Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شعرخوانی شیدای همدانی از درون زندان زاهدان
خرداد ۱۴۰۲
خستهام حتا دگر از سایهی دیوارها
از صدای داد و فریاد دل بیمارها
دور خود هر روز میگردم شبیه نقطهای
که گرفتار آمده در حلقهی پرگارها
ز انزوای این سلولم همچو شاهین میکشم
بال تا آنسوی دل از روی این دیوارها
مثل هر بوسه ز لعل سرخ لبهای نگار
کام دل میگیرم از جان، از لب سیگارها
میرود امروز چون دیروز و فردا میشود
به امید لحظهی آرامش دیدارها
این جماعت خواب نازند آنچنان که میتوان
یک به یک دید و شمرد آن عدهی بیدارها
خفتگان شهر بسیارند، آنچه واضح است
اشتباهی میرسد بر گوشمان آمارها
من دقیقا همچنان آن باغبان عاشقم
که کشد از بهر گُل، جور و جفای خارها
ای کلاغان دو رنگِ زشتِ تاریک و سیاه
غارغار شومتان لبریز از آزارها
حرفها بسیار و وعده، بیشمار و تا عمل
فاصله فرسنگها میباشد از گفتارها
طی شود این شام تیره، وای بر احوالتان
گر به حرف آیند روزی این طناب دارها
مرد «شیدا» کُنج زندان هم تو ثابت کردهای
شیرها هرگز نمیسازند با کفتارها
خرداد ۱۴۰۲
خستهام حتا دگر از سایهی دیوارها
از صدای داد و فریاد دل بیمارها
دور خود هر روز میگردم شبیه نقطهای
که گرفتار آمده در حلقهی پرگارها
ز انزوای این سلولم همچو شاهین میکشم
بال تا آنسوی دل از روی این دیوارها
مثل هر بوسه ز لعل سرخ لبهای نگار
کام دل میگیرم از جان، از لب سیگارها
میرود امروز چون دیروز و فردا میشود
به امید لحظهی آرامش دیدارها
این جماعت خواب نازند آنچنان که میتوان
یک به یک دید و شمرد آن عدهی بیدارها
خفتگان شهر بسیارند، آنچه واضح است
اشتباهی میرسد بر گوشمان آمارها
من دقیقا همچنان آن باغبان عاشقم
که کشد از بهر گُل، جور و جفای خارها
ای کلاغان دو رنگِ زشتِ تاریک و سیاه
غارغار شومتان لبریز از آزارها
حرفها بسیار و وعده، بیشمار و تا عمل
فاصله فرسنگها میباشد از گفتارها
طی شود این شام تیره، وای بر احوالتان
گر به حرف آیند روزی این طناب دارها
مرد «شیدا» کُنج زندان هم تو ثابت کردهای
شیرها هرگز نمیسازند با کفتارها