🌲🌳🌲🌳🌲
مستی عشق و مولانا
اگر آدمی عاشق کسی شد بدی های او را نمی بیند امّا وقتی شما غیرعاشقانه با کسی روبرو می شوید سوداگرانه و حساب گرانه او را وارسی میکنید
از آن طرف اگر عاشق باشید یک چیزهایی می بینید که غیرعاشق آن ها را نمی بیند و اگر عاشق نباشید هم چیزهایی می بینید که عاشق نمی بینه
مولوی در عالم معرفت شناسی طرفدار نگاه عاشقانه است، یعنی فارغ دل نبودن و تعلق داشتن و معتقد است این نگاه می تواند درهای معرفت را به روی ما بهتر بگشاید و این نکته را می گوید که ما چشمِ مجنونیِ لیلا بین باید داشته باشیم تا این که زیبایی لیلا را ببینیم در غیر صورت نمی بینیم.
این که مولوی در جایی میگه؛
باده از ما مست شد نی ما از او
قالب از ما هست شد نی ما از او
خیلی حرف مهمی است، میگه در واقع ماییم که اجازه میدیم شراب ما رو مست کنه ما اگر ساختار فیزیولوژیک دیگری داشتیم شراب در ما اثر نمی کرد و ما مست نمی شدیم، در واقع ما به شراب مستی می بخشیم، از ما مسایل آغاز می شه گویی این جهان بیرون یک ماده بی صورت است و ما به او صورت می بخشیم نه زیباست نه زشت من و ما او را زشت یا زیبا می بینیم و آن گاه اگر منو شما دیگر شویم جهان هم چیز دیگری می شود
مولانا میگوید علی العموم ما آدمیان و تعلقات و پیش فرض های ما و تمایلات ماست که جهان راصورت می بخشه و ما واهب الصوریم، اگر ما نبودیم به جای ما جانوران دیگری زندگی می کردند اما ساختمان دیگری داستند این جهان می توانست جور دیگری خود را نشان دهد
کانت انقلاب کوپرنیکی که در فلسفه کرد دقیقا همین بود کانت آمد گفت ؛" فیلسوفان تا حال می گفتند ما می خواهیم جهان صورت خود را در ما نشان بدهد من به شما می گویم که ما به جهان صورت می بخشیم
این سخن فوق العاده بلند و فاخر در مقام معرفت شناسی است
در جای دیگری مولانا باز همین حرف را زیباتر می زند ؛
لطف شیر و انگبین عکس دل است
هر خوشی را آن خوش از دل حاصل است
شیر که لطیف است انگبین یعنی عسل که دوست داشتنی است این ها عکس دل است یعنی از انعکاس دل ماست ما جوری هستیم که شیر و عسل برامون لطیفه در حقیقت ما به او صفت خوشی می بخشیم
پس بُوَد جوهر و عالم عرض
سایه ی دل کی بود دل را غرض
از اینجا یک نتیجه فوق العاده مهم می گیرد و می گوید اینها تابع ماست به دلیل وجود ما اینها چنین خاصیتی پیدا کردند بعد می گوید عده ای عمرشون را گذاشتند دنبال شیر و انگبین یعنی تعلقات دنیوی بروند ما دنیا را دنیا کردیم تو دنبال تابع و خادم و سایه خودت می گردی اصل تویی
🌲🌳🌲🌳🌳
در معرفت شناسی مولانا آدمی و امیال و دلبستگی ها و تجاربش تاثیر در معرفت او می گذارد و امر گریز ناپذیری هم هست و گاهی نیکو و گاه بد است ؛
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صدحجاب از دل به سوی دیده شد
این حجاب مانع درک شفاف شما می شود اما اگر روح شما یک ساختار ویژه ای پیدا کند آنگاه در اثر برخی تجارب حس تازه به شما افزوده می شود آن ها می توانند منظره ای از حقایق را به ما نشان بدهند که ما با پنج حس پیشین نمی توانستیم درک کنیم مولوی عشق را از این نوع تجارب نو می بیند
ما به نکته ای برخورد می کنیم و آن اینکه ؛
اراده مقدم معرفت است " شما باید بخواهید که چیزی را ببینید اگر اراده نکنید نمیتوانید ببینید اراده نقش مهمی دارد.
