پاسخ به آرش نراقی
همجنسگرایی
قسمت دوم
من به او اشکال گرفته بودم که صرف رد کردن ادله مخالفان، برای اثبات مدعا کافی نیست؛ بلکه باید دلیل هم برای مدعا آورد. وی چنین پاسخ میدهد که اگر دلیلی که برای غیراخلاقی بودن کاری ارائه میشود مخدوش باشد، همین کافی است که آن کار را اخلاقی بدانیم!
از این رو، خود را موظف نمیبیند که غیر از رد ادله مخالفان، دلیلی بیاورد، بلکه از همان مناقشات قبل نتیجه میگیرد:
حکم به ممنوعیت رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است» و چون میدانیم خدا عادل است، باید گزارههای دینی را توجیه کنیم،
و البته اذعان میکند که اگر کسی مناقشات فوق را نپذیرد، ضرورتی برای تحمیل چنین برداشتی بر قرآن ندارد.
اما واقعا برای اثبات جواز اخلاقی یک کار، صرف رد کردن دلایل مخالفان کافی است؟
مغالطه واضحی که در این سخن است، خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات (عرصه واقعیتِ مطلب و عرصه دلیلِ مطلب) است.
(برای اینکه مغالطه بودن این مساله واضح شود اشاره میکنم که برخی از مطالب بقدری دلیل یافتنش در عرصه اخلاق پیچیده بوده، که عدهای سخن از شهودات اخلاقی به میان آورده اند. شهود اخلاقی همیشه جایی مطرح میشود که شخص احساس میکند با یک دلیل مستقل عقلی نمیتواند حکم اخلاقی مورد نظرش را توجیه کند. مثلا ممکن است کسی نتواند برای غیراخلاقی بودن دزدی دلیل کافی بیاورد، و به شهود اخلاقی خود ارجاع میدهد، آیا می توانیم بگوییم چون دلیل نیاورده پس مخالفتش با دزدی حتما خلاف عدالت است؟!)
اما دلیلی که نشان میدهد برای توجیه جواز اخلاقیِ یک کار، صرف مناقشه در دلایل مخالفان کافی نیست، توجه به #نقص_عقل ما در تشخیص است؛ که این غیر از #ناتوانی_عقل است.
وی به گونهای بیان کرده که گویی اگر کسی عقل را در شناختِ برخی از امور ناتوان دانست، پس حتما اشعریمسلک است و همه اخلاقیات را تابع دستور خدا میداند
در حالی که بنده در بحث خود نشان داده بودم که اساساً دینداری عاقلانه ناشی از آن است که ما با عقلمان، وجود خدا، مهربانی او، علم مطلق او، و ... را اثبات میکنیم (قبول عرضه عقلپذیر ، که تحقیق مستقل عقل در آن را جدی میگیریم) و در عین حال به عدم احاطه عقل خود به همه مسائل مربوط به خوشبختی و رستگاری انسان باور داریم (عرصه عقلگریز ، که دست کم فعلا در دسترس عقلمان نیست) و از این رو، به پیام خدا برای زندگی اعتنای جدی میکنیم.
پس
اگر آقای نراقی همه ادله عقلی مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه را رد کند، نمیتواند اقدام خود در دست برداشتن از ظهور متن دین را موجه بداند؛ زیرا کاملا محتمل است که حکم خداوند فلسفه واقعی دیگری داشته که فعلا از دسترسی و توجه عقل او خارج مانده است.
و بحث آسیبهای رفتارهای همجنسگرایانه، و مطالب آقای اسپریجگ، که در پایان بحثم نقل قول کرده بودم، صرفا برای نشان دادن این بود که ادله مخالفان همجنسگرایی در غرب، اگر قویتر از موافقان نباشد، ضعیفتر نیست.
بنده در مقاله نسبتاخلاق وفقه
http://www.souzanchi.ir/jurisprudence-and-ethics/
توضیح داده ام که بسیار سادهانگارانه است که احکام شرعی را به نحو صفر و یکی، و فقط با این یا آن قاعده اخلاقی تحلیل کنیم.
