Discourse


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


شکل مطلوب حکومت در ایران از نظر شما؟
Опрос
  •   جمهوری
  •   پادشاهی مشروطه
  •   جمهوری اسلامی
77 голосов


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
امروز جا داره یادی کنیم از این ویدیوی تاریخی که بهش کم‌توجهی شده اگر نه کم از «دیوید دیوید او اس آ» نیست :))


🆔https://t.me/Discourseees


GAMAAN-Elections-2024-Survey-Report-Final-Persian.pdf
1.4Мб
نظرسنجی تازه موسسه «گمان» با عنوان «نگرش ایرانیان به انتخابات ۱۴۰۲» نشان می‌دهد که ۷۷ درصد مردم در انتخابات اسفند ماه در جمهوری اسلامی شرکت نخواهند کرد.

براساس اعلام این موسسه این نظرسنجی در بازه زمانی ۱۱ تا ۱۸ بهمن انجام گرفته و تنها حدود ۱۵ درصد از شرکت‌کنندگان در این نظر قصد شرکت در انتخابات را داشتند.

یکی از نکات قابل توجه در این نظرسنجی این است که حدود ۳۸ درصد جامعه از زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی در ماه اسفند اطلاع نداشتند که نشان دهنده بی‌اهمیت بودن انتخابات برای این بخش از جامعه است.

همچنین این نظرسنجی نشان می‌دهد که ۳۹ درصد از کسانی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۸ رای داده‌اند، قصد شرکت در انتخابات امسال را ندارند.

ادامه مطلب در سایت گمان:
https://gamaan.org/fa/2024/02/11/




🆔https://t.me/Discourseees


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ──────────⊱◈◈◈⊰────────

🔴 #پادکست_تاریخی

#بایدن_وهلال_شیعه

         
🆔https://t.me/Discourseees


دولت اسلامی و جمهوری، نوآغازی از بنیاد
قسمت چهارم.
در ایران مفاهیم مشروطه و قانون و جمهوری کمی زودتر از آن که شهروندی مسلط شود مشهور شدند. این از نوشته‌ها و گفته‌های مهمترین حامی روحانی مشروطه(آخوند خراسانی) که مشروطه‌خواهان بارها به وی استناد کردند روشن است.
آخوند همانطور که کدیور به درستی اشاره میکند مخالف انواع ولایت مطلقه، عامه و ولایت در امور حسبیه بود. اما آخوند متصدی امور حسبیه را "عقلای مسلمین و ثقات مؤمنین" میداند که از نظرش مصداق آن "دارالشورای کبری" است.
مشخص است که آخوند در همان وضعیت پیشاوستفالی است. مشخص نیست که شهروند کیست و مسلمان انگاشتن آن هم ابدا از ابهامش نمی‌کاهد.
حتی وقتی آخوند حکومت را به سه قسم سلطنت مشروعه (به دست معصوم)، غیرمشروعه جابره(خودکامگی فردی) و غیرمشروعه عادله تقسیم می‌کند مجددا مباشر امور عقلا و متدینین‌اند.
واضح است که مشخص نبود "جمهور یا عامه مسلمانان" را از چه طریق می‌توان تمایز داد. ملت هم به تعبیر کنونی تعریف نمیشد و کماکان تعاریف دینی داشت.(مانند nation در اروپا)
ماجرا این نیست که تلاش مشروطه‌خواهان را نادیده‌ بیانگاریم بلکه قصه بر سر آن است که مشخص نبود کسی که باید در سرنوشت و رتق و فتق امور خود مشارکت کند کیست.
با این همه به جز آخوند خراسانی(که طرفدار مشروطیت و مخالف ولایت فقها بود) نیروی دیگری نیز جمهور را از جانب خود به شکل افلاطونی توجیه می‌کرد.
شکل دوم تفسیر موتلفان دیگری در میان چپ‌ها نیز پیدا می‌کرد که به آن می‌پردازیم اما تا ظهور ناسیونالیسم ایرانی در عرصه قدرت به شکل کامل بروز چندانی پیدا نکردند.
رضا شاه یک بار به طعنه و البته جدی خطاب به فرزند آخوند خراسانی که از وی خواسته بود "عمامه طلبه‌ها را برندارید" گفت "پدرت عمامه انها را برداشت" و خود را تلویحا میراث‌دار او عنوان کرد اما مشخص است که در مساله جدی تمایز "شهروند" و "مسلمان" یک جا نبودند.
هم در کشورهای عربی و هم در ایران اندیشه این احتمال که "غیرمسلمان" بر "مسلمان" حکم براند(در هر مرتبه‌ای) ترسناک بود. از این رو پیش از سکولاریسم واقعی و پیدایش مفهوم شهروندی و ملت ماجرا گره می‌خورد.
رضاشاه خود پیشتر از نیروهای تحت فرمان یپرم‌خان ارمنی بود. نیرویی که (در بسیاری از موارد به خاطر مسلمان نبودن) محل کنایه و گلایه دیگران بود. با این حال شایستگی کاری او قابل کتمان نبود
مدرنیزاسیون ناسیونالیست‌های ایرانی را میتوان از جنبه‌های مختلف بررسی کرد اما اینجا چند محور کوتاه را مورد بررسی قرار میدهیم:
تلاش برای ثبات ارضی، انحصار خشونت، صدور شناسنامه، دادگستری نوین و (البته با فاصله در دوره پهلوی دوم) حق رای زنان.
این ۵ محور تبدیل به محل منازعه مدرنیزاسیون ناسیونالیست‌های ایرانی (تقریبا بر علیه همه) شد. مشخص بود که تا تعریف ملت و شهروند دقیق نشود هيچ چیز دیگری معنا نخواهد داشت.  و به همین دلیل هم بود که هر ۵ محور مورد حمله شدید دیگران قرار گرفت.


