𝐁𝐥𝐮𝐞 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


حَرفِ دل...

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: anything 🐌

نفرین گل سرخ بر این شرم که نگذاشت
یکبار به پیراهن تو بوسه بکارم

#فاضل_نظری
@DrSepic


Репост из: Orbit TV 🏅
اینقدر آسیب دیدی که وقتی کسی می‌خواد بهت چیزی که لایقش هستی رو بده... حتی نمی‌دونی که چطور واکنش نشون بدی‌🫂
#تکست_بوک
@Orbit_TV




-تو...تو مستی جیک!
قهقهه ای زد و گفت:«من؟هه!من الان از هروقت دیگه ای هوشیار ترم آنا!»
-برو...برو کنار می‌خوام برم خونه...
-خونه ی تو اینجاست آن!کنارِ من.
عقب عقب رفتم و به درخت خوردم.دستشو گذاشت بالای سرم و گفت:«فهمیدی؟آن!؟»
-ازت...ازت متنفرم.
-اوه چه تفاهمِ جالبی عزیزم،منم از خودم متنفرم!ولی تو تا ابد مالِ منی.


Репост из: Неизвестно
#دیالوگ_نویسی
(کمی متفاوت)

موضوع: نیمه‌شب

خب خب خب...
قضیه از این قراره که یکی از این دو نفر مسته. حالا کدومش به دلخواه خودتون^_^

قانون: کوتاه و مفید بنویسید، طولانی نشه.
از جمله مزخرف "اما من دوستت داشتم" هم استفاده نکنید خواهشا!
از جمله زیبای "اما من ازت متنفرم" استفاده کنید.


Репост из: 『رادیو انشا✒️』
•• #دیالوگ ••
- اگه سقوط کنیم چی می‌شه؟
- می‌میریم.
- خب. ما که الانش هم مردیم.
- شاید اون موقع آزاد می‌شیم.

❄️||@Radioensha


Репост из: li li Art :)
خستگی رنج‌تنم چپیده درد لای تنم
نبودنت را درد کن بودنت را طرد کن
من  چه کنم که دلم هوای تو را بد میکرد
من چه کم کردم ز عشقم که بعداز ان
عشق را می بایست هجی کرد
نفهمی زبانت کاردستم داده بود
گنگی این ساعت ها بد بامن درافتاده بود
عشقت که کشید دیگر میلت به من نیامد
دردت که برافتاد دلت ز سمت من که امد
 راه کج میکرد گویی که تمام این سالها
منم ان غریبه و ان رقیب حالا
منم آن که به دلت تهمت ناروا میزد
منم آن دختر موحنایی که
تمام عمر با تو بدتامیکرد
عشقت که جوشید برایش
دلم به درامد
از سیاست و رقابت بد  بی خبر بودی !
هم خودت و هم ان جان پردردت
و دراخر دردت به جانش و جانش به جانت
من زخیال خویش راه کشیدم !
و زخیال تو پا کشیدم !


کلیدو انداختم به در و وارد شدم.
-وایییی که چقدر خسته شدم واقعا هیچ جا خونه ی خودِ آدم نمیشه!بی بی،بی بی جونم کجایی؟
-چته دختر خونه رو گذاشتی رو سرت؟تو مثلاً از سرکار برگشتی الان باید خسته باشی ولی ماشالا!
نیشم رو تا بناگوش باز کردم و ی ماچ گنده روی گونه ی بی بی حبیبه کاشتم و گفتم:«این حرفا رو بیخیال بی بی جان!یه چایی نمیدی ما بخوریم؟»
-چرا نمیدم بی بی جان یه چند دقیقه صبر کنی یه چایی ذغالی دبش بهت میدم.
بی بی هیزم هارو آتش زد و گفت:«گلای باغچه دارن کم کم پژمرده میشن ...باید یه فکری به حالشون بکنیم.»
-چشممم بی بی جان شما آب تو دلت تکون نخوره مگه من مردم؟!خودم بهشون رسیدگی میکنم.
-زبونتو گاز بگیر دختر جون خدا نکنه! اما تو که سرکاری دختر کی میخوای به اینا رسیدگی کنی!؟
-شما نگران نباش بی بی جان از سرکار که اومدم هر روز بهشون رسیدگی میکنم خوبه ؟
-واقعاً که مایه ی حیاتی دختر...بدونِ تو این خونه اصلاً روح نداشت خدابیامرز مادرتم مثل خودت شاد و فعال بود.
-خب اونم به شما رفته بود دیگه.
-زبون نریز دختر!چاییتو بخور تا از دهن نیفتاده.
-به روی چشم هرچی بی بی خانوم عرض کنند.به به بی بی خیلی چسبید دمت جیییز.
-خاک به سرم دمت جیز دیگه چیه دختر!زبونِ جدیده؟
لبخندی زدم و گفتم:«نه بی بی زبونِ ما جووناس.»
-دستت درد نکنه یعنی الان من پیرم؟
-نه بی بی جونم این چه حرفیه شما ماشالا از منم جوون تری!
-از دست شما جوونا!
به بی بی نگاه کردم،بعد از فوت مامانم خیلی شکسته شده بود.خداروشکر کردم که دارمش یه بوسه گوشه ی روسریِ گل گلیش زدم و رفتم تا باغچه رو سر و سامون بدم.


