وقتی با دوست پسرم بیرونم هویت اجتماعیم نادیده گرفته میشه، راننده اسنپا با اون حرف میزنن، توی خیابون از اون آدرس میپرسن, دیروز حتی وقتی کارت خودم رو به گلفروش دادم رمزش رو از اون پرسید. جامعه ما رو نه یک زوج که مردی با مایملکش میبینه.
اغلب برای صحبت کردن با من از پدرم اجازه گرفته میشه یا با اینکه برادرم از من کوچکتره ازش درخواست میشه مراقبم باشه.
وقتی تنها هستم آدما به خودشون اجازه میدن منو مورد آزار قرار بدن اما وقتی با یک مرد قدم میزنم نه، چون جامعه نه حق و خواست من بلکه «قلمرو» یک مرد رو به رسمیت میشناسه.
وقتی درمورد بدنم تصمیمی میگیرم، مواخذه میشم که آیا مردان زندگیم اون تصمیم روتایید میکنن یا نه، برای تصمیمات شغلی و تحصیلیم باید استاد و کارفرما رو قانع کنم که نقش های سنتی که مردان زندگیم ممکنه به (غلط) ازم انتظار داشته باشن برای اونها مشکلی ایجاد نمیکنه.
تصمیمات من، علایق و ترجیحاتم اولین قربانی هر فعالیت اجتماعی هستن و حتی اگر بخوام براشون پافشاری کنم بخش بزرگی از انرژیم صرف این میشه که جامعه رو قانع کنم حق خواهی من نباید «غیر قانونی» باشه، نباید ایجاد «ترس» کنه.
من کار میکنم، بیمه و مالیات میدم و حق رای دارم اما شهروند نیستم.
اغلب برای صحبت کردن با من از پدرم اجازه گرفته میشه یا با اینکه برادرم از من کوچکتره ازش درخواست میشه مراقبم باشه.
وقتی تنها هستم آدما به خودشون اجازه میدن منو مورد آزار قرار بدن اما وقتی با یک مرد قدم میزنم نه، چون جامعه نه حق و خواست من بلکه «قلمرو» یک مرد رو به رسمیت میشناسه.
وقتی درمورد بدنم تصمیمی میگیرم، مواخذه میشم که آیا مردان زندگیم اون تصمیم روتایید میکنن یا نه، برای تصمیمات شغلی و تحصیلیم باید استاد و کارفرما رو قانع کنم که نقش های سنتی که مردان زندگیم ممکنه به (غلط) ازم انتظار داشته باشن برای اونها مشکلی ایجاد نمیکنه.
تصمیمات من، علایق و ترجیحاتم اولین قربانی هر فعالیت اجتماعی هستن و حتی اگر بخوام براشون پافشاری کنم بخش بزرگی از انرژیم صرف این میشه که جامعه رو قانع کنم حق خواهی من نباید «غیر قانونی» باشه، نباید ایجاد «ترس» کنه.
من کار میکنم، بیمه و مالیات میدم و حق رای دارم اما شهروند نیستم.