#علیرضا_غلامحسینی


🆔https://t.me/Discourseees


♻️نسل انقلاب، نسل های پس از انقلاب، و تجربه انقلاب: مصاحبه آقای عبداللهی با آقای بنی صدر

بنی صدر : آقای خمینی در امانت داری به مردم ایران خیانت کرد. انقلاب یک فرصتی است که یک جامعه ای ضعف های خود را جبران کند و به توانایی بر گرداند، کاستی هایش را بزداید.

وقتی نکردید خوب استبداد بر می گردد.حالا هم تا آن ضعفها و کاستیها را نزداییم استبداد بر جا می ماند و این تقصیر انقلاب نیست، تقصیر ما مردمی است که قدر کار عظیمی را که کردیم ندانستیم .
انقلاب یک پدیده جهانیست، انقلاب خشونت نیست این دروغ را باور نکنید، حتی خشونت ترین انقلابها خشونت زدایی است، چرا؟ بدلیلی که انقلاب یعنی جانشین کردن پویایی زندگی بجای پویایی مرگ و ادامه حیات ملی است، پس خشونت زدایی است.
شما به اصول بیست گانه انقلاب عمل کردید که وضع تان خراب شد؟ خوب نکردید، استبداد بازسازی شد. هموطن، وقتی حاضر نیستی به حقوق خودت عمل کنی. وقتی شما انقلاب کردی خوب باید اخلاق استبداد را هم رها کنی، باید اطاعت از اوامر و نواهی قدرت را رها کنی.
انقلابی فرصتی بود که این اخلاق را درست کنی، خوب نکردی، خوب متناسب این اخلاق استبداد است.انقلاب یعنی تغییر در خود شما، خوب تغییر کن تا به آن نتیجه برسی. چون اگر بخواهید فعل پذیر بمانید که ماندید آنوقت این ضد ها مشغول می شوند. یکی میگویدآقا شما چرا انقلاب کردید؟ می گوید چون عقل نداشتم انقلاب کردم. یکی می گوید که پیروزی جهل بوده بر عقلانیت. یکی می گوید شورش نادانان بوده . فریب خمینی بوده. اینها همه تحقیر و توهین بشما مردم ایران است. آن کسی که می گوید چون عقل نداشتیم انقلاب کردیم ، نمیداند که در همان اعلامیه جهانی حقوق بشر انقلاب حقی از حقوق انسان است، حالا نان این اعلامیه جهانی حقوق بشر را هم می خورد و همچین حرف نابخردانه ای می زند.
انقلاب تجربه ایست که باید به نتیجه رساند. ایران به یمن پایداری و استقامت آنهایی که براستقلال و آزادی و حقوق مردم ایران استوار ایستاده اند ..

تلویزیون سپیده استقلال آزادی، چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ 

🆔https://t.me/Discourseees


♻️مقایسه نسل انقلاب و جنگ، با نسل زد z

با نزدیک شدن به بهمن ماه، سالگرد انقلاب ۱۳۵۷، بد نیست نسلی که آن انقلاب و به تبع جنگ تحمیلی را تدبیر نمودند، با نسل زد (z ) که در جنبش پاییز سال جاری، بیشترین نقش را در شهرهای ایران ایفا نمودند در دو بعد اشتراکات و افتراقات مقایسه شوند.

الف) تشابه‌ها

۱. هر دو نسل نسبت به وضع موجود و رژیم حاکم، ناراضی بودند.

۲. هر دو نسل شجاع، جسور و حماسه آفرین بوده و حاضر بوده و هستند که برای مقاصدشان هزینه سنگین دهند.

۳. در هر دو نسل مسایل قومی، زبانی و مذهبی (شیعه یا سنی بودن) موضوعیت نداشت و شرکت کنندگان از اکثریت استانها فراتر از نگاه قومی و ... بودند.

۴. هر دو نسل برای رسیدن به مقاصدشان از روش های خشونت آلود نیز بهره جستند.

۵. هر دو نسل شعارهای ساختارشکنانه دادند.

۶. مقامات و کارگزاران حکومتی، هیچکدام از این دو نسل و مطالباتشان را جدی نگرفتند.

۷. جنبش دانشجویی، از هر دو نسل حمایت کردند.

۸. روشنفکران دینی عمدتا از هر دو جنبش حمایت کردند.

ب) تفاوت‌ها

۱. نسل انقلاب و جنگ، خواسته های دنیایی نداشته و حتی اصل دنیا برایشان مهم نبود (شهادت طلب بودند)، اما نسل زد، مطالبات این جهانی دارد و می خواهد زندگی کند.

۲. نسل انقلاب و جنگ، ذیل سایه معنویات و مقدسات، همه کارهایش را توضیح می داد، اما نسل زد، بر اساس ملموسات، محسوسات و اتفاقات پیش رو کارهایش را سامان می بخشد.