Репост из: Неизвестно
#دیالوگ_نویسی

موضوع: پشت این در بسته، کی نشسته به انتظار؟

بیاین تصور کنیم برگشتیم به جایی که همیشه می‌گفتیم ای کاش اون روز...

شخصیت‌ها آزادن.

قانون: تاثیرگذار باشه و خواننده رو کمی به فکر فرو ببره.
از کلمات فنجان، آتش، باغچه، حیات استفاده شود.


Репост из: "constellation"
💔


در خطوط چهره‌اش ناگه خزيد
سايه‌هایِ حسرتِ پنهانِ او
چنگ زد خورشيد بر گيسویِ من
آسمان لغزيد در چشمانِ او
آه کاش آن لحظه پايانی نداشت
در غمِ هم محو و رسوا می‌شديم
کاش با خورشيد می‌آميختيم
کاش همرنگِ افق‌ها می‌شديم.

#فروغ_فرخزاد


صبحِ قشنگِ بارونیتون بخیر🌞🌧


باران ببار
ببار و زیبایی را به خاک هدیه ده
ببار و لبخند بر لب ها بیاور
ببار و غم و کینه را از دل ها پاک کن
ببار و جوانه ی عشق را در دل ها آبیاری کن
ببار و قطره های اشکم را در زیرِ قطره هایت پنهان کن
ببار و شادی و شوق را به زمین بیاور
ببار باران،ببار که دلِ ما به باریدنت خوش است.
_𝑴𝒊𝒂_𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓


شبتون پر ستاره 💫🌚


Репост из: 『 کوف بور 』

هربار به نرسیدن رسیدم!

@kofebor Travis mlk


در سرم هیاهویی برپا بود.گویی همه ی جزئیاتِ مغزم با یکدیگر جشنی برپا کرده بودند!مردی سه تار میزد و بقیه ی عواملِ مغزم به شکلِ هاله ای رقصان در آمده بودند.براستی که من عاشقِ ساز و موسیقی بودم... مخصوصاً سه تار! شاید به همین دلیل بود که مردِ سه تار نواز را در ذهنم پر رنگ تر تجسم میکردم.این جشن و سرور به نظرم خوشایند می آمد...گویی در دنیایی دیگر به سر می‌بردم، دنیایی که در آن جز رقص و ساز چیزی نبود.


Репост из: anything 🐌

ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست

بجان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست

#باباطاهر
@DrSepic


Репост из: 𝕮𝖆𝖓𝖆𝖗𝖞
- مامان، مامانی نمی‌شه برگردی؟آخه بابا گفت رفتی پیش داداش کوچولو.

مکث

- آخه مامان داداشی که رفت تو گفتی نمی‌ری. تو گفتی می‌مونی تا روز اول مدرسه موهامو واسم صورتی کنی.

نگاه به چندین شاخه پلاسیده گل زرد روی چمن

- می‌دونستم زرد دوست داری...ولی بابایی گفت پول نداریم گل بخرم. ببخشید...

سنگینی گلو،جوشش اشکی داغ روی گونه

- مامان نمی‌خوام ناراحت بشی ولی بابایی همش منو کتک می‌زنه...اون می‌گه تقصیر منه که داداشی و تو مارو ول کردین.

لرزش بدنی نحیف از ترس

- به داداش میگی من خیلی دوستش دارم و دلم براش تنگ شده؟ وقتی برگرده براش کلوچه مربایی درست میکنم مامان.

پاک کردن اشک‌هاش با دستش...صدای هق هق و سپس سکوت

- مامان...بابا گفت اینو نباید به کسی بگم اما گفت منم به زودی میام پیش شما...

صدای نزدیک شدن گام‌های سنگین یک مرد
سکوت
کشیده شدن موهای دختربچه...
فریادی بلند...
سکوت.


Репост из: ℛℴ𝓈ℯ❁
-اگه بهش بگم قبول میکنه؟!
-این آرزوی توعه نمیتونی براش تلاش نکنی فقط از ترس اینکه بهش نرسی.
-اما هیچکس درکم نمیکنه!
- باید توضیح بدی راجبش باهاشون صحبت کن حتما قبول میکنن.
-اما بخوام از الان شروع کنم خیلی دیر میشه ، شاید موفق نشم؛
-هنوز دیر نیست ، (ماهی هروقت از آب بگیری تازه اس)
-حتی تو این سن؟
-فقط شروع کن .
-.......
پنج سال بعد

(بوق بوق)
-دختر کجایی هرچی زنگ میزنم جواب نمیدی؟
-سلاممممم چطوری ، ببخشید سرم خیلی شلوغ بود ، تو چطوری ؟
-منم خوبم ، میبینم که شارژی ،
-باورت نمیشه ، تو جلسه بودم قراره بهم مجوز رسمی فشن شوی اختصاصی بدن خیلی خوشحالم ، هیچوقت فکر نمی‌کردم بشه.
-خواستن تو باعث محقق شدنش بود باور کن فقط رمزش همینه .
-خیلی دوست دارمممم دارن صدام میکنن آخر شب باهم صحبت میکنیم ممنونم بابت همچی ، من انجامش دادم.

#رزیتا🥀


Репост из: آن‌ها
دردها دادی و درمانی هنوز...

#امیرخسرو_دهلوی
@anhaaparat

Показано 20 последних публикаций.

45

подписчиков
Статистика канала