Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
ماجرا ازین قراره که من امروز کتاب بار دیگر شهری که دوست میداشتم(کتاب مورد علاقه ی امیرعلی و خودم ) رو خریدم برای بهاره،و قصد داشتم چندتا از فوتوشاپای سه نفره و دونفرشونم چاپ کنم بزارم بین صفحات کتاب ،که وقت نشد نتونستم
خلاصه رفتم پارکینگ به سختی رفتم جلو با مجید عکس بگیرم
بعد که عکسو گرفتم یکم وقفه افتاد حالا تعریف میکنم
بعد این شد :))))))))
این از مومنت قبلیه هم فکت تره،نگاهاشو باید میدیدید تا میفهمیدید چی میگم😭🤝🏻
خلاصه رفتم پارکینگ به سختی رفتم جلو با مجید عکس بگیرم
بعد که عکسو گرفتم یکم وقفه افتاد حالا تعریف میکنم
بعد این شد :))))))))
این از مومنت قبلیه هم فکت تره،نگاهاشو باید میدیدید تا میفهمیدید چی میگم😭🤝🏻