۳. تعداد «روشنفکران ارگانیک» (روشنفکران وابسته به نظام حاکم)، منتقد به نسل انقلاب و جنگ، بسیار محدود بودند، ولی تعداد روشنفکران ارگانیک منتقد به نسل زد، پر تعدادترند.

۴. نسل انقلاب و جنگ، از جهت فکری به وسیله «روحانیت» به ویژه شیعی هدایت می شد، اما روحانیت شیعی نسل زد را (جز روحانیون نواندیش)، عمدتا تنها گذاشتند؛ برعکس روحانیت «اهل سنت» که حمایت آشکار داشتند و دارند.

۵. نسل انقلاب و جنگ، برایشان، شان «روحانیت»، جایگاه ویژه داشت، اما برای نسل زد، نه تنها چنین نیست، بلکه ابایی از عمامه پرانی هم ندارد.

۶. برای زنان نسل انقلاب و جنگ، «پوشش»، ارزش محسوب می شد و برای نسل زد، حجاب، مساله شخصی است و حجاب اجباری ضد ارزش!

۷. برای نسل انقلاب و جنگ، اصلا ابعاد جنسیتی جنبش، هیچ موضوعیت نداشت، ولی جنبش نسل زد، تا حدودی حال و هوای زنانه و دخترانه داشته و مطالبات جنسیتی در آن برجسته تر است.

۸. نسل انقلاب و جنگ، از «تحصیلات» پایین تر از نسل زد برخوردار بودند.

۹. نسل انقلاب و جنگ، مثل نسل زد به «رسانه ها» دسترسی نداشتند و به داده های محدودی هم بسنده می‌کردند.

۱۰. نسل انقلاب و جنگ، قناعت پیشه و ساده زیست بودند، اما نسل زد می خواهد شیک بپوشد و در آسایش زندگی کند.

۱۱. نسل انقلاب و جنگ، بر محور شعار «ایران و میهن»، حتی در جنگ تمرکز نمی کرد، اما برای نسل زد، تا حد خوبی مساله ایرانی بودن و ایران، موضوعیت یافته است.

۱۲. نسل انقلاب و جنگ، افتخارش تبعیت از رهبری و رهبران بود و نسل زد، زیر بار رهبری کسی نمی رود.

۱۳. نسل انقلاب و جنگ، در پس هر اتفاق و مساله و مشکل، رد پای تنها دشمن و استکبار جهانی را می جست، ولی نسل زد، معتقد است: دشمن ما همینجاست    دروغ می گن آمریکاست.

۱۴. نسل انقلاب و جنگ، خواسته یا ناخواسته متاثر از جنبش های چپ و چریکی جهانی بو،د، حال آنکه نسل زد، با جریان های چپ هیچ نسبتی ندارد.

۱۵. نسل انقلاب و جنگ، شناختش از جهان و مردم دنیا همان چیزی بود که مقامات می گفتند، اما نسل زد، برای خودش در این زمینه داده های فراوان و تحلیل مستقل و مخالف تحلیل رسمی دارد.

۱۶. از نسل انقلاب و جنگ، گروهها و جریان های مختلف مردمی بیشتر (میلیونی) و جدی تر حمایت کردند، اما از نسل زد، حمایت ها عمومی  و مردمی یواشکی تر، کم هزینه تر و محدودتر بود.

۱۷. نسل انقلاب و جنگ، نگاهی به پشت سر (سنت های صدر اسلام) داشت و نسل زد، نگاهی به پیش رو و جایگاهش در جهان امروز دارد و می خواهد «طرح نو» در اندازد.

۱۸. نسل انقلاب و جنگ، نسل منتقد و پرسشگر نبود و نسل زد، از اطاعت کردن نفرت دارد و به شدت پرسشگر و منتقد است.

۱۹. نسل انقلاب و جنگ، برای «حفظ نظام» حاضر بود دست به هر کاری بزند و از عزیزترین کسانش نیز بگذرد، اما برای نسل زد، حفظ خود و دست کم عزیزانش، بر هر چیز مقدم است.

۲۰. نسل انقلاب و جنگ، نسبت به امور و اتفاقات زمانش، نگاه نسبتا خوش بینانه و امیدوارانه داشت و حال آنکه نسل زد، نگاهش به وضعیت ایران امروز و اتفاقات جاری بدبینانه و مایوسانه است.

۲۱. برای نسل انقلاب و جنگ، تلازم دین و سیاست، اصل بدیهی بود و برای نسل زد، جدایی دین از سیاست، بدیهی است!

۲۲. نسل انقلاب و جنگ، خلاف جریان حاکم بر جهان امروز شنا کردند (نه شرقی؛ نه غربی) و نسل زد، موافق آب و امواج روزگار ما شنا می کند.
✍️ محمد منصورنژاد

🆔https://t.me/Discourseees


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شما افسرده‌‌‌اید، ناراحتید و برای لباس زیرتان هم تصمیم می‌گیرند زیرا زمانی یک عده متوهم که بدون وجود شاه احتمالا شانس مدرسه رفتن هم نداشتند با موی رها روبه‌روی دوربین می‌نشستند و می‌گفتند "برای سقوط شاه و شکست امپریالیسم جهان‌خوار همه حاضریم چادر سر کنیم". متوهمانی که الگویشان چریک‌بازی‌های چه‌گوارایی بود و از در و دیوارشان پرتره‌های لنین، استالین، مارکس و مائو آویزان بود دست در دست دین‌فروشان مرتجعی که وعده بهشت می‌دادند ما، شما و ایران را موش آزمایشگاهی ایده‌هایشان کردند. همه آن‌ها ویژگی مشترکی داشتند: ایران را دوست نداشتند.


