ی تند و افشای مفاسد موجود در دستگاه قضایی و شعار علیه رئیس قوه قضائیه و تکرار شعار هر ایرانی عزل دو لاریجانی محسنی اژهای را منفعل کردند بهطوریکه برای خروج از انفعال مبادرت به زدن سوت بلبلی کرد.
آشکار شدن منازعات در سطوح بالای مدیریت کشور و نازل بودن سطح مباحث و واکنشها شأن سیاست و مدیریت را چنان در جامعه پائین آورد که همه شهروندان در کوچه و خیابان به نقد و تمسخر آنان بپردازند و درعینحال از داشتن چنین مسئولانی احساس نارضایتی داشته باشند.
۷- روی کار آمدن دور از انتظار دونالد ترامپ بهعنوان یک راستگرای افراطی در آمریکا که به مواضع بهشدت ضد ایران و ضد برجام مشهور بود و نزدیکی هر چه بیشتر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر تندرو و راستگرای رژیم صهیونیستی به وی و تنشهای سنگین میان ایران و عربستان بهعنوان دو قدرت منطقهای پس از بحران سوریه، یمن و بحرین و ناآرامیها در مناطق شیعهنشین عربستان پس از روی کار آمدن ملک سلمان باسابقه تند ضد ایرانی گرایشهای نزدیک به سلفیها درعینحال سپردن زمام امور به ولیعهد جوان عربستان محمد بن سلمان که از افراطیترین شاهزادگان عربستان در مقابل ایران بود، درعینحال آتش زدن سفارت عربستان توسط تندروهای افراطی مخالفت دولت ایران به بهانه اعدام یکی از مخالفان شیعه عربستان و قطع روابط دیپلماتیک ایران و عربستان پسازآن واقعه، فضایی تند و پرتنش را در مناسبات بینالمللی و منطقهای ایران پدید آورد. سفر دونالد ترامپ به عربستان و امضای قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری فروش سلاح به عربستان و تهدیدها و رجزخوانیها و مداخلات لفظی علیه دولت و نظام ایران توسط ترامپ در خلال این سفر تنشها را در روابط ایران، عربستان و آمریکا به اوج خود رساند. با شکلگیری همپیمانیهای جدید در منطقه، ترس و نگرانی از بالا گرفتن تنش میان ایران و عربستان و سایه جنگی همهجانبه و ویرانگر میان این دو کشور بر فضای عمومی جامعه گسترده شد و به نگرانیها و تشویشها و اضطرابهای عمومی دامن زد.
۸- با تغییر در رهبری ایالاتمتحده، گروههای معارض ایرانی خارج از کشور که زمینه را برای نفوذ و القای تحلیلهای خود علیه نظام ایران در هیئت حاکمه جدید آمریکا فراهم میدیدند، ارتباطات نزدیکتری با ترامپ و مشاورانش برقرار کردند و سلسله اقدامات ضد ملی ازجمله نامهنویسی به ترامپ برای افزایش تحریمها علیه ایران، خروج آمریکا از برجام و حتی حمله نظامی و موشکی به مواضع نظامی و زیرساختهای ایران را سامان دادند. بهتدریج شبکههای مجازی و کانالهای خبری نزدیک به این گروهها پر شد از نفرت پراکنی علیه نظام و جناح سیاسی داخل نظام. شدت و حدت این مواضع بیش از آنکه اصول نظام را هدف قرار دهد در هماهنگی آشکار علیه اصلاحطلبان و اصلاحات و شخصیتهای محوری آن به کار افتاد. حتی برخی از این شبکهها و کانالها و بعضاً شخصیتهایی که خود را در قالب مدافعان حقوق بشر معرفی میکنند، به بازتولید و تشویق به خشونت و نفرت، خرابکاری و اخلال در ساختار اقتصادی و مالی کشور، تخریب اموال عمومی و حتی در این اواخر تهدید به کشتار حامیان حکومت اقدام کردند.
