چند وقت قبل؛ صبح یک جلسه که خیلی مهم بود خواب مونده بودم. نفهمیدم چطور پشت ماشین نشستم و چطور به اتوبان رسیدم انقدر که عجله داشتم. همینطور که داشتم با خودم حرص میخوردم و گوشیمو چک میکردم که گوشی تلفنم چرا صبح زنگ نخورده یکهو موتور ماشین صداش تغییر کرد و مجبور شدم با هزار مکافات بزنم بغل. هرکار کردم دیگه روشن نمیشد. زنگ زدم به امداد خودرو و بعد به ماشین تکیه کردم.
وقتی ماشینت خراب میشه و به ماشین های جورواجور که از کنارت رد میشن نگاه میکنی احساس میکنی از همه ی دنیا عقب افتادی. زنگ زدم و با عذر خواهی جلسه رو موکول کردم به یک زمان دیگه اما همون موقع چیز دیگه ای ذهنم رو درگیر کرد؛ زمانی که پشت فرمون بودم و حرص میخوردم چرا اصلا فکر نمیکردم ممکنه اتفاق دیگه ای پیش بیاد؟
از بعد عید و سر قضایای دلار آزادانه و تا می شد حرص خوردم. یک روز پنج شد٬ یک روز هفت... یک روز هشت اصلا باور نمی کردم. یک شب توی ماه رمضون بعد افطار بی حال شدم٬ یکی از اقوام قندم رو گرفت و بعد با تعجب نگاهم کرد. برام نسخه نوشت و سپرد که زودتر برم و آزمایش قند خون بدم. تپش قلب و اسپاسم عضلانی هم به درد هام اضافه شد و من یک روز که از دکتر بر می گشتم تو دستام کلی قرص و دارو دیدم. دوباره اون صحنه که کنار اتوبان به ماشین ها نگاه می کردم جلوی چشمام اومد. من چطور وقتی حرص میخوردم به سلامتیم فکر نمیکردم؟
پی نوشت:
همونطور که میگن صد سال ورزش به یک ساعت مصدومیت نمی ارزه؛ این همه حرص و جوش برای ترس از آینده و قیمت دلار هم به هیچ دیابت عصبی و تپش قلب و بیماری های دیگه نمی ارزه.
وسط ترس هات٬ استرس هات و فشارهایی که با دنبال کردن اخبار به اعصابت میاری به این هم فکر بکن که سلامتی گرون ترین اتفاق هست و راحت بدست نمیاد اگر از دست بره. یک وقت به خودت نیای که دیر باشه برای اینکه بفهمی تو با حرص خوردن هات چیزی رو تغییر ندادی و تنها شدی یک آدم مریض که با جدید ترین قیمت دلار کلی قرص و دارو دستشه.
#امیرعلی_ق
وقتی ماشینت خراب میشه و به ماشین های جورواجور که از کنارت رد میشن نگاه میکنی احساس میکنی از همه ی دنیا عقب افتادی. زنگ زدم و با عذر خواهی جلسه رو موکول کردم به یک زمان دیگه اما همون موقع چیز دیگه ای ذهنم رو درگیر کرد؛ زمانی که پشت فرمون بودم و حرص میخوردم چرا اصلا فکر نمیکردم ممکنه اتفاق دیگه ای پیش بیاد؟
از بعد عید و سر قضایای دلار آزادانه و تا می شد حرص خوردم. یک روز پنج شد٬ یک روز هفت... یک روز هشت اصلا باور نمی کردم. یک شب توی ماه رمضون بعد افطار بی حال شدم٬ یکی از اقوام قندم رو گرفت و بعد با تعجب نگاهم کرد. برام نسخه نوشت و سپرد که زودتر برم و آزمایش قند خون بدم. تپش قلب و اسپاسم عضلانی هم به درد هام اضافه شد و من یک روز که از دکتر بر می گشتم تو دستام کلی قرص و دارو دیدم. دوباره اون صحنه که کنار اتوبان به ماشین ها نگاه می کردم جلوی چشمام اومد. من چطور وقتی حرص میخوردم به سلامتیم فکر نمیکردم؟
پی نوشت:
همونطور که میگن صد سال ورزش به یک ساعت مصدومیت نمی ارزه؛ این همه حرص و جوش برای ترس از آینده و قیمت دلار هم به هیچ دیابت عصبی و تپش قلب و بیماری های دیگه نمی ارزه.
وسط ترس هات٬ استرس هات و فشارهایی که با دنبال کردن اخبار به اعصابت میاری به این هم فکر بکن که سلامتی گرون ترین اتفاق هست و راحت بدست نمیاد اگر از دست بره. یک وقت به خودت نیای که دیر باشه برای اینکه بفهمی تو با حرص خوردن هات چیزی رو تغییر ندادی و تنها شدی یک آدم مریض که با جدید ترین قیمت دلار کلی قرص و دارو دستشه.
#امیرعلی_ق