🆔https://t.me/Discourseees


معاملات سهام که از طریق دسترسی انحصاری به داده انجام شده باشه، غیرقانونیه. بعد از اینکه یه تیکه از بدنه هواپیمای بوئینگ وسط پرواز از جا کنده شد، یه نفر تو ردیت پرسید اگه داخل هواپیما باشی و ببینی یه تیکه‌ش کنده شد، و همون لحظه روی پایین رفتن قیمت سهام شرکت سازنده شرط ببندی، جرم محسوب میشه؟ (چون داده سوراخ بودن هواپیما تا قبل ازینکه فرد اضطراری کنه، در اختیار مسافران همون هواپیماست فقط، نه بقیه فعالان بازار).
همه مشغول جر و بحث حقوقی درباره‌ش بودند و من داشتم به این فکر می‌کردم که اگه موضوع خیلی بزرگ‌تر بود چی؟ اگه یه چیزی درباره آینده کشور ببینی که بقیه نمی‌بینند، میتونی برمبنای چیزی که می‌بینی شرط ببندی، که توی اون شرط مردم کشور ببازند؟

🆔https://t.me/Discourseees


متا اعلام کرد در تریدز پست‌های سیاسی رو برای کسانی که نویسنده پست رو فالو نمی‌کنند نشون نخواهد داد، تا کلا محتوای سیاسی رو پروموت نکنه، و باعث رنجش بسیاری شد. همون‌هایی که قبلا می‌گفتند فیسبوک زیادی در سیاست کشور ما دخالت داره و حتی نتیجه انتخابات رو هم میتونه تحت تأثیر بذاره.
کسانی که جیغ و داد سیاسی دارند، می‌دونند اگه مدیریت پلتفرم محتواشون رو به زور تو چشم مردم نکنه، مخاطب چندانی نخواهند داشت. بنابراین ازین تصمیم ناراضی‌اند.
این پدیده مختص دوران ماست. که رویکرد اگرسیو سیاستمداران به شبکه‌های ارتباطی، در نهایت منجر به سیاست‌زدایی از همون شبکه‌ها بشه. در بیشتر دوران تاریخ، ترجیح سیاستمدار این بوده که عوام اصلا خبر نداشته باشند دولت داره چطور اداره میشه. اما در دوران ما کاملا برعکس شده و سیاستمدار بسیار مشتاقه تا خودش و شغلش رو وارد زندگی عوام کنه. با اینکه در کلیشه‌ها، پادشاهان کسانی که عقده دیده شدن دارند معرفی شده‌اند، اما غالبا شاه تمایلی به دیده شدن نداشت، چون اساسا اینکه رعیت آدم رو ببینه، مسئله مهم و ارزشمندی تلقی نمی‌کرد. این، قدرتمندان امروزی هستند که به شدت علاقه دارند توسط مردم عادی دیده بشن‌. حتی اگه منفی دیده بشن. و اینترنت برای این‌ها مثل غار پر از جواهر چهل دزد بغداد بود که یکی با یک ورد مخصوص بازش کرده بود. چون دیگه می‌تونستند این علاقه به دیده شدن و مهم قلمداد شدن رو به اوج خودش برسونند.
اما این رو پیش‌بینی نمی‌کردند که پس زدن افراد، که در رقابت سیاسی رایج و نرماله، به پس زدن خود سیاست هم کشیده بشه. فکر می‌کردند اینترنت یه چک سفیده که تا هرچقدر بخوان می‌تونند ازش خرج کنند. غافل از اینکه اینترنت همون قدر که قابلیت مجتمع کردن افراد رو داره، قابلیت پراکندن‌شون رو هم داره.

🆔https://t.me/Discourseees


در تاریخ معاصر ما سه تجربه است که به احیای دولت شبیه است: مشروطه، فتح تهران و (اگر پروگرسیوهای عزیز تکفیرم نکنند!) کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹. این سه را نام بردم که کسی نگوید فلانی به شکل مبهم فقط از احیا حرف میزند

دو تجربه جنبش مشروطه و فتح تهران پس از استبداد صغیر شاید بیشتر به مساله ما مربوط باشد. سیاست عرصه خدایگانی نیست. یک نفر نمی‌تواند آن را پدید آورد. نمی‌توان گفت ایکس یا ایگرگ ضعیف است چون سیاست را احیا نکرده است اما می‌توان گفت جریان‌های سیاسی ما (اگر بتوان سیاسی‌ نامیدشان) ضعیفند. ساده‌ترین روش آن است که به مثال معمول بگویم فردی ضعیف است و این بدشانسی تاریخی ماست. اما سیاست را که یک فرد نباید پدید بیاورد. این که جریان‌های سیاسی ما به سختی(و به ندرت) می‌توانند شبحی از انجمن‌های مشروطه باشند. اینها ناشی از مشکلات یک نفر نیست. ناشی از تنبلی ذهنی است

