یه درد ناشناخته ای داره توم میپیچه
مث یه بختک افتاده به جونم و ازم بالا میره و تو خودش غرقم میکنه
نمیتونم دادی بزنم و دارم توی تاریکی گم میشم
و فقط یه چیزی تو ذهنم میگذره
"چرا ؟ "
مث یه بختک افتاده به جونم و ازم بالا میره و تو خودش غرقم میکنه
نمیتونم دادی بزنم و دارم توی تاریکی گم میشم
و فقط یه چیزی تو ذهنم میگذره
"چرا ؟ "