ از ﻧﺸﺮﯾﺎت ﻣﻄﺮح ﺟﻬﺎن درﻣﯽ‌آورﻧﺪ و ﺳﺮدﺑﯿﺮان ﻣﺠﻼت ﻗﺮاردادﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻋﮑﺎﺳـﺎن اﻣﻀﺎ ﮐﺮده و ﻣﺎﻣﻮرﯾﺖ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮ آن ﻫﺎ ﻣﺤﻮل ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺑﺪﯾﻨﺴﺎن ﻋﮑﺎﺳﯽ ﺧﺒﺮي در اﯾﺮان ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺘﺮ در اﻧﺤﺼﺎر درﺑﺎر، اﺧﺒﺎر ﺷﺎه ﯾﺎ ﺳـﻠﺒﺮﯾﺘﯽ‌ها را در نشریات داخلی ﭘﻮﺷﺶ ﻣﯽ‌داد در ﺑﺤﺒﻮﺣﻪ ﺗﺤﻮﻻت ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻋﮑﺎﺳﺎن دوره‌ﻧﺪﯾﺪه آﻣﺎﺗﻮر ﺑﺎ روﯾﮑﺮد اﻧﺘﻘﺎدی وارد ﻋﺮﺻﻪ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮد.
رﺿـﺎ دﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ار ﻣﺘﻮﻟﺪﯾﻦ روﯾﮑﺮد ﺟﺪﯾﺪ عکاسی ﺧﺒﺮی اﯾﺮان ﺑﻮد. ﺟﻮان ﭘﺮ ﺷﻮر و ﻣﺎﺟﺮا‌ﺟﻮ ﮐﻪ ﺑﻮاﺳﻄﻪ ﮔﺮاﯾﺶ‌ﻫﺎی ﻣﺎرﮐﺴﯿﺴﺘﯽ‌اش ﺑﯿﻦ ﺳﺎل‌های 1353 ﺗﺎ 1356 ﺗﻮﺳـﻂ ﺣﮑﻮﻣﺖ وﻗﺖ در زﻧﺪان ﺑﻮد، او ﺑﯿﻦ ﺑﺨﺸﻮدﮔﺎن زﻧﺪاﻧﯿﺎن ﺳﯿﺎﺳﯽ در آﺧﺮﯾﻦ ﻣﺎه‌ﻫﺎی ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺑﻪ اﻧﻘﻼب از زﻧﺪان آزاد شد و ﺑﺎ اﻧﮕﯿﺰه‌ای زﯾﺎد ﺑﻪ ﭘﻮﺷﺶ وﻗﺎﯾﻊ اﻧﻘﻼب اﯾﺮان ﭘﺮداﺧﺖ. آﺷﻨﺎﯾﯽ او ﺑﺎ عکاسی ﭼﻮن دان ﻣﮏ ﮐﺎﻟﯿﻦ و ﻣﺎرك رﯾﺒﻮ ﭘﺎی ﻋﮑﺲ‌ﻫﺎﯾﺶ را به ﻧﺸﺮﯾﺎﺗﯽ ﭼﻮن ﻧﯿﻮﯾﻮرك‌ﺗﺎﯾﻤﺰ و ﻧﯿﻮزوﯾﮏ ﮔﺸﻮد. رﺿـﺎ در ﺳـﺎل ﻫﺎ‌ی آﻏﺎزﯾﻦ اﻧﻘﻼب ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ اﻧﺘﺸـﺎر عکس‌هایی از ﺳﺮﮐﻮب ﮐﺮدﺳﺘﺎن در ﻧﺸﺮﯾﻪ ﻧﯿﻮزوﯾﮏ، ﺑﺎ دوﻟﺖ اﯾﺮان زاوﯾﻪ ﮔﺮﻓﺖ و ﭘﺲ از ﺗﻬﯿﻪ ﮔﺰارش‌ﻫﺎﯾﯽ از ﺟﻨﮓ اﯾﺮان و ﻋﺮاق ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﻣﺼﺪوﻣﯿﺖ از ﻧﺎﺣﯿﻪ دﺳﺖ برای درﻣﺎن ﻋﺎزم ﭘﺎرس ﺷﺪ و دﯾﮕﺮ ﺑﻪ اﯾﺮان ﺑﺎزﻧﮕﺸﺖ.
ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻋﮑﺲ ﻫﺎي او از اﯾﺮان ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﺷﻐﺎل ﺳﻔﺎرت آﻣﺮﯾﮑﺎ توسط تعدادی از فعالان دانشجویی موسوم به دانشجویان پیرو خط امام در ﺳﺎل 1358 به‌عنوان ﺗﻨﻬﺎ ﻋﮑﺎس ﺣﺎﺿﺮ در آن روﯾﺪاد ﺑﻮد. ﻋﮑﺎﺳـﯽ ﺧﺒﺮي ﺟﻬﺎن در اواﺧﺮ دﻫﻪ 1970 ﺑﺎ رشد رسانه‌هایی ﭼﻮن ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن، ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﯽ ﻓﯿﻠﻢ خبری ﺑﺮ ﻋﮑﺲ و ابهامات اﯾﺠﺎد ﺷﺪه به‌واسطه دست‌کاری‌های ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ در ﺳﻨﺪﯾﺖ ﻋﮑﺲ دﭼﺎر ﺗﺰﻟﺰل ﺷﺪه ﺑﻮد. ﺳﺮدﺑﯿﺮان آژاﻧﺲ ﻫﺎي خبری ﺑﻪ دﻧﺒﺎل راﻫﮑﺎری ﺑﻮدﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ازدﺳﺖ‌رﻓﺘﻪ را ﺑﺎزﺳﺎزي ﮐﻨﻨﺪ. آﻧﻬﺎ، راه ﻧﺠﺎت را در ﮔﺬار از ﺳﻨّﺖ ﺗﮏ‌ﻋﮑﺲ ﻣﺪرﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﻪ رواﯾﺘﮕﺮي ﭘﺴﺖ‌ﻣﺪرﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺤﻮرﯾﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻋﮑﺲ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﯾﻮﺟﯿﻦ اﺳﻤﯿﺖ و آﯾﻠﯿﻦ اﺳﻤﯿﺖ ﺑﺎ اﺗﺸﺎر ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﯿﻨﺎﻣﺎﺗﺎ در ﺳﺎل 1975 ﻣﻘﺪﻣﺎت ﻻزم را ﺑﺮاي اﯾﻦ ﻋﺒﻮر ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﺮدﻧﺪ.
ﻋﮑﺎس ﻣﺠﻠﻪ ﻧﯿﻮزوﯾﮏ در اﯾﺮان، در زمانی اﺧﺒﺎر اﺷﻐﺎل ﺳﻔﺎرت را ﭘﻮﺷﺶ ﻣﯽ‌داد ﮐﻪ ﭼﻬﺎر ﺳﺎل از اﯾﻦ دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ در ﻋﮑﺎﺳﯽ ﺧﺒﺮي ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮد. در ﻣﯿﺎن ﻋﮑﺲ‌های آن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ عکسی وجود دارد از ﯾﮏ ماکت حاوی تصویر ﮐﺎرﺗﺮ، رﯾﯿﺲ‌ﺟﻤﻬﻮر وﻗﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ اﻧﻮرﺳـﺎدات رﯾﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮر ﻣﺼﺮ و محمدرضا پهلوی از بازوانش آوﯾﺰان شده‌اند. (ﻋﮑﺲ 1). در ﻋﮑﺴﯽ دﯾﮕﺮ ﭘﻮﺳﺘﺮی در دﺳﺖ تظاهرات‌کنندگان اﺳﺖ حاوی ﺗﺼﻮﯾﺮ ﮐﺎرﺗﻮﻧﯽ و ﺟﻤﻠﻪ «اﯾﻦ ﮐﺎرﺗﺮ را ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺸـﺖ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻋﺪد ﻣﮕﺲ ﮐﺶ »(ﻋﮑﺲ2) و در ﻋﮑﺴـﯽ دﯾﮕﺮ ﭘﻮﺳﺘﺮی ﺑﺮ درب ﺳﻔﺎرت ﻧﺼﺐ ﺷﺪه ﺣﺎوي دو ﺗﺼﻮﯾﺮ از ﮐﺎرﺗﺮ و ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮي ﺑﺎ دﺳﺘﺎن ﺑﺴﺘﻪ و ﻋﺒﺎرت «ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎﺷﮑﻮه» در زﯾﺮ آن درج ﺷﺪه اﺳﺖ.(ﻋﮑﺲ ۳)