#علیرضا_غلامحسینی

🆔https://t.me/Discourseees


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🆔https://t.me/Discourseees


مساله نه لجبازی که یک رویکرد زمینی است. هیچ گروهی نیست که بگوید وضعیت ایران بحرانی و حاد نیست. همه به این اندازه معتقدند. تقریبا همه نیز معترفند ایران فاقد دولت است. فاقد دولت بودن یعنی به هر دلیلی(که از نظر من متاثر از اتفاق ۴۵ سال پیش است) مساله فراتر از انگیزه‌های خیر و شر افراد است. در نتیجه به رفتن گروهی و آمدن گروه دیگری محتاج نیستیم. بلکه به رفتن "گروهی" و احیای "دولت" نیازمندیم.
مسیر احیای دولت برای ملتی که خود به تخریب خود کمر بسته بود رنج‌آور و دردناک است. دولت نقطه‌نظری است که نه شخصی که "ملی" می‌اندیشد.
"ملی اندیشیدن" را بسیاری بسانِ شعار در نظر گرفته‌اند. اما چارچوبش ساده است: همه فارغ از هر عقیده‌ای که دارند شهروندند، حقوق هیچ کس را نمی‌توان زیر پا گذاشت. احدی حق ندارد حق و توان یک ملت را برای اعمال حاکمیت ملی زیر سوال ببرد و به هیچ معیاری نمی‌توان امنیت و منافع ملی را زیر سوال برد.
نگرش فتح یک دولت با احیای دولت متفاوت است. آن که تنها می‌خواهد فتح کند با بیابانی خالی مواجه می‌شود که نمی‌داند پرچمش را در کجا بکوبد. آن که می‌خواهد احیا کند متکی بر اصول خود است. نگرش فتح سالهاست که راه حل‌های گوناگون را آزمون میکند: اگر خیابان فتح شود چه؟ اگر اداره فتح شود چه؟ اگر....
نگرش فتح به ۲۲ بهمن ۵۷ می‌نگرد بی‌توجه به آن که آنجا چیزی بود که فتح شود. آنجا که ارتش بیانیه بی‌طرفی مینوشت یک نظم مستقر بود و نه بی‌نظمی. ظرفی بود که میشد در آن چیزی را حل کرد. وقتی ظرفی نیست حل کردن یک قدرت در یک خلا تلاش بیهوده است.
احیای دولت هم به معنی گرفتن ژست "متولی ایران" نیست. وقتی دولت نیست نقش متولی را نیز نمی‌توان ایفا کرد. فهم خلا دردناک است و هر نمایش کمیکی به ستایش دستگاه سرکوبی می‌انجامد که خلا را نگاه داشته.
احیای دولت نیازمند احیای سیاست است و البته سیاست تلاش برای درگیر نگاه داشتن چند گروه ورشکسته نیست. سیاست بستر است، فضای تنفس جامعه است. این که گروه‌های سیاسی ما اکثرا شامل چند چریک ماقبل مدرن‌اند که در اوقات فراغت بمب می‌ساختند خود معلول انحلال سیاست است. فضایی نیست که چیزی در آن رشد کند، با به بازی گرفتن چند گروه رانتی و فاندبگیر ورشکسته نیز چیزی تغییر نمیکند. اصل مساله برقرار است.
سیاست عرصه برابری است: با مثالی روشن کنم، در اوج دوره همبستگی یکی از گلایه‌های طرفداران اسماعیلیون این بود که مثلا فلان فرد چه جایگاهی دارد که کنار "حامد" بنشیند؟ به طریق اولی چنین پرسشی البته در مورد خود او نیز مطرح بود. هیچ مکانیسمی نبود و چون نبود به سهولت برابری را زیر سوال می‌بردند. آن کس بهتر است که رسانه بیشتر تریبون بدهد یا جایزه بیشتری برده باشد یا حداکثر در نظرسنجی درصدی بیشتر آورده باشد. مشخص بود که همه "بادِ هواست" کدام رسانه معیار است؟ کدام نظرسنجی معیار است؟ کدام جایزه معیار است؟
در اوج همبستگی وقتی این پرسش‌ها پرسیده میشد به نظر مته به خشخاش گذاشتن بود، اما آنچه حاصلِ هیجان است با هیجان می‌رود و رفت.
سیاست عرصه ایده و همکاری و همراهی و ناهمراهی است. اشخاص حاملان ایده‌ها هستند، ایده‌ها وامدار اشخاص نیستند. وقتی ایده‌ها روشن نباشد روابط شخصی می‌شود. ایکس به ایگرگ نزدیک است. و همین وضعیتی است که در ایران حاکم است. هیچ کس ایده‌ای ندارد چون دولتی نیست

#علیرضا_غلامحسینی


🆔https://t.me/Discourseees


🔶 در مورد اجازه ندادن کشور های عربی جهت ورود فلسطینی ها به کشورشان این روز ها صحبت های زیادی مطرح می‌شود

🔹 باید توجه داشت که این مسئله طبیعی و عقلانی است زیرا مهاجرین فلسطینی در طول تاریخ مهاجرین نرمالی در کشور های دیگر نبوده اند و معمولا در کشور مقصد به سرعت اقدام به تشکیل گروه های مسلح و دیوان سالاری مستقل می‌کنند که نمونه هایی از آن را در درگیری های نظامی با دولت سوریه دیدید!
عین این مطالب در دوران پدر بشار اسد هم در سوریه رخ داده بود؛ در مصر و لبنان و اردن هم این مهاجرین کارنامه خوبی برجای نگذاشتند و گروه سازی کرده و مشکلات امنیتی برای دولت ها ایجاد کردند.

