Репост из: @attachbot
#اسماعیل_خویی
شاعر معاصر درگذشت
اشعار خویی در کشورهای مختلف و به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند.
او همچنان با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، به این زبان نیز اشعاری سروده است و نخستین شاعر ایرانی است که جایزه روکرت درکوبرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است.
«بیتاب»،
«از صدای سخن عشق»،
«درنابهنگام»،
«جهان دیگری میآفرینم»
و «قهقاه ناشنیدنی مرگ»
از جمله آثار اوست.
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
#اسماعیل_خویی
از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران است.
شعرهای وی تاکنون به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شده است. وی به انگلیسی مسلّط بوده و به آن نیز شعر سرودهاست. نخستین مجموعهٔ شعرهای انگلیسی او «Voice of Exile» نام دارد. او اولین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را درسال ۲۰۱۰ دریافت کرده است.
وی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل عارم تهران شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه گرفت. پس از بازگشت به ایران مقیم تهران شد و در دانشگاه تربیت معلم به تدریس پرداخت.
او که در کنار دیگر آزاد اندیشان هم فکر خویش در مرکز جنبش روشنفکری ایران بود، پس از اعدام دوستش، سعید سلطان پور در سال ۱۳۶۰، مخفیانه زندگی میکرد و پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و از سال ۱۳۶۳ در لندن زندگی میکند.
اسماعیل خویی همچنین از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید و از پایه گذاران انجمن قلم در تبعید است.
او در کنار احمد شاملو به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان شعر فارسی با زیگفرید اونزلد که به دعوت انستیتو گوته به ایران آمده بود، ملاقات کرد.
آثار اسماعیل خویی در شهرها و کشورهای مختلفی به چاپ رسیدهاند: از مشهد و تهران، تا سوئد، آمریکا، کانادا، انگلستان، کرواسی و آلمان.
خویی به شکل غریبی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه در زبان خشمگین یک انقلابی به ستوه آمده از بیعدالتی جاری میشود، با اندیشههای فلسفی شرایط انسانی در بیان انتقادی یک روشنفکر؛ و یا با تغزل میآمیزد. او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را به کار میگیرد که از سادهترین چیزهای روزمره گرفته تا غیرمنتظرهترین استعارهها (ایماژها) را در خود جای داده است.
خویی در دوران پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد. او گنجینهٔ تصاویر جاودان شاعران کلاسیک را به کار میگرفت اما آن را همانند دیگر نمایندگان مکتب سمبولیستهای اجتماعی که او نیز به آن تعلق داشت و خدمت بزرگی به آن کرد با محتوی نو و کاملاً متفاوتی پر میکرد. به این ترتیب او یکی از جانشینان جدی آن نسل از شاعران متعهد است که مانند نیمایوشیج قلمشان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی و پیش از هر چیز علیه خفه کردن ادبیات و در راستای رسیدن به آزادی اندیشه و بیان بوده است.
شاید بخواهیم خویی را یک شاعر سیاسی بنامیم،اما این کار موجب تقلیل گستره و ژرفای آثارش خواهد شد چراکه سرچشمهٔ تعهد اجتماعی او شفقت است. چیزی که در رباعی «همبستگی» مانند دیگر اشعارش بیان شده - و نه فقط در فرم بلکه در محتوا نیز در سنت کلاسیک شعر فارسی قرار میگیرد؛ چون سعدی هم ابیاتی با همین مضمون دارد. خویی میگوید:
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همهٔ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
@asheghanehaye_fatima
شاعر معاصر درگذشت
اشعار خویی در کشورهای مختلف و به زبانهای انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شدهاند.
او همچنان با تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، به این زبان نیز اشعاری سروده است و نخستین شاعر ایرانی است که جایزه روکرت درکوبرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کرده است.
«بیتاب»،
«از صدای سخن عشق»،
«درنابهنگام»،
«جهان دیگری میآفرینم»
و «قهقاه ناشنیدنی مرگ»
از جمله آثار اوست.
یادش گرامی باد.
#معرفی_شاعر
#اسماعیل_خویی
از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران است.
شعرهای وی تاکنون به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی و اوکراینی ترجمه شده است. وی به انگلیسی مسلّط بوده و به آن نیز شعر سرودهاست. نخستین مجموعهٔ شعرهای انگلیسی او «Voice of Exile» نام دارد. او اولین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را درسال ۲۰۱۰ دریافت کرده است.
وی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل عارم تهران شد. پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه گرفت. پس از بازگشت به ایران مقیم تهران شد و در دانشگاه تربیت معلم به تدریس پرداخت.
او که در کنار دیگر آزاد اندیشان هم فکر خویش در مرکز جنبش روشنفکری ایران بود، پس از اعدام دوستش، سعید سلطان پور در سال ۱۳۶۰، مخفیانه زندگی میکرد و پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد و از سال ۱۳۶۳ در لندن زندگی میکند.
اسماعیل خویی همچنین از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید و از پایه گذاران انجمن قلم در تبعید است.
او در کنار احمد شاملو به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان شعر فارسی با زیگفرید اونزلد که به دعوت انستیتو گوته به ایران آمده بود، ملاقات کرد.
آثار اسماعیل خویی در شهرها و کشورهای مختلفی به چاپ رسیدهاند: از مشهد و تهران، تا سوئد، آمریکا، کانادا، انگلستان، کرواسی و آلمان.
خویی به شکل غریبی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه در زبان خشمگین یک انقلابی به ستوه آمده از بیعدالتی جاری میشود، با اندیشههای فلسفی شرایط انسانی در بیان انتقادی یک روشنفکر؛ و یا با تغزل میآمیزد. او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را به کار میگیرد که از سادهترین چیزهای روزمره گرفته تا غیرمنتظرهترین استعارهها (ایماژها) را در خود جای داده است.
خویی در دوران پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد. او گنجینهٔ تصاویر جاودان شاعران کلاسیک را به کار میگرفت اما آن را همانند دیگر نمایندگان مکتب سمبولیستهای اجتماعی که او نیز به آن تعلق داشت و خدمت بزرگی به آن کرد با محتوی نو و کاملاً متفاوتی پر میکرد. به این ترتیب او یکی از جانشینان جدی آن نسل از شاعران متعهد است که مانند نیمایوشیج قلمشان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی و پیش از هر چیز علیه خفه کردن ادبیات و در راستای رسیدن به آزادی اندیشه و بیان بوده است.
شاید بخواهیم خویی را یک شاعر سیاسی بنامیم،اما این کار موجب تقلیل گستره و ژرفای آثارش خواهد شد چراکه سرچشمهٔ تعهد اجتماعی او شفقت است. چیزی که در رباعی «همبستگی» مانند دیگر اشعارش بیان شده - و نه فقط در فرم بلکه در محتوا نیز در سنت کلاسیک شعر فارسی قرار میگیرد؛ چون سعدی هم ابیاتی با همین مضمون دارد. خویی میگوید:
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همهٔ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
@asheghanehaye_fatima