⁣ادامه‌ی مطلب:
⁣http://akskhaneh.com/story/reza-deghati-hadi-laziri


-

@akskhaneh


به بهانه پايان يک نمايشگاه
چرا شورشي آواز سر مي‌دهد
هادي آذري: نيوشا توکليان عکاس خودآموخته و پرتلاشي است که از ١٦سالگي دوربين به دست داشته است. سر نترسي هم دارد؛ هنگام حمله آمريکا به عراق، آنجا بوده و به‌تازگي نيز براي عکاسي از زنان و دختراني که با ترس نقص عضو زندگي مي‌کنند، به نقطه‌اي دوردست در آفريقا سفر کرده است. همين عکس‌ها و عکس‌هايي ديگر، زمينه برپايي نمايشگاهي از او شده است. نمايشگاه را ولي محلوجي با چند ماه سروکله‌زدن با آثار توکليان ترتيب داده است؛ اما نتيجه به‌جاي آنکه نگاهي خاص به آثار توکليان ارائه کند، آش درهم جوشي است که هرچه بجوشد، بيشتر وا مي‌رود. در نگاه نخست، نحوه چيدمان و بهره‌گيري از شيوه‌هاي مختلف عکس، بدون اينکه توجيه مشخصي داشته باشد، ما را به ياد عکس- چيدمان‌هاي ولفگانگ تيلمانز مي‌اندازد که او هم ازقضا آثارش را در اندازه‌هاي متفاوت و حتي به شکل ويتريني به نمايش مي‌گذارد؛ اما مشخص نيست چگونه عکس‌هاي خبري يک جوان بيست‌و‌چندساله مي‌توانند در مقام اثر هنري قرار بگيرند و باز مشخص نيست چرا اين تصاوير روزنامه‌اي، به‌جاي عکس در قالب همان روزنامه‌هاي قديمي بر ديوار جا خوش کرده‌اند. در اينجا دو فرضيه وجود دارد؛ فرضيه اول: محلوجي خواسته سير کاري توکليان را به تصوير بکشد که البته جاي خالي بسياري از آثار او، به‌سرعت اين فرضيه را در نطفه رد مي‌کند؛ اما فرضيه دوم: محلوجي مي‌خواسته با اين کار و بر ديوار قراردادن تصاويري که در روزنامه‌هايي معتبر چاپ شده‌اند، مخاطب را مرعوب کند: شما با يک عکاس جدي روبه‌رو هستيد؛ عکس‌هاي روزنامه‌ها، گواه اين مدعا هستند.
از بحث نمايش‌گرداني که بگذريم، بايد سراغ خود عکس‌ها و توکليان برويم. توکليان شايد قلب مهربان و سر نترسي داشته باشد؛ اما اين دو، شرط لازم و کافي براي خلق اثر هنري نيست. بگذاريد با مجموعه او از «خانه امن» دختران آفريقايي شروع کنيم. پرسش اصلي اين است: اساسا اين عکس‌ها چرا گرفته شده و چرا به ما نشان داده مي‌شوند؟ به نظر نمي‌رسد ما از خود عکس‌ها به درد و رنج اين زنان پي ببريم. نخست اينکه درد و رنج آن آدم‌ها در پسِ عکس‌هاي خوش آب‌و‌رنگ توکليان پنهان مي‌شود؛ آيا اين چيزي جز همان مفهوم زيبايي‌پرستي‌زدگي در نزد سونتاگ است؟ البته اگر عکس‌ها سياه و سفيد هم بودند و دختران و زنان هم در عکس‌ها خون گريه مي‌کردند، باز هم فرقي نمي‌کرد؛ وقتي تجربه زيسته‌اي در کار نباشد. وقتي به‌مثابه توريست و به قصد شکار، با سوژه و عکاسي مواجه شويم، نتيجه چيزي بهتر از اين نخواهد شد. اصلا مشخص نيست يک مأموريت سفارشي ٢٠روزه چرا بايد به عنوان اثر هنري قلمداد شود. به نظر، شبکه‌هاي اجتماعي در پاسخ به همين نياز ايجاد شده‌اند؛ اينکه ما بتوانيم عکس‌هاي‌ خود را از سفرهاي چندروزه، با ديگران به اشتراک بگذاريم؛ هرچند ديوارهاي گالري‌هاي ما نيز مدت‌هاست تفاوت چنداني با صفحات اينستاگرام ندارند. به نمايشگاه برگرديم. «خانه امن» در بهترين حالت، نه يک مطالعه تصويري بلکه يک گزارش تصويري است. بنا بر گفته خود عکاس، او حتي شب‌ها را نيز با اين دختران نمي‌گذرانده است. به همين خاطر است که تصاوير او چيزي جز کليشه در معناي واقعي آن نيستند.

