فکر کنم فراموش کردهام چگونه شاد باشم
- ۱۳ اکتبر ، هنگامهیِغوغایِ پایــیز ࿙࿚
⠀ ⠀⊹⠀⠀๋⠀⠀ׅ⠀⠀ֺ⠀⠀ׅ⠀⠀𐙚 ᮫ ۫
دوباره سکوت و تاریکی همهجا را فرا گرفت من پیهسوز اطاقم را روشن نکردم، خوشم آمد که در تاریکی بنشینم تاریکی، این ماده غلیظ سیال که در همهجا و در همه چیز تراوش میکند. من به آن خو گرفته بودم در تاریکی بود که افکار گم شدهام، ترسهای فراموش شده، افکار مهیب باور نکردنی که نمیدانستم در کدام گوشه مغزم پنهان شده بود، همه از سر نو جان میگرفت، راه میافتاد و به من دهن کجی میکرد کنج اطاق، پشت پرده، کنار در، پر از این افکار و هیکلهای بیشکل و تهدید کننده بود.