خداوند وقتی میخواهد حرمت شرابخواری را مطرح کند نمیفرماید فقط بد است؛ بلکه میفرماید «منافعی دارد و بدیای؛ و البته بدیاش شدیدتر از منافعش است» (بقره/219). یعنی چنان نیست که اگر عدهای درباره شرابخواری بحث کنند حتما دلایل مخالفان «از همه جهات» بر دلایل موافقان غلبه کند. خیر؛ موافقان هم میتوانند واقعا منافعی برای شرابخواری بیابند. اما برآیندِ تمامی منافع و مضار آن در علم خدا، خروجیاش حرمت شرابخواری میشود.
در این بحث نیز حکم به جواز یا حرمت رواج رفتار همجنسگرایانه، تنها زمانی معقول است که به تمامی ریشهها، آثار و ثمرات آن، علم داشته باشیم؛ و برآیند آنها را نیز درست محاسبه کرده باشیم که در مجموع، خیر و فایده رواج آن؛ یا شر و ضررش بیشتر است.
این برآیندگیری در برخی امور مانند راستگویی و دروغگویی بقدری واضح است که عقل، بدون هدایت شرع هم آن را میفهمد (عرصه حسن و قبح عقلی و اصطلاحاً: تکلیف ارشادی) ولی در برخی از عرصهها، چنان ظرافت و پیچیدگی دارد که اصطلاحاً عقلگریز است و شریعت آنها را به ما معرفی میکند (عرصه واجب و حرام شرعی و تکالیف مولوی).
بار دیگر یادآوری میکنم آنچه شریعت اسلام حرام دانسته، حرمت لواط و رفتارهمجنسگرایانه است؛ و این ربطی ندارد که کسی که در درون خویش، گرایشی به همجنس احساس میکند، حتماً آدم بدی باشد؛ یا شایسته تحقیر و توهین باشد.اسلام یک رفتار را ممنوع کرده، نه یک گرایش درونی را؛ به علاوه که صرفِ دوست داشتن و وجود علاقه عاطفی به دیگران، مادام که در حال وهوای جنسی نباشد، در اسلام بسیار پسندیده است و نمونه بارزش تاکیدات فراوان بردوست داشتن اهل بیت ع است.
@souzanchi
🆔 @andishehayee
همجنسگرایی
قسمت دوم
من به او اشکال گرفته بودم که صرف رد کردن ادله مخالفان، برای اثبات مدعا کافی نیست؛ بلکه باید دلیل هم برای مدعا آورد. وی چنین پاسخ میدهد که اگر دلیلی که برای غیراخلاقی بودن کاری ارائه میشود مخدوش باشد، همین کافی است که آن کار را اخلاقی بدانیم!
از این رو، خود را موظف نمیبیند که غیر از رد ادله مخالفان، دلیلی بیاورد، بلکه از همان مناقشات قبل نتیجه میگیرد:
حکم به ممنوعیت رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است» و چون میدانیم خدا عادل است، باید گزارههای دینی را توجیه کنیم،
و البته اذعان میکند که اگر کسی مناقشات فوق را نپذیرد، ضرورتی برای تحمیل چنین برداشتی بر قرآن ندارد.
اما واقعا برای اثبات جواز اخلاقی یک کار، صرف رد کردن دلایل مخالفان کافی است؟
مغالطه واضحی که در این سخن است، خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات (عرصه واقعیتِ مطلب و عرصه دلیلِ مطلب) است.
(برای اینکه مغالطه بودن این مساله واضح شود اشاره میکنم که برخی از مطالب بقدری دلیل یافتنش در عرصه اخلاق پیچیده بوده، که عدهای سخن از شهودات اخلاقی به میان آورده اند. شهود اخلاقی همیشه جایی مطرح میشود که شخص احساس میکند با یک دلیل مستقل عقلی نمیتواند حکم اخلاقی مورد نظرش را توجیه کند. مثلا ممکن است کسی نتواند برای غیراخلاقی بودن دزدی دلیل کافی بیاورد، و به شهود اخلاقی خود ارجاع میدهد، آیا می توانیم بگوییم چون دلیل نیاورده پس مخالفتش با دزدی حتما خلاف عدالت است؟!)
اما دلیلی که نشان میدهد برای توجیه جواز اخلاقیِ یک کار، صرف مناقشه در دلایل مخالفان کافی نیست، توجه به #نقص_عقل ما در تشخیص است؛ که این غیر از #ناتوانی_عقل است.