ادامه مطلب:
http://bit.ly/2tA0Ri1


⁣عُقده های سرکوب‌شده؛ لورِتا لوکس / صمد قربان‌زاده




⁣آثار او شامل کودکانی است که انگار هیچ علاقه‌ای به ما ندارند و قصد هم ندارند تا ما را شیفته و مجذوب خود کنند. آنها در حالتی منزوی و غرق در رویا به سر می‌برند و در عین حال موجوداتی معصوم‌اند که مارا با تمامی فوق‌العادگی خود به وجد می‌آورند اما در عین حال موجب ترس هم می شوند.



لینک مطلب:
⁣http://akskhaneh.com/story/loretta-lux-paulin-samad-ghorbanzadeh



---


⁣کارگاه‌های کوتاه‌مدت عکاسی
⁣زمان برگزاری این کارگاه‌ها از ۹۶/۴/۱۰ تا ۹۶/۶/۲ است. فهرست کارگاه‌های کوتاه‌مدت عکاسی که توسط گالری «Ag» برگزار می‌شود در لینک زیر موجود است:
⁣http://akskhaneh.com/story/ag-10


---


⁣کارگاه «عکس مستند معاصر» امید صالحی
⁣در این کارگاه تاکید بر روی بخشی از عکاسی است که در آن موضوع مستند است. این نوع عکاسی مستند در مورد زندگی انسان است و بیشتر به بهبود شرایط انسانی توجه دارد. زمانی جای این نوع عکاسی در مجلات بوده ولی امروزه در کتاب و یا گالری هم ارائه می‌شود.


اطلاعات بیشتر:
⁣http://akskhaneh.com/story/omid-salehi-workshop-2

---





@akskhaneh


⁠⁣زیرنویس، زبان گویا و بیان‌کننده بخش خاموش عکس‌ها؛ یا چرا باید برای عکس‌ها زیرنویس نوشت؟ - مرتضی نیکوبذل


«... ⁣در تصویر شماره یک و شماره دو که توسط آژانس عکس گتی ایمیجز منتشر شده، فردی را می‌بینیم که اسلحه به‌دست در یکی از پنجره‌های ساختمان مجلس شورای اسلامی دیده می‌شود. در زیر‌نویس عکس که در سایت گتی ایمیجز منتشر شده، این‌گونه نوشته شده است: «یک پلیس ایرانی اسلحه‌ای را نگه داشته در حالی‌که در یکی از پنجره های مجلس شورای اسلامی در شهر تهران ایستاده است.» و در زیرنویس تصویر شماره دو می خوانیم: «یک پلیس ایرانی اسلحه‌ای را نگه داشته در حالی‌که نفر دیگر از پنجره‌ای در مجلس شورای اسلامی در شهر تهران با دست اشاره می کند.»
همین دو عکس در سایت خبرگزاری فارس منتشر شده‌اند و تنها چیزی که زیر تصاویر نوشته شده این جمله تکراری برای هر دو فریم است: «حمله مسلحانه به مجلس»

نبود زیرنویس درست در خبرگزاری‌های فارس‌، تسنیم، ایسنا و ایلنا (تا جایی که من دنبال کرده‌ام) باعث شده که یک کانال تلگرامی به راحتی آن‌چیزی را عنوان کند و به‌ عنوان زیرنویس به‌کار ببرد که علاقه داشته و نه حقیقت موجود در تصاویر را.»

متن کامل یادداشت:
⁣http://akskhaneh.com/story/morteza-nikoubazl-note-2



@akskhaneh


انتشار هشتمین شماره‌ی نشریه «کالوتیپ»

پرونده این شماره «نمایش آثار عکاسان ایرانی در خارج از کشور» است.

