"اکنون؛ نمیتوانم باور کنم: او هست، اینجا کنار من. چیزهایی را میگوید، سوال هایی میپرسد و حتی در سکوت هم فرو میرود. اما برای همه چیز خیلی دیر شده است. برای با هم حرف زدنمان و برای با هم حرف نزدنمان! برای حرف هایی که باید گفته میشد و حرف هایی که گفته نمیشد! اکنون، برای همهء این ها دیر شده است"