🔴 بهروز رضائی منش:
فردریک کبیر میخواست در رقابت با ورسای قصری بسازد. در کار ساخت قصر وقفه افتاد. علت را پرسید، گفتند: در گوشه ای از زمین، آسیابی است که صاحبش نمی فروشد.
فردریک شخصا به سراغ آسیابان رفت و علت را پرسید. آسیابان گفت: اینجا موروثی است و من نه آنقدر متموّلم که به آن احتیاج نداشته باشم و نه آنقدر فقیر، که به پولش نیازمند باشم. پس نمیفروشم.
فردریک با پرخاش گفت: تو نمیدانی با کی حرف میزنی. من اینجا را از تو میگیرم.
آسیابان لبخندی زد و گفت؛ نمیتوانی، چون هنوز در برلین "قاضی" هست.
فردریک به یاد نصایح "ولتر" افتاد که به او گفت: در حکومت هر چیزی را ابزار خود کن، جز دستگاه عدالت را. چون مردمت از هر جا رانده شوند، به دستگاه عدالت رو می آورند و وقتی آنجا را نیز گوش به فرمان تو ببینند، دیگر به بیگانه پناه می برند و پای بیگانه به کشورت باز می شود.
https://t.me/darvishane49
فردریک کبیر میخواست در رقابت با ورسای قصری بسازد. در کار ساخت قصر وقفه افتاد. علت را پرسید، گفتند: در گوشه ای از زمین، آسیابی است که صاحبش نمی فروشد.
فردریک شخصا به سراغ آسیابان رفت و علت را پرسید. آسیابان گفت: اینجا موروثی است و من نه آنقدر متموّلم که به آن احتیاج نداشته باشم و نه آنقدر فقیر، که به پولش نیازمند باشم. پس نمیفروشم.
فردریک با پرخاش گفت: تو نمیدانی با کی حرف میزنی. من اینجا را از تو میگیرم.
آسیابان لبخندی زد و گفت؛ نمیتوانی، چون هنوز در برلین "قاضی" هست.
فردریک به یاد نصایح "ولتر" افتاد که به او گفت: در حکومت هر چیزی را ابزار خود کن، جز دستگاه عدالت را. چون مردمت از هر جا رانده شوند، به دستگاه عدالت رو می آورند و وقتی آنجا را نیز گوش به فرمان تو ببینند، دیگر به بیگانه پناه می برند و پای بیگانه به کشورت باز می شود.
https://t.me/darvishane49