همافزایی گسلها و ایجاد لرزه اجتماعی
هنگامیکه این گسلها به هم میرسند و همافزایی میکنند، لرزه اجتماعی ناگزیر خواهد شد. انباشت نگرانی، انتقاد، نارضایتی، اعتراض، خشم، کینه و نفرت حاصل از تداوم وجود این گسلها و انرژی متراکم در آنهاست که در لحظهای ناگهان با جرقهای، تصادف یا اتفاقی به لرزهای مهیب بدل میشود.
درجایی که از رهبری نظام تا مردم عادی در کوچه و خیابان منتقد و ناراضیاند و همه مسئولان و مدیران جامعه از بیان نارضایتیهای خود از نحوه اداره امور پروا و پرهیز ندارند و درعینحال هیچکس حاضر نیست که مسؤولیت خود را به میزان اختیار و نقشی که در اداره جامعه دارد بپذیرد، ابراز نارضایتی به فیگور و ژست همگانی بدل میشود. مسئولان قوای کشور، وزیران، نمایندگان، مسئولان قضایی، رؤسا و مدیران سابق و لاحق، بهجای تمشیت امور بهطور مداوم از تریبونهای رسمی و در انظار عمومی علیه یکدیگر سخن میرانند و پروندههای تخلفات یکدیگر را افشا میکنند درعینحال هر کس نفرت و خشونت را بلندتر فریاد بزند بیشتر ارجوقرب مییابد، صداوسیما به رسانهای برای نفرت پراکنی و قهر و ترشرویی، پروندهسازی و اتهامزنی و اعترافگیری بدل میشود و مدام در کوره اختلافات و کینهها میدمد. هنگامیکه شخصیتهای موجه در میان ملت در حبس و حصر و محدودیت و ممنوعیتاند، از هزاران منبر و تریبون و رسانه آماج انواع اتهام و تخریب و توهین قرار میگیرند بیآنکه فرصت دفاع بیابند. نمیتوان انتظاری غیرازآن داشت که تنشهای متراکم شده در گسلهای پرخطر یکدیگر را تشدید کرده و لرزه اجتماعی به وقوع بپیوندد و خشم و خشونت جوانان ناامید از آینده بروز و ظهور بیابد.
جامعه ما از بحران فراگیر بیاعتمادی رنج میب
آشکار شدن منازعات در سطوح بالای مدیریت کشور و نازل بودن سطح مباحث و واکنشها شأن سیاست و مدیریت را چنان در جامعه پائین آورد که همه شهروندان در کوچه و خیابان به نقد و تمسخر آنان بپردازند و درعینحال از داشتن چنین مسئولانی احساس نارضایتی داشته باشند.
۷- روی کار آمدن دور از انتظار دونالد ترامپ بهعنوان یک راستگرای افراطی در آمریکا که به مواضع بهشدت ضد ایران و ضد برجام مشهور بود و نزدیکی هر چه بیشتر بنیامین نتانیاهو نخستوزیر تندرو و راستگرای رژیم صهیونیستی به وی و تنشهای سنگین میان ایران و عربستان بهعنوان دو قدرت منطقهای پس از بحران سوریه، یمن و بحرین و ناآرامیها در مناطق شیعهنشین عربستان پس از روی کار آمدن ملک سلمان باسابقه تند ضد ایرانی گرایشهای نزدیک به سلفیها درعینحال سپردن زمام امور به ولیعهد جوان عربستان محمد بن سلمان که از افراطیترین شاهزادگان عربستان در مقابل ایران بود، درعینحال آتش زدن سفارت عربستان توسط تندروهای افراطی مخالفت دولت ایران به بهانه اعدام یکی از مخالفان شیعه عربستان و قطع روابط دیپلماتیک ایران و عربستان پسازآن واقعه، فضایی تند و پرتنش را در مناسبات بینالمللی و منطقهای ایران پدید آورد. سفر دونالد ترامپ به عربستان و امضای قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری فروش سلاح به عربستان و تهدیدها و رجزخوانیها و مداخلات لفظی علیه دولت و نظام ایران توسط ترامپ در خلال این سفر تنشها را در روابط ایران، عربستان و آمریکا به اوج خود رساند. با شکلگیری همپیمانیهای جدید در منطقه، ترس و نگرانی از بالا گرفتن تنش میان ایران و عربستان و سایه جنگی همهجانبه و ویرانگر میان این دو کشور بر فضای عمومی جامعه گسترده شد و به نگرانیها و تشویشها و اضطرابهای عمومی دامن زد.