وی به گونهای بیان کرده که گویی اگر کسی عقل را در شناختِ برخی از امور ناتوان دانست، پس حتما اشعریمسلک است و همه اخلاقیات را تابع دستور خدا میداند
در حالی که بنده در بحث خود نشان داده بودم که اساساً دینداری عاقلانه ناشی از آن است که ما با عقلمان، وجود خدا، مهربانی او، علم مطلق او، و ... را اثبات میکنیم (قبول عرضه عقلپذیر ، که تحقیق مستقل عقل در آن را جدی میگیریم) و در عین حال به عدم احاطه عقل خود به همه مسائل مربوط به خوشبختی و رستگاری انسان باور داریم (عرصه عقلگریز ، که دست کم فعلا در دسترس عقلمان نیست) و از این رو، به پیام خدا برای زندگی اعتنای جدی میکنیم.
پس
اگر آقای نراقی همه ادله عقلی مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه را رد کند، نمیتواند اقدام خود در دست برداشتن از ظهور متن دین را موجه بداند؛ زیرا کاملا محتمل است که حکم خداوند فلسفه واقعی دیگری داشته که فعلا از دسترسی و توجه عقل او خارج مانده است.
و بحث آسیبهای رفتارهای همجنسگرایانه، و مطالب آقای اسپریجگ، که در پایان بحثم نقل قول کرده بودم، صرفا برای نشان دادن این بود که ادله مخالفان همجنسگرایی در غرب، اگر قویتر از موافقان نباشد، ضعیفتر نیست.
بنده در مقاله نسبتاخلاق وفقه
http://www.souzanchi.ir/jurisprudence-and-ethics/
توضیح داده ام که بسیار سادهانگارانه است که احکام شرعی را به نحو صفر و یکی، و فقط با این یا آن قاعده اخلاقی تحلیل کنیم.
خداوند وقتی میخواهد حرمت شرابخواری را مطرح کند نمیفرماید فقط بد است؛ بلکه میفرماید «منافعی دارد و بدیای؛ و البته بدیاش شدیدتر از منافعش است» (بقره/219). یعنی چنان نیست که اگر عدهای درباره شرابخواری بحث کنند حتما دلایل مخالفان «از همه جهات» بر دلایل موافقان غلبه کند. خیر؛ موافقان هم میتوانند واقعا منافعی برای شرابخواری بیابند. اما برآیندِ تمامی منافع و مضار آن در علم خدا، خروجیاش حرمت شرابخواری میشود.
در این بحث نیز حکم به جواز یا حرمت رواج رفتار همجنسگرایانه، تنها زمانی معقول است که به تمامی ریشهها، آثار و ثمرات آن، علم داشته باشیم؛ و برآیند آنها را نیز درست محاسبه کرده باشیم که در مجموع، خیر و فایده رواج آن؛ یا شر و ضررش بیشتر است.
این برآیندگیری در برخی امور مانند راستگویی و دروغگویی بقدری واضح است که عقل، بدون هدایت شرع هم آن را میفهمد (عرصه حسن و قبح عقلی و اصطلاحاً: تکلیف ارشادی) ولی در برخی از عرصهها، چنان ظرافت و پیچیدگی دارد که اصطلاحاً عقلگریز است و شریعت آنها را به ما معرفی میکند (عرصه واجب و حرام شرعی و تکالیف مولوی).
بار دیگر یادآوری میکنم آنچه شریعت اسلام حرام دانسته، حرمت لواط و رفتارهمجنسگرایانه است؛ و این ربطی ندارد که کسی که در درون خویش، گرایشی به همجنس احساس میکند، حتماً آدم بدی باشد؛ یا شایسته تحقیر و توهین باشد.اسلام یک رفتار را ممنوع کرده، نه یک گرایش درونی را؛ به علاوه که صرفِ دوست داشتن و وجود علاقه عاطفی به دیگران، مادام که در حال وهوای جنسی نباشد، در اسلام بسیار پسندیده است و نمونه بارزش تاکیدات فراوان بردوست داشتن اهل بیت ع است.
@souzanchi
🆔 @andishehayee