عبدالکریم سروش
@baghesabzeshgh
مستی عشق و مولانا
اگر آدمی عاشق کسی شد بدی های او را نمی بیند امّا وقتی شما غیرعاشقانه با کسی روبرو می شوید سوداگرانه و حساب گرانه او را وارسی میکنید
از آن طرف اگر عاشق باشید یک چیزهایی می بینید که غیرعاشق آن ها را نمی بیند و اگر عاشق نباشید هم چیزهایی می بینید که عاشق نمی بینه
مولوی در عالم معرفت شناسی طرفدار نگاه عاشقانه است، یعنی فارغ دل نبودن و تعلق داشتن و معتقد است این نگاه می تواند درهای معرفت را به روی ما بهتر بگشاید و این نکته را می گوید که ما چشمِ مجنونیِ لیلا بین باید داشته باشیم تا این که زیبایی لیلا را ببینیم در غیر صورت نمی بینیم.
این که مولوی در جایی میگه؛
باده از ما مست شد نی ما از او
قالب از ما هست شد نی ما از او
خیلی حرف مهمی است، میگه در واقع ماییم که اجازه میدیم شراب ما رو مست کنه ما اگر ساختار فیزیولوژیک دیگری داشتیم شراب در ما اثر نمی کرد و ما مست نمی شدیم، در واقع ما به شراب مستی می بخشیم، از ما مسایل آغاز می شه گویی این جهان بیرون یک ماده بی صورت است و ما به او صورت می بخشیم نه زیباست نه زشت من و ما او را زشت یا زیبا می بینیم و آن گاه اگر منو شما دیگر شویم جهان هم چیز دیگری می شود
مولانا میگوید علی العموم ما آدمیان و تعلقات و پیش فرض های ما و تمایلات ماست که جهان راصورت می بخشه و ما واهب الصوریم، اگر ما نبودیم به جای ما جانوران دیگری زندگی می کردند اما ساختمان دیگری داستند این جهان می توانست جور دیگری خود را نشان دهد
کانت انقلاب کوپرنیکی که در فلسفه کرد دقیقا همین بود کانت آمد گفت ؛" فیلسوفان تا حال می گفتند ما می خواهیم جهان صورت خود را در ما نشان بدهد من به شما می گویم که ما به جهان صورت می بخشیم
این سخن فوق العاده بلند و فاخر در مقام معرفت شناسی است
در جای دیگری مولانا باز همین حرف را زیباتر می زند ؛
لطف شیر و انگبین عکس دل است
هر خوشی را آن خوش از دل حاصل است
شیر که لطیف است انگبین یعنی عسل که دوست داشتنی است این ها عکس دل است یعنی از انعکاس دل ماست ما جوری هستیم که شیر و عسل برامون لطیفه در حقیقت ما به او صفت خوشی می بخشیم
پس بُوَد جوهر و عالم عرض
سایه ی دل کی بود دل را غرض
از اینجا یک نتیجه فوق العاده مهم می گیرد و می گوید اینها تابع ماست به دلیل وجود ما اینها چنین خاصیتی پیدا کردند بعد می گوید عده ای عمرشون را گذاشتند دنبال شیر و انگبین یعنی تعلقات دنیوی بروند ما دنیا را دنیا کردیم تو دنبال تابع و خادم و سایه خودت می گردی اصل تویی
🌲🌳🌲🌳🌳
در معرفت شناسی مولانا آدمی و امیال و دلبستگی ها و تجاربش تاثیر در معرفت او می گذارد و امر گریز ناپذیری هم هست و گاهی نیکو و گاه بد است ؛
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صدحجاب از دل به سوی دیده شد
این حجاب مانع درک شفاف شما می شود اما اگر روح شما یک ساختار ویژه ای پیدا کند آنگاه در اثر برخی تجارب حس تازه به شما افزوده می شود آن ها می توانند منظره ای از حقایق را به ما نشان بدهند که ما با پنج حس پیشین نمی توانستیم درک کنیم مولوی عشق را از این نوع تجارب نو می بیند
ما به نکته ای برخورد می کنیم و آن اینکه ؛
اراده مقدم معرفت است " شما باید بخواهید که چیزی را ببینید اگر اراده نکنید نمیتوانید ببینید اراده نقش مهمی دارد.
عبدالکریم سروش
@baghesabzeshgh