دلم برای دخترک درونم تنگ شده
دخترکی که بایک لواشک و عروسک، ذوق میکرد..
یا دغدغه ی روزانه اش، رنگ لاک ناخونهایش بود..
همان دخترکی که خنده هایش؛ کودکانه و نگاهش؛ دلنشین بود..
دخترکی که معصومیتش را ،از راه رفتنش می شد تماشا کرد...
گاهی دلم از قوی بودنم میگیرد..
دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه ، می شکست...اما نه از درون،
صدای شکستنش را بغض میکرد، و با اشک های دانه دانه اش، دل دنیا را می لرزاند...
قوی بودن،
همیشه هم خوب نیست!
دخترکی که بایک لواشک و عروسک، ذوق میکرد..
یا دغدغه ی روزانه اش، رنگ لاک ناخونهایش بود..
همان دخترکی که خنده هایش؛ کودکانه و نگاهش؛ دلنشین بود..
دخترکی که معصومیتش را ،از راه رفتنش می شد تماشا کرد...
گاهی دلم از قوی بودنم میگیرد..
دلم میخواهد دوباره همان دخترک ظریفی باشم که با یک نگاه ، می شکست...اما نه از درون،
صدای شکستنش را بغض میکرد، و با اشک های دانه دانه اش، دل دنیا را می لرزاند...
قوی بودن،
همیشه هم خوب نیست!