blūeberry.


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


      𓇼   🫐    ˙˙˙   🥣  ! !
﹙ به کافه رستورانِ بلوبری خوش اومدید،
اینجا با منوی متنوع به تمام‌ ذائقه‌ها پاسخ داده می‌شه؛ لحظات خوشی رو براتون آرزومندیم. ﹚

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


📨 、 این متن رو فورکنید، آیدی‌تون رو هم برام بذارید تا با توجه به وایب دیلی + اکانتتون بگم :
اگر یک فرد غریبه تصمیم به هم صحبتی با شما بگیره، اولین جمله‌ای که بهتون می‌گه چیه.




݁ ٬٬  📪  :  قلمِ آغشته به غمم را برای تو به حرکت در می‌آورم ماه من. برای قلبِ خسته از تپش و پر زخم من فرقی ندارد که خورشید از شرق طلوع می‌کند یا از غرب. فرقی ندارد فلق سپیدیِ روز را تلقی می‌کند یا تاریکیِ شب را.
من همانند دختر کوچکی که در کوچه پس کوچه‌های شهر گم شده در نهایت سرم را بلند می‌کنم تا تورا در آسمان تیره‌ی روحم تماشا کنم. با دیدن شفق و سرخیِ آسمان هنگام غروب قلبم بیشتر تمنای تماشایت را می‌کند. برای من فرقی نمی‌کند زیر شیروانی نمناک نشسته باشم یا روی چمن‌های سبز پارکِ کنار خانه‌ی مادر بزرگ به خواب رفته باشم، تنها چیزی که روح و جانم طلب می‌کنند سخن گفتن با ماهی‌ست که تاریکی شب را برایم روشن و شفافیت خورشید را به هنگام روز، تیره می‌سازد.

دفترچه خاطرات شاهدخت کوچکِ ماه،
             ‌سی‌ام بهمن ماه هزارو چهارصد و دو.




‌ ‌ ‌ ˓  🥣 𝟶𝟸 ‌ː 𝟶𝟸 ‌࣭ ⭑ ‌ ın𝖽ıgо ꭑɔɔᥢ 、


Репост из: ,𝖯𝖺𝗋𝖺𝗇𝗈𝗂𝖽
فور کنید تا از دیلی‌تون تبلیغ کنم. (جنبهٔ فان داره پس لطفاً اگر جنبه‌ش رو ندارید فور نکنید)












‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌୨ 🫐 ୧ ׂ bꪱᥙᧉ ᥕhᥲꪱᧉ  ː 𝟣𝟢𝟫𝟤 ˒⠀




◞🇪🇺◜ ‌ اُتاقکِ نـ ــم گرفته‌‌ی شهر  ݁ ˓  ‌








݁ ٬٬ 📬 ‌ : ‌ من مهارتِ نقاشی و طرح زدن را ندارم که چهره‌ی گرد و بوسیدنی‌ات را نقاشی کنم، من با نواختن ساز پیانو، ویولن و گیتار آشنایی ندارم که با دستانم برایت بنوازم و تسلای روحت شوم. من صدای مناسبی برای خواندن ندارم که از چشمان نافذ و لب‌های سرخت بخوانم.
من هیچ چیز ندارم هیچ چیز؛ تنها مشتی احساس و عاطفه در دل دارم که اگر بخواهی تمام و کمالش را در اختیارت می‌گذارم زیبای من. آغوش، بوسه و نوازش‌هایم نیز هستند. نمی‌دانم می‌پذیری یا نه اما می‌توانم با بوسه‌هایم مادامی که غرقِ در تاریکی هستی و ریسمانی برای نجات یافتن نمی‌یابی، نقاشی‌ات کنم.
می‌توانم با دستانم نوازشت کنم و نت به نت بدنِ خواستنی‌ات را بنوازم و صدای قهقه‌های روحت را بشنوم که شنیدنی‌تر از کلاویه‌های پیانو نواخته می‌شوند. می‌توانم با آغوشم از خواستن‌ها برایت بخوانم؛ خواستن قلبت، روحت و در پایان خواستن هر چیزی که انتهایش تو باشی. نمی‌دانم اما من به عنوان کسی که دلباخته‌ی توست، هیچ چیز ندارم و تنها واژه‌ی "من" می‌ماند از من، برای تو.

خاطرات مشتریِ غمپوشِ بلوبری،
سی‌ام دی ماه هزار و چهارصد و دو.




‌ ‌ ‌ 𝄖 𝐗𝐈  ՙ  Ꜥ  𝚳ᦅɾց⍺ꪀ . ݁ 𝟏𝟎𝟗𝟎 ᠉

Показано 20 последних публикаций.

44

подписчиков
Статистика канала