برای دانلود و اطلاع از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید:
http://akskhaneh.com/story/8th-calotype-published


انتشار کتاب «چرا همه‌چیز تاکنون ناپدید نشده؟»
کتاب «چرا همه‌چیز تاکنون ناپدید نشده؟» به قلم ژن بودریار، در قطع رقعی، ۹۶ صفحه و با قیمت ۱۰ هزار تومان، با ترجمه‌ی احسان کیانی خواه در مجموعه‌ی «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده به چاپ رسیده است.
ژان بودریار (1929-2007) نظریه‌پرداز فرانسوی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های روشنفکری در عصر حاضر بود که در آثارش، فلسفه و نظریة اجتماعی و نوعی متافیزیک فرهنگی منحصربه‌فرد در هم می‌آمیزند تا درباره‌ی رویدادهای اساسی دوران تاملی صورت گیرد.

بودریار در این کتاب، که یکی از آخرین نوشته‌های او پیش از مرگش در مارس ۲۰۰۷ است، نگاه تیزبینانه‌ای به مسئله‌ی ناپدیدی دارد: ناپدیدشدن «دنیای واقعی» و سوژه‌ی انسانی که در تلاش و تقلای مدرنیته برای دستیابی به دانش عینی و ابژه‌بنیاد و تسلط تکنولوژیکی رقم خورده؛ او در این اثر با نگاهی کلان‌تر، «ناپدیدی» را با وجوه بازنمایانه و مفهوم‌پردازانة زبان هم در پیوند می‌بیند. بودریار نتیجه‌ی شکاف بین سوژه و «دنیای طبیعی» را بیگانگیِ مطلقی می‌داند که در آن هر دو طرف این معادله نیست می‌شوند. او روند پیش رو را جدا از هرگونه مسیر تکاملی بشر می‌بیند و ادعا می‌کند این ناپدیدی بیشتر از آنکه طبیعی باشد روان‌شناختی یا متافیزیکی است. اما جالب‌تر اینکه گفته‌های بودریار درباره‌ی فاصله‌ی بین انسان و ساحت طبیعی در شواهدی از دنیای هنر و به‌خصوص حوزه‌ی عکاسی تجلی پیدا می‌کنند و به عبارتی یادآورمان می‌شوند که: «در پس هر تصویر، چیزی ناپدید شده...».

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/baudrillard-herfeh-nevisandeh

—-


انتشار کتاب «مفاهیم عکاسی» نوشته‌ی دیوید بیت، با ترجمه‌ی محمدرضارئیسی و مارال زیاری و با سرپرستی فرشید آذرنگ در مجموعۀ «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده

کتاب مفاهیم عکاسی، راهنمای ایده‌آلی است برای توضیح جایگاه عکاسی در جامعه‌ی ما و نیز طیف بسیار گسترده ای از ژانرها. این کتاب بر پایه‌ی کاربرد عکاسی، با طرح تاریخ عکاسی و تشریح نظریۀ آن خواننده را به حیطۀ مستند، پرتره، منظره، طبیعت بی‌جان، هنر و عکاسی جهانی می برد و برخی از تصاویر قدیمی تر و معاصر را به بحث می گذارد. از این رو مطالعۀ این کتاب برای همۀ علاقه‌مندان جدی عکاسی راهگشاست.

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/photography-concept-herfeh-nevisandeh

—-

انتشار کتاب «بیماری به‌مثابه استعاره» به قلم سوزان سونتاگ و ترجمۀ احسان کیانی‌خواه

در بخشی از کتاب آمده است:

«ابتلا به بیماری را تفسیر نکنید. بیماری چیزی نیست جز همان بیماری. این همه اسطوره و فانتزی را به آن نبندید ... تا هنگامی که بیماریِ «جسمی» را یک بیماریِ «روحی» قلمداد کنند، از واقعیت آن بیماری به نوعی کاسته می شود ــ اما، در عوض، گیراتر می شود... هیچ کیفری سنگین تر از این نیست که معنایی را به یک بیماری نسبت دهند و آن معنا هم همواره معنایی اخلاقی باشد.»

