خدایا هیییچ انسانی رو "چیز" نفرما!
دو ساعته آب رو گذاشته بجوشه،بعد خودش داره فیلم نیگا میکنه...
آب جوشیده کم مونده تموم شه!من پاشدم خاموشش کردم.
بعد دیدم یه تخم مرغ تو یخچال هست،اونو گذاشتم تو آب جوش گفتم بذار تخم مرغ آب پز بخوریم.زیرش رو باز روشن کردم.
من با این وضع سرماخوردگیم تو آشپزخونه سرد نشستم رو موکت یخ، بعد گوشی دستمه جلو کتری که داره میجوشه...
این انسان باهوش!این نعمت خدا روی زمین!این ته مانده حکمت دنیای قدیم در دنیای جدید! از اتاق پاشده اومده کتری رو نیگا میکنه میگه هیییی😱خاموش نکردم؟زود خاموش میکنه میره...
🙂🙄
خب عزیز من مگه من اونجا برگ چغندر بودم؟😐
مگه بیکارم با این حالم بشینم جلو کتری رو موکت تو هوای سرد؟😐
اصلا به ذهنت نرسید چرا دارم کتری رو نیگا میکنم؟😑
اصلا من اونجا بودم با خودت نگفتی حتما این اینجاست علتی داره؟اول بپرسم؟😐
به زمانی دیدند عیسی(ع) آن اسطوره آرامش و حکمت، به سان کسی که گرگی دنبالش کند،در حال فرار است و دستارولباس باهم قاطی شده و احوالش پریشان نشان میدهد.
مردم گفتند اورا گرگی همی دنبال کرده!
هرچه ایستادند گرگ نیافتند.به دنبال عیسی(ع)دویدند که اورا آرام کنند لیکن عیسی(ع)چنان میشتافت که فک زیرین مردم با زمین سایش یافت ولی اورا گرفتن نتوانستند!
در نهایت عیسی(ع)خسته شد و مردم بدو رسیدند.سوال شد یا عیسی ز چه روی؟![در تاریخ آمده نفسشان گرفت ادامه سوال که میپرسید ز چه روی چنین دوان بودی پرسیده نشد]
عیسی فرمود: با جاهلی مباحثه میکردم!!
من هم با جاهلی زندگی میکنم^_^
@dumbledore_secret
دو ساعته آب رو گذاشته بجوشه،بعد خودش داره فیلم نیگا میکنه...
آب جوشیده کم مونده تموم شه!من پاشدم خاموشش کردم.
بعد دیدم یه تخم مرغ تو یخچال هست،اونو گذاشتم تو آب جوش گفتم بذار تخم مرغ آب پز بخوریم.زیرش رو باز روشن کردم.
من با این وضع سرماخوردگیم تو آشپزخونه سرد نشستم رو موکت یخ، بعد گوشی دستمه جلو کتری که داره میجوشه...
این انسان باهوش!این نعمت خدا روی زمین!این ته مانده حکمت دنیای قدیم در دنیای جدید! از اتاق پاشده اومده کتری رو نیگا میکنه میگه هیییی😱خاموش نکردم؟زود خاموش میکنه میره...
🙂🙄
خب عزیز من مگه من اونجا برگ چغندر بودم؟😐
مگه بیکارم با این حالم بشینم جلو کتری رو موکت تو هوای سرد؟😐
اصلا به ذهنت نرسید چرا دارم کتری رو نیگا میکنم؟😑
اصلا من اونجا بودم با خودت نگفتی حتما این اینجاست علتی داره؟اول بپرسم؟😐
به زمانی دیدند عیسی(ع) آن اسطوره آرامش و حکمت، به سان کسی که گرگی دنبالش کند،در حال فرار است و دستارولباس باهم قاطی شده و احوالش پریشان نشان میدهد.
مردم گفتند اورا گرگی همی دنبال کرده!
هرچه ایستادند گرگ نیافتند.به دنبال عیسی(ع)دویدند که اورا آرام کنند لیکن عیسی(ع)چنان میشتافت که فک زیرین مردم با زمین سایش یافت ولی اورا گرفتن نتوانستند!
در نهایت عیسی(ع)خسته شد و مردم بدو رسیدند.سوال شد یا عیسی ز چه روی؟![در تاریخ آمده نفسشان گرفت ادامه سوال که میپرسید ز چه روی چنین دوان بودی پرسیده نشد]
عیسی فرمود: با جاهلی مباحثه میکردم!!
من هم با جاهلی زندگی میکنم^_^
@dumbledore_secret