`کـوتارد`


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


🐢

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


- پس از سال ها آمده ای
رو به رویم نشسته ای
اشک میریزی
تو نمیدانی که باران یکریز هم هیچ ماهیِ روی خاک افتاده ای را زنده نمیکند


- ‌من
تکه تکه از دست رفتم
در روز روزِ زندگی ام !




- این من را به خاطر بسپار !
شاید دیگر وجود نداشته باشد زیبای من ؛




Репост из: 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑴𝒂𝒓𝒈𝒂𝒓𝒊𝒕𝒂
یکم زیاد بشیم گندما؟!
فور کنید پست فیوم رو فور کنم و دیلیتون رو به یه رنگ تشبیه کنم.
هرکی جوین شد بهش آهنگ میدم.


- با خیال در آغوشش میکشید و با گام های بلندش تا نزدیکی رویا های دیرینه اش پیش میرفت
اما صبر میمُرد بعد از تمام این حرف ها
و آن زمان میدید که همه چیز از میان رفته است ..


- اما من واقعا چه میخواهم ؟!
برای چه اینجا هستم ؟
چرا نمیروم ؟
این جا مانده ام که به چه چیزی برسم ؟




- ‏خواهی نخواهی سیگار را برداشتم و آتش زدم
چرا سیگار میکشم ؟!
خودم هم نمیدانم !
دو انگشتِ دست چپ را که لای آن سیگار است
به لب میگذارم ..
دود آن را در هوا فوت میکنم
این هم یک جور ناخوشی‌ است


- هنو هیچکی نی سد رام
حتی اگه اوضاعم باشه بد درام
حتی اگه ماموره پی رد پام و
حتی اگه هیتلر شم و قتل عام
کم توی دلم عقده نکاشتم
ولی خب به تخم نداشتم




- وقتی میدانی که هیچ چیز درست نمیشود به سمت فراموشی میروی ، انگار که هیچ چیز مهم نیست و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است


- سپس برایت مینویسم ،
و ​​امیدوارم که نامه های مرا نخوانی بلکه خودم را بخوانی ؛ کلمات نتوانسته اند مرا برایت توضیح دهند




- دیوار ها چرا خود را به سر من میکوبند ؟


- انسان های درستی را برای دوست داشتن انتخاب نمیکنم


- این دنیا به دور من میچرخد یا من به دور این دنیا ؛
تنهایی به سراغم می‌ آید
یا من به سراغ تنهایی میروم ..
اینجا چه خبر است
چرا نمیدانم این آدم های مضحک به کجا رفته اند
چرا از چیزی خبر ندارم
چرا سر تا پای من خونی است
این چاقو در دستان من چه میکند
چرا چیزی را به یاد ندارم
این قلب ها ، این مغز ها اینجا ، روی میز ؟
چه بلایی سر آدم ها آمد ؟
آنها را من تکه تکه کردم ؟
چیزی را به خاطر ندارم ، چیزی به ذهنم نمیرسد
اما یادم است میخواستم به حال خود رهایم کنند
به یادم است مسخره ام میکردند
میخواستم بخندم اما آنها گریه را ترجیح میدادند
انگاری خنده ی من برای آنها اذیت کننده بود ؛
حقشان بود !
حقشان بود که تکه تکه شوند و بمیرند
حقشان بود که مغز هایشان زیر پاهایم له شود
حقشان بود که توسط من کشته شوند !!




- من خودم رفتنی ام دیگه بهم نزن گلوله
مرا ببوس با اینکه زخمای عمیقم بازه
که حتی با آنتی بیوتیک هم میمونه تازه
هممون میریم پس دیگه کی خونه رو بسازه
من هنوز محکومم واسه این شعر بی اجازه

Показано 20 последних публикаций.

110

подписчиков
Статистика канала