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/susan-sontag-herfeh-nevisandeh

—-

انتشار کتاب «سوزان سونتاگ: متن کامل گفت‌و‌گوی مجلۀ رولینگ استون» - ترجمه‌ی فرشیده میربغدادآبادی
سوزان سونتاگ، یکی از پرآوازه‌ترین و بحث‌برانگیزترین روشنفکران نیمه‌ی پایانی قرن بیستم، همچنان موثر و الهام‌بخش است. درسال 1978، جاناتان کات، مقاله‌نویس و سرویراستار مجله‌ی رولینگ استون، ابتدا در پاریس و سپس در نیویورک با او مصاحبه کرد. اما تنها یک‌سوم از مکالمه‌ی دوازده ساعته‌ی آن‌ها به‌چاپ رسید. اینک پس از گذشت بیش از سه دهه، انتشارات دانشگاه ییل متن کامل گفت‌وگوی درخشان سونتاگ را همراه با مقدمه و خاطرات کات به‌چاپ رسانده است.

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/susansontag-rolling-stone-herfeh-nevisandeh

—-

انتشار کتاب «در ستایش سایه‌ها» به قلم جونیچیرو تانیزاکی، و با ترجمه‌ی محمد دارابی در مجموعه‌ی «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده

این کتاب جستار مسحورکننده ای درباره‌ی زیباشناسی به قلم یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ژاپن است. در این کتاب، چشمان جونیچیرو تانیزاکی از معماری گرفته تا غذا پرسه می‌زند و آمیزه ای از درک فضاهای معماری، توصیف نور، جلای شمع و حضور زنان در تاریکی خانه ارائه می دهد. نتیجه، وصف کلاسیکی است از جدال میان سایه در اندرونی های سنتی ژاپنی و نور خیره کننده‌ی دوران مدرن.

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/inpraiseofshadow-herfeh-nevisandeh

——

انتشار کتاب «آوار خواب»
کتاب «آوار خواب» به قلم ژان لوک نانسی، در قطع رقعی، ۸۰ صفحه و با قیمت ۱۰ هزار تومان، با ترجمه‌ی احسان کیانی‌خواه در مجموعه‌ی «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده به چاپ رسیده است.
«آوارِ خواب» از کتاب‌های خاص و غریب ژان-لوک نانسی است: غریب هم به‌معنای عجیب یا شگفت و هم به‌معنای بیگانه و ناآشنا. نثر شاعرانه‌ی او با پیشینه‌های فکری که همواره از آرای کانت، روانکاوی فروید و به‌خصوص لاکانی، واسازی دریدا و البته هستی‌شناسی هایدگر الهام می‌گیرد به سراغ موضوعی رفته که شاید کم‌تر در فلسفه از آن بحثی به‌میان آمده باشد: خواب.

اطلاعات بیشتر:
http://akskhaneh.com/story/the-fall-of-sleep-herfeh-nevisandeh

—-


انتشار کتاب «بر سر نقد هنری چه آمد؟»
این کتاب به قلم جیمز الکینز ، در قطع رقعی، ۱۲۰ صفحه و با قیمت ۱۲ هزار تومان، با ترجمه‌ی مهسا فرهادی کیا در مجموعۀ «هنر، ادبیات، فلسفه» نشر حرفه نویسنده به چاپ رسیده است.
الکینز در این کتاب جایگاهی جدی‌تر، مهم‌تر و قابل استناد‌تر برای منتقد طلب می‌کند: جایگاهی که در آن منتقد هم به نقد و داوری‌هایی بلندنظرانه از یک نمایشگاه نظر داشته‌باشد: مانند داوری درباره‌ی جریان‌های مهم تاریخ هنر و بالطبع بالاتررفتن جایگاه خود نقد، طوری که بتواند به‌عنوان بخشی از تاریخ هنر مورد ارجاع و مطالعه قرار بگیرد و در متون آکادمیک‌ نیز به آن ارجاع داده شود. این جایگاه بلندمرتبه و پراهمیت به دست نمی‌آید مگر با کسب دانش و مطالعه و تعمق و بلندپروازی که منتقد در آن جایگاه و اهمیت حرفۀ خود را به‌عنوان یک عمل روشنفکرانه جدی بگیرد.

