Personal servant✨
لوهان با چشم های خمار به کمند خیره شده بود و کمی بهش نزدیک شد.
روی کمند خم شد که باعث شد کمند برگرده و به لوهان نگاه کنه و باهم.چشم تو چشم بشن.
برای اینکه صورتشون بهم برخورد نکنه کمند کمرشو سمت عقب خم کرد و با بهت به لوهان خیره موند.
لوهان لبشو با زبونش خیس کرد: ازاون کمد سفید گوشه اتاق برام لباس انتخاب کن...هر لباسی که نیازه!
پوزخندی زد و ابروشو بالا داد: من الان لباسی ندارم!!
❌〰〰〰〰❌〰〰〰〰❌
لوهان بی حس به کمند نگاه کرد و دوتا سوییچ ماشیناشو جلوی چشم کمند تاب داد: ماشینای نازنیم تو حیاط منتظرن تا بری اونارو بشوری.
کمند با تعجب به لوهان خیره شد:بل...بله؟ منظورتون اینه ببرم کارواش؟
لوهان چشاشو رو هم گذاشت و نفس عمیقی کشید و سعی کرد آروم باشه:هوووف...نه پاپی کوچولو
انگشت اشارشو سمت کمند گرفت: تو...خودت...تنها...گوشه حیاط...میشوریشون...افتاد؟
کمند کمی لباشو آویزون کرد:ولی هوا سرده
لوهان با بی تفاوتی شونه ای بالا انداخت: مشکل خودته
❌〰〰〰〰❌〰〰〰〰❌
لوهان دختر بیچاره رو بین خودش و دیوار گیرانداخت:ممکنه کاری بکنم که تا نه ماه رنگ خونو رو لباس زیرت نبینی.
کمند آب دهنشو صدادار قورت داد و نگاهشو از لوهان گرفت.
لوهان دستشو زیر چونه کمند برد و سرشو بالا گرفت: امیدوارم فهمیده باشی که وظیفت چیه نه؟
کمند گوشه لبشو گزید و بغضشو فرو داد: چش...چشم...ار...ارباب...هر...هرچی...شما...بگید.
❌〰〰〰〰❌〰〰〰〰❌
🔥مستخدم شخصی
🔥کارکترها: لوهان،سهون،چانیول،کای
🔥ژانر: رمنس
🔥به قلم "نگارینا"
🔥در چنل زیر:
🌸
https://t.me/joinchat/AAAAAD7BeQKMPeYhZeH1rw