در کمدم رو باز کردم و داخلش مخفی شدم. امروز سومین سالگرد ازدواج من و «تام» بود. من عاشقشم و همیشه دوست دارم سوپرایزش کنم.
همون طور ک انتظار میرفت بعد از کمی گذر زمان، تام وارد اتاقش شد . بعد از باز کردن کراواتش به طرف کمد اومد. ضربان قلبم بالا رفت .. خیلی دوست داشتم عکس العملش رو ببینم. وقتی در رو باز کرد بیرون پریدم و گفتم سالگرد مون مبارک همسر عزیزم.
اما اون رنگش پرید و به فاصله کمی به گریه افتاد. میان گریه اش گفت : لطفاً تمومش کن تو دو ساله که مردی دست از سرم بردار
https://t.me/iwouldleaveme 🧟.
همون طور ک انتظار میرفت بعد از کمی گذر زمان، تام وارد اتاقش شد . بعد از باز کردن کراواتش به طرف کمد اومد. ضربان قلبم بالا رفت .. خیلی دوست داشتم عکس العملش رو ببینم. وقتی در رو باز کرد بیرون پریدم و گفتم سالگرد مون مبارک همسر عزیزم.
اما اون رنگش پرید و به فاصله کمی به گریه افتاد. میان گریه اش گفت : لطفاً تمومش کن تو دو ساله که مردی دست از سرم بردار
https://t.me/iwouldleaveme 🧟.