🔹 دقیقا یکی از نگرانی های ما از فراوان شدن اتباع افغانی مجاز یا غیر مجاز همین است! در برخی از مناطق جنوب تهران و دشت ورامین افاغنه حتی دادگاه و قاضی زیر زمینی برای خود فراهم آورده اند. به هر حال پذیرش تعداد بالایی مهاجر از یک کشور و یک قومیت بدوی بسیار خطرناک است در حالی که پذیرش همان تعداد مهاجر از چندین کشور متفاوت خطر خاصی برای قدرت ملی آن کشور ندارد.

🔹 از دیگر مسائلی که باید اشاره کرد این است که به هر حال مردم در همه جای دنیا دنبال زندگی آرام توام با آسایش هستند و اگر امکان مهاجرت ساده و بی درسر و امکان اسکان در کشور هایی با میزان آسایش و آرامش بیشتر از کشور مبدا فراهم باشد، تمامی مردم یک منطقه به مرور مهاجرت می‌کنند و آن منطقه که ممکن است از اهمیت استراتژیک برخوردار باشد، خالی از سکنه خواهد شد.

🔹 اگر امکان مهاجرت برای ساکنین غزه فراهم شود پس از مدتی غزه خالی از سکنه شده و اسرائیل بدون متحمل شدن هزینه به مراد دلش خواهد رسید.
در حقیقت به حساب جیب مصر مشکل اسرائیل حل خواهد شد.
احتمالا  میدانید که اسرائیل مدت هاست پیشنهاد کوچاندن مردم غزه به صحرای سینا را می‌دهد که البته مورد موافقت مصر نیست.
در کل حل شدن مشکل غزه و التیام این زخم تاریخی مورد پسند خیلی از کشورها از جمله خودمان نیست و کشور های بسیاری از باز بودن پرونده غزه و درگیری های گاه و بی گاه سود می‌برند.

🔹 دقیقا همین اشتباه را حکومت در مورد مهاجران افغانستان مرتکب شده، اقلیت شیعه نشین افغان به مرور کشور افغانستان را به امید آرامش و آسایش بیشتر ترک کرده و در ایران ساکن شده اند و به این شکل مشکل اقلیت ۲۰- تا ۳۰ درصدی شیعیان ساکن در افغانستان به حساب جیب ملت ایران و به نفع دولت طالبان به مرور حل خواهد شد و مناطق سنتی شیعیان افغانستان کم کم به دست طالبان خواهد افتاد! و اقلیت شیعه نشین افغانستان به خاطره ها خواهد پیوست؛ همچنین ایران اهرم فشار مذهبی خود در افغانستان که در حکم یک سرپل نفوذ در خاک دشمن است را از دست خواهد داد.


🆔https://t.me/Discourseees


🔴دوم خرداد و اصلاحات، بعد از انقلاب ۵۷ دومین و بزرگترین فریبی بود که بر سر ایران و ایرانی آوار شد

♦️فایل اول بخشی از حرفهای خاتمی در یک جلسه داخلی بنیاد باران است که مدتها پیش درز کرده و کمتر دیده شده است، خاتمی خودش میگوید منظورش از اصلاحات، اصلاحاتی بوده که با به اصطلاح انقلاب ۵۷ شروع شده، و ریشه در انقلاب ۵۷ دارد! (بخوانید بازگشت به دوران طلایی عمام و دهه سیاه ۶۰ که موسوی هم میگفت) و حتی یکبار، نه خودش و نه هیچکدام از دوستان و تیمش در دوران ریاستجمهوری‌ و دولت فاسدش از کلمه اصلاحات استفاده نکرده‌اند! کل مطبوعات و سخنرانی‌های خاتمی را بررسی کنید، حتی یک بار کلمه اصلاحات یا دولت اصلاحات نمیابید!! خاتمی خودش اسم دولتشان را گذاشته بودند دولت تثبیت نظام و انقلاب که در سخنرانیها و مطبوعات همان وقت هم منعکس است، حالا عده‌ای از خاتمی و دولتش توقع اصلاح داشتند!


🆔https://t.me/Discourseees


وقتی حجم بالای صیغه‌بازی رو می‌بینند، میگن اگه روسپی‌خانه رسمی داشتیم اینجوری نمی‌شد. وقتی رفتارهای بیمارگونه جنسی رو می‌بینند، میگن اگه آموزش‌های جنسی وجود داشت اینجوری نمی‌شد. وقتی خشونت جنسی به هر بهانه‌ای رو می‌بینند، میگن اگه جامعه مذهبی نبود اینجوری نمی‌شد.

ستیز با عقل، هزینه داره، و به رسمیت نشناختن سکس، ستیز با عقله؛ و پس، هرگز بدون هزینه نیست.
اما این همه‌ش نیست. سکس پناهگاه آدم‌های ضعیفه. وقتی که با دردهاشون، ناتوانی‌هاشون، ناکامی‌هاشون، مواجه میشن، و قدرت عبور ازشون رو ندارن، عقب‌نشینی می‌کنند. اما زندگی اجازه عقب رفتن نمیده. پس مجبورند بین عقب و‌ جلو، در ناحیه «فعلا» لنگر بندازن. و اون ناحیه جاییه که هرکسی رو میتونه له کنه. سکس، پناهگاهیه که میشه توش ضربه‌های پتک «فعلا» رو تحمل کرد.