اطلاعات بیشتر:

http://akskhaneh.com/story/what-happened-herfeh-nevisandeh

—-



⁣نقدی بر نمایشگاه «من، سفر»
⁣پریسا رفیعی



⁣نمایش عکس‌های پرنیان فردوسی با عنوان «من، ،سفر» در گالری Ag با ارائه این توضیحات درباره‌ی معنا و مفهوم‌ مرز آغاز می‌شود: «مرزها همان‌طور که‌ سرزمین‌ها را از جنبه‌ی جغرافیایی- سیاسی تفکیک می‌کنند به‌مثابه‌ی خطوط جداسازی ایدئولوژی‌ها و نظام‌ها نیز عمل می‌نمایند. این خطوط در عین حال راهنمای شناسایی هویت اشخاص ساکن در محدوده آن‌ها از جنبه‌های انسانی علوم ‌مختلفه و نیز نظام‌های حاکم می‌باشند.»
خطوط جداسازی ایدئولوژی‌ها و نظام‌ها در ادامه به عنوان «راه‌های شناسایی و تفکیک هویت اقتصادی و اجتماعی افراد و جوامع» و عامل تغییر نقش انسان‌ها از «یک شهروند به یک گردشگر»، «از یک فرد بومی به یک‌ خارجی» ، «از یک اکثریت به یک اقلیت» و غیره معرفی‌ می گردد. عناوین و موقعیت‌های متغیری که وقتی عکاس «انگشت خود را بر اسکنر» می گذارد، نمی داند «چه چیزهایی را بر مامورین آشکار می‌سازد» و در نهایت این مساله لحظاتی سرشار از «ترس و سردرگمی» را برای او می‌آفریند.
در جملات پایانی استیتمنت، این‌گونه اعلام می‌کند که «من،سفر ما را به اندیشیدن درباره چگونگی شکل گیری مرز‌های جغرافیایی سیاسی و زیستی فرا می‌خواند و بر آن است تا ذات تصنعی مرز‌ها و‌ چگونگی گنجانده شدنشان در چشم انداز زندگیمان را فاش کند».
در وهله‌ی اول بدیهی می‌نماید که جملات در تلاشند مسئله‌ای به غایت سیاسی اجتماعی را در ارتباط با مسئله هویت انسان‌ها بسنجند و بر اهمیت نقش مرزها در زندگی انسان‌ها که برگرفته از سیاست‌های حاکمان است تاکید کنند. عکس‌ها اما زبانی فارغ از بداهت توضیحات ابتدایی نمایشگاه دارند و واژگان دیگری را برای تعریف معنای مرز اتخاذ کرده‌اند. یک مجموعه عکس‌های دوتایی از محیط‌های کاملا طبیعی که در کنار هم چسبانده شده اند و اثر انگشتی واحد آن دو را به یکدیگر پیوند می‌دهد. با دیدن مجموعه این پرسش مطرح می‌شود که این نقش‌ها کجا و چگونه تعابیر سیاسی اجتماعی مشروح در استیتمنت را می‌نمایند؟ پیوند بین دو طبیعتِ متفاوت، آمیخته با اثر انگشت عکاس‌ چگونه نمایاننده ذات تصنعی مرزهاست و از کجا ترس و سردرگمی عکاس را در عبور از یک مرز به دیگری شرح می‌دهد؟
عکاس ، فاصله گرفته از محیط اجتماعی که نزاع‌ها و ارتباطات میان انسان‌ها در بستر آن رخ می‌دهد با اثر انگشت خود که می‌بایست رد پای بیولوژیکی باشد که به گونه‌ای متناقض حامل اطلاعاتی به غایت سیاسی و فرهنگی است دو چشم‌انداز طبیعی را به‌هم پیوند می‌دهد، پیوندی که معلوم نیست چگونه رویکرد انتقادی بیانیه نمایشگاه درباره معنای مرز را در دل خود می‌پرورد و «تفکیک هویت اقتصادی و اجتماعی افراد و جوامع» که بدان اشاره می‌کند را چگونه در چرخشی ناگهانی به تصاویر آسمان و دریا و اقلیم‌ های طبیعی گوناگون بازمی‌نماید.


ادامه‌ی مطلب:
⁣http://akskhaneh.com/story/parisa-rafie-note-on-parnian-ferdossi-exhibition-ag-galerie



@akskhaneh

Показано 20 последних публикаций.

754

подписчиков
Статистика канала