۸- با تغییر در رهبری ایالاتمتحده، گروههای معارض ایرانی خارج از کشور که زمینه را برای نفوذ و القای تحلیلهای خود علیه نظام ایران در هیئت حاکمه جدید آمریکا فراهم میدیدند، ارتباطات نزدیکتری با ترامپ و مشاورانش برقرار کردند و سلسله اقدامات ضد ملی ازجمله نامهنویسی به ترامپ برای افزایش تحریمها علیه ایران، خروج آمریکا از برجام و حتی حمله نظامی و موشکی به مواضع نظامی و زیرساختهای ایران را سامان دادند. بهتدریج شبکههای مجازی و کانالهای خبری نزدیک به این گروهها پر شد از نفرت پراکنی علیه نظام و جناح سیاسی داخل نظام. شدت و حدت این مواضع بیش از آنکه اصول نظام را هدف قرار دهد در هماهنگی آشکار علیه اصلاحطلبان و اصلاحات و شخصیتهای محوری آن به کار افتاد. حتی برخی از این شبکهها و کانالها و بعضاً شخصیتهایی که خود را در قالب مدافعان حقوق بشر معرفی میکنند، به بازتولید و تشویق به خشونت و نفرت، خرابکاری و اخلال در ساختار اقتصادی و مالی کشور، تخریب اموال عمومی و حتی در این اواخر تهدید به کشتار حامیان حکومت اقدام کردند.
همافزایی گسلها و ایجاد لرزه اجتماعی
هنگامیکه این گسلها به هم میرسند و همافزایی میکنند، لرزه اجتماعی ناگزیر خواهد شد. انباشت نگرانی، انتقاد، نارضایتی، اعتراض، خشم، کینه و نفرت حاصل از تداوم وجود این گسلها و انرژی متراکم در آنهاست که در لحظهای ناگهان با جرقهای، تصادف یا اتفاقی به لرزهای مهیب بدل میشود.
درجایی که از رهبری نظام تا مردم عادی در کوچه و خیابان منتقد و ناراضیاند و همه مسئولان و مدیران جامعه از بیان نارضایتیهای خود از نحوه اداره امور پروا و پرهیز ندارند و درعینحال هیچکس حاضر نیست که مسؤولیت خود را به میزان اختیار و نقشی که در اداره جامعه دارد بپذیرد، ابراز نارضایتی به فیگور و ژست همگانی بدل میشود. مسئولان قوای کشور، وزیران، نمایندگان، مسئولان قضایی، رؤسا و مدیران سابق و لاحق، بهجای تمشیت امور بهطور مداوم از تریبونهای رسمی و در انظار عمومی علیه یکدیگر سخن میرانند و پروندههای تخلفات یکدیگر را افشا میکنند درعینحال هر کس نفرت و خشونت را بلندتر فریاد بزند بیشتر ارجوقرب مییابد، صداوسیما به رسانهای برای نفرت پراکنی و قهر و ترشرویی، پروندهسازی و اتهامزنی و اعترافگیری بدل میشود و مدام در کوره اختلافات و کینهها میدمد. هنگامیکه شخصیتهای موجه در میان ملت در حبس و حصر و محدودیت و ممنوعیتاند، از هزاران منبر و تریبون و رسانه آماج انواع اتهام و تخریب و توهین قرار میگیرند بیآنکه فرصت دفاع بیابند. نمیتوان انتظاری غیرازآن داشت که تنشهای متراکم شده در گسلهای پرخطر یکدیگر را تشدید کرده و لرزه اجتماعی به وقوع بپیوندد و خشم و خشونت جوانان ناامید از آینده بروز و ظهور بیابد.
جامعه ما از بحران فراگیر بیاعتمادی رنج میب