جایی که دردها زیاده، ناتوانی‌ها زیاده، و ناکامی‌ها زیاده، طلب سکس هم بیشتره. حتی اگه سطح میانگین هورمون‌ها پایین باشه. حتی اگه ازش بدگویی کنند. حتی اگه با دوری ازش پز خودسازی بدن. در چنین جایی، همونطور که مذهبی‌ها از مذهب متنفرند، متقاضیان سکس هم ازش بیزارند؛ و همونطور که مذهبی‌ها بلد نیستند معتقد باشند، متقاضیان سکس هم بلد نیستند جنس مخالف رو دوست داشته باشند.


🆔https://t.me/Discourseees


.
🟨 شاه چگونه در مسیر سقوط قرار گرفت؟

✍️خداداد فرمانفرمائیان (رییس بانک مرکزی پهلوی)

◽️من شاه را از همان ابتدای حکومتش و تا یک هفته قبل از رفتنش در سال ۱۳۵۷ می‌شناختم. این مرد در طول ۲۰ سال به شدت تغییر کرد. در آغاز، بسیار دموکراتیک بود. به سادگی در دسترس بود. مسائل را خوب می‌فهمید و درک می‌کرد. از انتقاد گریزی نداشت. او واقعاً اجازه می‌داد تا بحث‌های مرتبط با مسائل مردم به صورت شفاف با او در میان گذاشته شود. ما از آزادی زیادی در مخالفت با او و طرح‌هایش برخوردار بودیم. اما در سال‌های آخر و قبل از سقوط حکومتش، دیگر امکان هیچ مخالفتی با او وجود نداشت. در آن ماه‌های پایانی، این مرد، حتی حوصله گوش‌دادن و شنیدن جزئیات را نداشت.

◽️در خلوت به صحبت‌های نخست‌وزیر گوش می‌کرد اما تاثیری بر او نداشت. شاه مرد بسیار پیچیده‌ای بود. آدم خیلی ساده‌ای نبود که بخواهد با چاپلوسی، فریب بخورد. او بین تعصبات مذهبی و دینی و به معنای واقعی کلمه در ایمان به مذهب سرگردان بود. خیلی کلی به دین و خدا اعتقاد داشت. ملحد نبود ولی به مراسم‌ مذهبی هم اهمیت چندانی نمی‌داد، یعنی مردی نبود که هر روز نماز بخواند یا روزه بگیرد. او مشروب می‌خورد و نوشیدنی مورد علاقه‌اش ویسکی بود. به سرنوشت اعتقاد داشت و می‌گفت، «هرکس تقدیری دارد، هرکسی سرنوشتی دارد». به نظر من او فردی آموزش‌دیده و روشنفکر هم نبود. قدرت تحلیلی خیلی بالایی نداشت.

◽️اهل کتاب خواندن نبود اما دقت بالایی در خواندن گزارش‌های مکتوبِ وزرایش داشت. من گزارش‌هایی را در سازمان طرح داشتم که او با دستورات دقیق و جزئیات کامل علامت زده بود، حتی اگر در مورد شرکت نفت یا ارتش بودند. او همه گزارش‌ها را می‌خواند، مستقیم دستورش را می‌داد و اگر نکته‌ای را رد می‌کرد زیر آن خط کشیده و برایش دلیل می‌آورد. حتی بارها گزارش‌های شرکت نفت را جلوی من می‌گذاشتند و می‌گفتند، «ببین! این و این و این را رد کرده است». این رویه‌ها ادامه داشت و خوب پیش می‌رفت تا اینکه «مگالومانیا» به سراغش آمد.

◽️ توهم خودبزرگ‌بینی و اختلالات شخصیتی خیلی چیزها را خراب کرد و همه ما مقصر بودیم. همه کسانی که در اطراف او بودند به پیشرفت این بیماری هولناک کمک کردند؛ از نخست‌وزیر و وزرا گرفته تا همسرش. همه می‌خواستند او را خوشحال کنند، بنابراین چیزهایی می‌گفتند که او دوست داشت بدون توجه به صحت‌شان بشنود. حتی سازمان اطلاعات هم در برابر او دیگر یک سرویس اطلاعاتی بزرگ نبود که خودش هم در اواخر سلطنتش این را به من گفت.

◽️ در طول سال‌های آخر حکومتش، شروع به تحقیر ژنرال‌ها و وزرای خود کرده بود. آنقدر از مردم ناامید شده بود که باورکردنی نبود. برای همین او را در سال‌های قبل از انقلاب می‌شد به عنوان یک مرد پارانویا، یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی دید؛ هرچند از نظر جسمی هم وضعیت خوبی نداشت. من سه ماه قبل از رفتنش، وقتی خواستند او را ببینم، فهمیدم که سرطان دارد. با من تماس گرفتند و گفتند او خیلی تنهاست، بیا با او صحبت کن.

