دفعه آخری که سیل اومد خیلی فکرم مشغول بود که چجوری میشه مردمی که کنار رودخونه هستن رو مطلع کرد. به خاطر باغ-رستورانهای زیادی که درست در حریم رودخونه هست، هم تعداد افراد زیاده هم اطلاعرسانی به همشون مشکله. جاده چالوس ازین لحاظ تقریبا بیماننده در کل کشور. یه مدت گذشت و یادم رفته بود. تا اینکه یکی از مناسبتهای حکومتی پیش اومد، یادم نیست روز قدس یا ۲۲ بهمن. دیدم دیگه مثل زمانی که خودم در جهل مرکب بودم و شرکتکننده فعال این تظاهراتها بودم خبری از بلندگوهای سیار نیست! پس صدای این نعرههای ضداستکباری از کجا میاد؟ نگو رفتن کلی هزینه کردن و تجهیزات بیسیم صوتی خریدن. در تمام طول مسیر تظاهرات، بالای هر تیر چراغ برق یه بلندگو نصب کردن، که برقش رو از برق شبکه میگیره، و همیشه اونجاست. سیگنال رو هم به صورت بیسیم دریافت میکنه، حالا از نوع موبایلیه یا چی نمیدونم. بنابراین نعرهزننده انتهای خیابون شعار میده، و صداش رو دو کیلومتر اونطرفتر میشنون. انقدر بالا هم نصب شده که دست دلهدزدها بش نمیرسه. میدونستم در تهران ازین کارها کردن از خیلی وقت پیش، ولی از شهرستانی که پول نداشت حتی نمای سنگی مصلا رو به اتمام برسونه بعید بود. بعد یاد جاده چالوس افتادم، که چنین سیستمی نداشت. در تمام مسیر پایین سد، اوپراتورهای موبایل به خوبی آنتن میدن. اگه در فواصلی معین تیرهایی نصب میشد که از برق کنار جاده و حتی سلول خورشیدی استفاده کنن، و به محض دریافت سیگنال توسط اوپراتور موبایل، با یه بلندگوی قوی صدای آژیر پخش کنن، دیگه هیچوقت کسی کنار رودخونه غافلگیر نمیشد و آب هیچ ماشینی رو با خودش نمیبرد. اما هیچوقت اینکارو نکردن. برای پخش «مرگ بر آلسعود» سرمایهگذاری کردند، اما برای نجات جان و مال مردم نکردند. نه مسئلهی پول بود، نه مسئلهی تکنولوژی. انجام ندادند چون براشون مهم نبود که انجام بدن. عصبانیتی که درونم ایجاد شده بود قابل وصف نبود.
وضعیت اسفبار مردم آبادان رو که میبینم اون عصبانیت دوباره زنده میشه. اونایی که آب بالا دست رو تا قطره آخر میمکند، خوب میدونند که چه بلایی سر پایین دست میاد. خوب میدونند که آب دریا برمیگرده و از تصفیهخونهها کاری برنخواهد اومد. هروقت که دریچهای رو میبندند و سهمی رو دریغ میکنند خوب میدونند که چند روز بعدش مردم مجبور خواهند شد زیر آفتاب داغ تو صف آب وایسن. اما براشون مهم نیست. و این مهمنبودن هیچوقت انقدر علنی و بیپرده نبوده. خوزستان خیلی وقته که مهم نیست برای حکومت، اما هیچوقت انقدر رک به مردمش گفته نشده که «مهم نیستید».
این عصبانیتهای من کرجی با عصبانیتهای هموطن آبادانی با عصبانیتهای برادر بلوچ با عصبانیتهای بقیه اونایی که بشون گفته شده مهم نیستید، باید یه روزی جمع بشه روی هم. بیخود میگن که نفرت مخربه و باید ازش دوری کرد. اتفاقا نفرت بعضیجاها بدرد میخوره. باید حفظش کرد و تجمیعش کرد، تا یه روزی ازش استفاده کنیم و یه «دیگه بسه» ملی بسازیم.
@EricNotes
وضعیت اسفبار مردم آبادان رو که میبینم اون عصبانیت دوباره زنده میشه. اونایی که آب بالا دست رو تا قطره آخر میمکند، خوب میدونند که چه بلایی سر پایین دست میاد. خوب میدونند که آب دریا برمیگرده و از تصفیهخونهها کاری برنخواهد اومد. هروقت که دریچهای رو میبندند و سهمی رو دریغ میکنند خوب میدونند که چند روز بعدش مردم مجبور خواهند شد زیر آفتاب داغ تو صف آب وایسن. اما براشون مهم نیست. و این مهمنبودن هیچوقت انقدر علنی و بیپرده نبوده. خوزستان خیلی وقته که مهم نیست برای حکومت، اما هیچوقت انقدر رک به مردمش گفته نشده که «مهم نیستید».
این عصبانیتهای من کرجی با عصبانیتهای هموطن آبادانی با عصبانیتهای برادر بلوچ با عصبانیتهای بقیه اونایی که بشون گفته شده مهم نیستید، باید یه روزی جمع بشه روی هم. بیخود میگن که نفرت مخربه و باید ازش دوری کرد. اتفاقا نفرت بعضیجاها بدرد میخوره. باید حفظش کرد و تجمیعش کرد، تا یه روزی ازش استفاده کنیم و یه «دیگه بسه» ملی بسازیم.
@EricNotes