◽️آن زمان من هنوز رئیس بانک بودم. به دیدنش رفتم. او را که دیدم، انگار نشناختمش. مردی را دیدم که بیمار و کاملاً ناامید، سرگردان و بلاتکلیف بود. از او پرسیدم، «چه بر سر قدرتِ دولت آمده، چه بر سر دستگاه‌های اطلاعاتی آمده، چرا دیگر خبری از آن رجزخوانی‌ها نیست؟». ناگهان برگشت و با صدایی تیز که قبلاً هرگز آن را نشنیده بودم، فریاد زد، «آنها هرگز چیزی نمی‌دانستند». در مورد اطلاعات ارتش از او پرسیدم. با همان صدا گفت، «آن هم هرگز وجود نداشته است». با سرعتی غیرعادی در اتاق قدم می‌زد و هرازگاهی با پایش محکم به دیوار می‌کوبید. مثل یک شیرِ در‌قفس‌مانده انگار می‌دانست که آخرش است و دیگر نمی‌توان کاری کرد. او به‌طور کلی کنترل خود را از دست داده بود. وضعیت غم‌انگیزی بود. از مردی که همیشه از تبدیل شدنِ ایران به پنجمین قدرت نظامی و صنعتی جهان حرف می‌زد، چیزی نمانده بود. از مردی که درباره چگونگی دستیابی به تمدنی بزرگ و چندهزارساله در ایران حرف می‌زد، فقط یک بیمار رنجور مانده بود.


📚گزیده‌ خاطرات خداداد فرمانفرمائیان- رئیس‌کل بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه عصر پهلوی- شماره ۴۹۳، هفته‌نامه تجارت‌ فردا

#روانشناسی_سیاسی


🆔https://t.me/Discourseees


واتسلاو هاول در زمانی که با رژیم کمونیستی چکسلواکی مبارزه می‌کرد اعتقاد داشت انسان تحت سرکوب باید تا آنجا که می‌تواند زندگی کردنش توام با حقیقت باشد و از دروغ و ریا اجتناب کند. درخواستش از مردم این بود که اگر به هر دلیلی نمی‌توانید با این رژیم مبارزه کنید حداقل سعی کنید در پیله دروغی که رژیم برایتان ساخته زندگی نکنید.هاول معتقد بود : "حکومت در ذهن هر کسی یک پست دیدبانی دارد..در این سرزمین تاریخ واقعی توسط حکومت مصادره و به شبه‌تاریخ مبدل شده است...رژیم مملکت را تبدیل کرده به سرزمین فراموشی...چند دهه فراموشی موجب بروز تزویر و بی‌تفاوتی شده است....شمار آدم‌هایی که پروپاگاندای رسمی را صادقانه باور دارند کمتر از هر زمان دیگری شده است اما شمار آدم های دورو و شیاد مستمرا رو به افزایش است،تا حدی که هر شهروندی در واقع مجبور است مزور و شیاد باشد...ما به ندرت رژیمی شبیه این داشته ایم؛رژیمی که حاضر باشد همه نوع امکاناتی را چنین بی‌شرمانه و علنی در اختیار کسانی بگذارد که از هر حرکت و اقدامش ، حتی جنایت ‌های علنی و فاحشش ،حمایت می‌کنند.این آدم‌ها حاضر به هر نوع حمایتی از رژیم هستند،به شرطی که در قبال این حمایتشان،امتیازاتی مادی و انحصاری دریافت کنند.این آدم‌های فاقد اصول و سست‌عنصر آماده‌اند تا در ازای رسیدن به قدرت و اهداف شخصی دست به انجام هر کاری بزنند.جای تعجب ندارد که هر چقدر زمان می‌گذرد ،مناصب دولتی بیشتری توسط آدم‌های جاه‌طلب،شارلاتان‌ها و در یک کلام تبهکاران اشغال می‌شود..."

از کتاب"انقلاب های هزار و نهصد و هشتاد و نه؛سقوط امپراتوری شوروی در اروپا "،ترجمه بیژن اشتری،نشر ثالث.


بیژن اشتری


🆔https://t.me/Discourseees


اجازه ندید کسانی تحت تأثیر قرارتون بدن که نمی‌دونند دنیای فیزیکی چطور کار می‌کنه. بذارید یه جمله سوالی طولانی براتون بنویسم:
چقدر از وقت‌تون و انرژی‌‌تون و سلول‌های مغز‌تون رو با قصه‌هایی مثل «قدرت‌های بزرگ نمیخوان افغانستان از حالت بن‌بست در بیاد تا بتونند یه حیات خلوتی برای تولید مواد داشته باشند» به هرز دادند در حالی که موضوع به همین سادگی بود که هرکس با دنیا قهر می‌کنه، یا کاری می‌کنه دنیا باش قهر کنه، نمیتونه قید پول دنیا رو بزنه، و مواد مخدر تنها دریچه ارائه سرویس به دنیا بدون تن دادن به قواعد عرفی دنیاست، و اینکه کی ازین دریچه استفاده می‌کنه، بیشتر درباره سقوط و انزوای خود اون استفاده کننده‌ست، نه درباره دنیایی که داره ازش جنس میخره؟

🆔https://t.me/Discourseees


Bahrain.pdf
485.9Кб
بحرین و استقلال از بریتانیا

🆔https://t.me/Discourseees

Показано 20 последних публикаций.

89

подписчиков
Статистика канала